نوشته شده توسط saye
كجاي اين جنگل شب پنهون ميشي خورشيدكم
پشت كدوم سد سكوت پر ميزني چكاوكم
![]()
نوشته شده توسط saye
كجاي اين جنگل شب پنهون ميشي خورشيدكم
پشت كدوم سد سكوت پر ميزني چكاوكم
![]()
من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران
اول گرفتارت كنم وانگه گرفتارت شوم
من همونم كه شعرهاشو فقط به تو هديه مي دادنوشته شده توسط shehni
همون كه ساخت آهنگ برات با ريتم بارون ، رقص باد
اما حالا قهري با ما ، ناز مي كني يه آسمون
يه روزي باز تنها ميشي ، ميگي بازم واسم بخون
نازنین یار من ، غافل از کار من ، تا به کی ؟
از غم روی تو ، ناله زار من ، تا به کی ؟
دشمنی کار تو ، دشمنان یار تو ، تا به جند ؟
عاشقی کار من ، اشک و غم یار من ، تا به کی ؟
سوز پنهانم می دانی ، اشک خونینم می بینی
آتش دل را ننشانی ، تا به دامانم ننشینی
دل سیهی ، که مرادِ رهی ندهی
بی تو باشد ای ماه ، یار من هر شب آه
از تو سنگین دل وای ، وز تو نوشین لب آه
فتنه ی رویت دل من ، صید گیسویت دل من
ای بلای جان تا کی ؟ سوزد و نالد همچو نی ؟
ز آتشین خویت دل من ؟
نيمه شب بود و غمي تازه نفس
ره خوابم زد و ماندم بيدار
ريخت از پرتوي لرزنده شمع
سايه دسته گلي بر ديوار
××××××××
همه گل بود ولي روح نداشت
سايه اي مضطرب و لرزان بود
چهره اي سرد و غم انگيز و سياه
گويــــــــــيا مرده سرگردان بود
××××××××
شمع خاموش شد از تندي باد
اثر از سايه به ديوار نماند
كس نپرسيد كجا رفت كه بود؟
كه دمي چند در اينجا گذراند
××××××××
اين منم خسته در اين كلبه تنگ
جسم درمانده ام از روح جداست
من اگر سايه خويشم يارب
روح آواره من كيست كجاست؟
فريدون مشيري
تيره گون شد كوكب بخت همايون فال من
واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من
خنده ي بيگانگان ديدم نگفتم درد دل
آشنايا يا تو گويم گريه دارد حال من
با تو بودم اي پري روزي كه عقل از من گريخت
گر تو هم از من گريزي واي بر احوال من
....
نه ديگه پا ميشم اين بار
خالي از هرشك و ترديد
ميرم اون بالاها مغرور
تا بشينم جاي خورشيد
داد كه دلم داره ديگه دق ميكنه ، پر ميزنه
شب خوشيت تموم ميشه ، صبح منم سر ميزنه
...
هوا هواي بهار است و باده باده ناب
به خنده خنده بنوشيم جرعه جرعه شراب
برو اي گداي مسكين در خانه علي زن
كه نگين پادشاهي دهد از كرم گدا را
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)