چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .
چه تلخ است علاقه ای که عادت شود . . .
عادتی که باور شود . . .
باوری که خاطره شود . . .
و خاطره ای که درد شود . . .
خدایا ، مانده ام
نمیدانم
از دست داده ام
یا از دست رفته ام
که روزگارم این چنین است
تو چه میفهمی از روزگارم ...
از دلتنگی ام ...
گاهی به خدا التماس میکنم ...
خوابت را ببینم ...
میفهمــــــــــــی؟؟؟
فقط خوابت را
مِهــربــ ـــــــــــان که میشــَ ــــــــــوی
دلم بیشتَـــــ ــــــــــــر تَنگــــــــــ میشود بَرایَتـــــــــــ
تو مرا یاد كنی یا نكنی من به یادت هستم؛
آرزویم همه سرسبزی توست ...
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود،گر نشود حرفى نيست؛
امانفسم ميگيرد در هوايى كه "نفس هاى" تو نيست...!
احساس کردم ...
نخستین بار زیرقطره های باران ...
درپهنای دل غمناک آسمان ...
ودرآن هوای سوزناک
در کنار برگ های زردوباران خورده ی درختان
با تمام یاس و ناامیدی ام
تورا احساس کردم..
او می بافد . . .
من نیز می بافم . . .
من برای او کلاه تا سرش را گرم کنم . . .
او برای من دروغ تا دلم را گرم کند . . .
هربار که
هوای رفتن به سرم می زند
می روم
در گوشه ای
تنها می نشینم
تا این سودا
از خیالم
بگذرد
می دانم
اگر بروم
هرگز به اینجا
بازنخواهم گشت
مرا اینگونه باور کن ، کمی تنها کمی بی کس
کمی از یادها رفته ، خدا هم ترک ما کرده...!
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)