گفتگو با آقای مشكیپوش، در اولين «روز پدر»ی كه پدر بودن را تجربه میكند
رضا صادقی: بعد از شنیدن خبر پدر شدنام، یکربع گریه کردم...
موسیقی ما – رضا صادقي این روزها مصاحبه نمیکند.
اگر قرار باشد سادهتر در این باره حرف بزنیم، او خودش را از فضای رسانهاي دور نگه داشته و در سکوت، در حال تهیه و تولید آثارش است. آثاری که هنوز هیچ جزئیاتی از آن به بیرون درز پیدا نکرده است.
سراغش رفتیم و همچون همیشه «نه» نگفت. واقعیتاش را بخواهید، سابقه نداشته «رضا صادقی» به ما «نه» بگوید. بعد موضوع گفتگو را که گفتیم، گل از گلاش شکفت و گفت: «حتما. چه کسی عزیزتر از پدر؟»
با خواننده قدیمی و خوشاخلاق موسیقی پاپ همکلام شدیم ولی این بار با یک موضوع متفاوت: «پدر بودن».
حتماً میدانید که رضا صادقی چند ماهی هست که پدر شده و دخترش «تیارا» چشم به جهان گشوده. گفتگویمان با او از خاطراتش با پدر خود آغاز و به خاطرهای شيرين منتهی شد.
* این چند وقت زیاد مصاحبه نمیکنی. دلیل خاصی دارد؟
کمی سعی کردهام در این ماههای گذشته جهانام «تیارا»يی باشد تا موسیقایی! لذتی بیشتر از معاشرت با فرزندم نمیدیدم و واقعاً برایم این احساس عجیب و شگفتانگیز بود. حرف تازهاي هم نداشتم این روزها و بهخاطر همین سعی کردم که کمتر در رسانهها باشم. الان هم فقط به مناسبت این روز ویژه روبهروی تو نشستهام و حرف میزنیم.
* تو در گفتگوهای گذشتهات چندین بار درباره ارادت خاصات به پدرت حرف زدهای. این ارادت از کجا آمده؟
اجازه بده قبل از جواب اين سوال، به احسان خواجهامیری و آریا عظیمینژاد تبریک بگویم. در روزهای گذشته آنها هم طعم شیرین پدر شدن را چشیدهاند و میدانم امروز احساس بکری دارند. سوالت چه بود؟
* ارادت خاصات به پدرت...
پدرمن انسان زحمتکشی است که دستاش را هرگز در برابر خلق خدا دراز نکرد تا دستانش در برابر خالق برای دعا همیشه باز باشد. پدرم به من یاد داد که وقتی وارد دنیای تفکراتام در هنر شدم، بیشتر جویای رسمام باشم تا پیشبرد اسمام. پدر من کسی است که اخم و لبخندش بهجاست و وقتی میگوید دعایت میکنم، اعتقاد راسخ قلبی داری که دعایش اجابت خواهد شد.
* بزرگترین درسی که از پدرت گرفتهای چه بوده؟
پدرم زمانی که من وارد عرصه موسیقی شدم، به من گفت: «کاری نکن برای یک بار. کاری کن برای بارها». منظورش این بود که در کارهایم باعث شوم که مردم در ذهنشان بارها و بارها بتوانند خاطراتشان را مرور و لحظات خوبی را سپری كنند. این همیشه برای من یک نگاه ارزنده بوده است.
* تو چند ماهی هست که خودت پدر شدهای. در مورد دخترت صحبت کن. دیگر میتوانی درباره این حس شيرين با شناخت کافی حرف بزنی.
قبل از هر چیزی من باید این نکته را بگویم که «تیارا» یک اسم اصیل ایرانی است. اولین باری که خبردار شدم که قرار است پدر شوم، در همین خیابان شریعتی تهران با ماشین کنار زدم و یکربع تمام به پهنای صورتم گریه کردم. هر کسی میآمد نزدیک كه به من سلام کند، صورتم را که میدید عقب میرفت. خودم هم نمیدانستم برای چه چیزی گریه میکنم. همهچیز در آن بود. شکر، استرس، هیجان، ذوق و... واقعاً آن لحظه احساس قابل وصفی نیست.
* اسم دخترت را چه کسی انتخاب کرد؟
خودم.
* راستش را بگو!
واقعاً خودم. البته قصد داشتم اسم بچههایم را بگذارم «عشق» و «قصه» که بعدش بتوانم صدایشان کنم «قصه عشقِ بابا...». بعد دیدم خیلی خودخواهانه است و به خاطر همین تصمیمام را عوض کردم.
* باید منتظر چه تغییر فضایی در «رضا صادقیِِ پدر» و محتوا و حس آثارش بود؟ آيا در آثار جدیدت این احساس تازه جاری شده است؟
ببین پدر شدن یک شاخصه بزرگ در من به وجود آورده. آن غرور شخصی که همیشه برای خودت است و خیلی سعی داری حفظش كني را از تو میگیرد. صبر، حوصله و آستانه تحملات را به طرز عجیبی بالا میبرد. پدر شدن برای من یعنی تو باید از خودت رد بشوی. «پدر شدن» و حس پدر بودن زمانی برای من به اوج خود رسید که واکسن «تیارا» را زدیم. حاضر بودم هر آنچه که تا بهحال خواندهام را بدهم ولی دخترم امشب تب نکند. تباش آزارم میداد. گریه و ناراحتیاش عذابام میداد. خیلی از کارهایی که قبل از به دنیا آمدن «تیارا» ساخته بودم را «شیفت-دیلیت» کردم. باورت میشود؟ احساس میکردم که دیگر به الان من هیچ ربطی ندارند.
* آخرین خاطره شیرین «رضا صادقی» از دخترش را در آخر این مصاحبه به ما بگو. در شبی که اولین بار است که در روز پدر، تو هم احساس پدر شدن را داری.
(میخندد) آخرین خاطره من همین چند ساعت پیش رخ داد که «گیلاس بابا» را قبل از اینکه پوشکاش را بپوشد، بغل کرده بودم و به این فکر میکردم که چند سال باید صبر کنم که دخترم با صدای خودش به من بگوید :«بابا روزت مبارک»! در همین فکرها بودم که به یکباره خیسِِ لطف «تیارا» شدم و خندید! خودم هم خندهام گرفت که خدایا یعنی من به همین زودی و به صورت عملی به آرزویم رسیدم؟ واقعاً اولین کادوی روز پدر «تیارا» به خودم را هرگز فراموش نخواهم کرد!