تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 61 از 640 اولاول ... 115157585960616263646571111161561 ... آخرآخر
نمايش نتايج 601 به 610 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #601
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    انگار مدتي است كه احساس مي‌‌كنم
    خاكستري‌تر از دو سه سال گذشته‌ام.
    احساس مي‌كنم كه كمي دير است.
    ديگر نمي‌توانم
    هر وقت خواستم
    در بيست سالگي متولد شوم.

    انگار
    فرصت براي حادثه
    از دست رفته است.
    از ما گذشته است كه كاري كنيم،
    كاري كه ديگران نتوانند.

    فرصت براي حرف زياد است،
    اما اگر گريسته باشي...
    آه...
    مردن چقدر حوصله مي‌خواهد،
    بي‌آنكه در سراسر عمرت
    يك روز، يك نفس
    بي‌ حس مرگ زيسته باشي!

    انگار
    اين سال‌ها كه مي‌گذرد،
    چندان كه لازم است،
    ديوانه نيستم.
    احساس مي‌كنم كه پس از مرگ،
    عاقبت
    يك روز
    ديوانه مي‌شوم!
    شايد براي حادثه بايد
    گاهي كمي عجيب‌تر از اين
    باشم.

    با اين همه تفاوت،
    احساس مي‌كنم كه كمي بي‌تفاوتي
    بد نيست.

    حس مي‌كنم كه انگار
    نامم كمي كج است،
    و نام خانوادگي‌ام، نيز
    از اين هواي سربي
    خسته است.

    امضاي تازه من،
    ديگر
    امضاي روزهاي دبستان نيست؛
    اي كاش
    آن نام را دوباره
    پيدا كنم.

    اي كاش
    آن كوچه را دوباره ببينم،
    آن‌جا كه ناگهان
    يك روز نام كوچكم از دستم
    افتاد؛
    و لابه‌لاي خاطره‌ها گم شد.
    آن‌جا كه
    يك كودك غريبه
    با چشم‌هاي كودكي من نشسته است.
    از دور
    لبخند او چقدر شبيه من است!

    آه، اي شباهت دور!
    اي چشم‌هاي مغرور!
    اين روزها كه جرات ديوانگي كم است،
    بگذار باز هم به تو برگردم!
    بگذار دست كم
    گاهي تو را به خواب ببينم!
    بگذار در خيال تو باشم!
    بگذار ...

    بگذريم!

    اين روزها،
    خيلي براي گريه دلم تنگ است!

  2. #602
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    توی تقویم می نویسم تا بمونه یادگاری

    روز تلخ عاشقی مون گفتی که دوستم نداری

    می چکه قطره ی اشکم روی این جمله آخر

    حتی این قلم نداره این شکست تلخ را باور

    می گذره ماهی و سالی اما باز پر از غروبم

    هر کی حالم و می پرسه به دروغ میگم که خوبم

    نه می خوام کسی بفهمه با پریدنت شکستم

    رفتی و تنهای تنها با خیال تو نشستم

    تو تقویم می نویسم رفت اونی که عاشقم کرد

    دیگه خورشیدی ندارم واسه این روزهای دلسرد

    ولی تو ، تویی که رفتی حرمت عشق و شکستی

    روی التماس چشمام، چشمای نازتا بستی

    تقویم از اسم تو پر شد اما جات خالی اینجا

    منم و خاطره ی تو منم و قصه فردا

  3. #603
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    آماده ام برای تمام دردهای عالم

    برای تمام بدبختی هایی که قرار است

    یکهو روی سرم خراب شوند ...

    به دردها بگو بیایند

    دارم انتظارشان را می کشم

    مانند فاحشه ای که با لباس خواب نازکش روی تخت آماده است

    تا مرد بعدی وارد اتاق شود ...

    ...

    به دردها بگو بیایند ...

  4. #604
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    حکایت ها که با تو از دل بی تاب می کردم

    اگر با سنگ می گفتم دلش را آب می کردم

  5. #605
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    قلک بغض هايم را که بشکنم
    باز ناز تو را خواهم خريد
    و يک بسته مدادرنگی
    و با هر رنگش
    باز ناز تو را خواهم کشيد

  6. #606
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    لبخند ربطی ندارد به مرگ
    اما بیا تا
    هی تو برایم بخندی
    هی من برایت بمیرم

  7. #607
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    قلبی داری به وسعت هفت دریا

    و بی نهایتی آسمان ها
    باید منطقی باشم
    حق داری اگر
    دلت برایم تنگ نمی شود...

  8. #608
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    خاطره


    نه از سفید و نه از سیاه ،
    دیگر از هیچ یک نمی نویسم !
    دیگر نه از تو می نویسم و نه از رفتنت ...
    هیچ کدام را نمی خواهم ،
    همین چند سال خاطره برای گریه هایم کافیست
    !

  9. #609
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    خاموش شدیم و چیزی نگفتیم
    مردم سکوت ما را عیب دانستند
    سخن گفتیم لیک گفتند: بسیار سخن می گویید
    باز خاموش شدیم و چیزی نگفتیم
    گفتند:با سکوت می فریبند
    سخن گفتیم و پنداشتند
    ما نیرنگ داریم

  10. #610
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    رو سر بنه به بالین، تنها مرا رها کن
    تَـرکِ مـن خـرابِ شب گردِ مـبتلا کن
    ماییم و موجِ سودا، شب تا به روز، تنها
    خواهی بیا ببخشا، خواهی برو جفا کن
    از من گریز، تا تو هم در بلا نیفتی
    بگزین ره سلامت، ترک رهِ بلا کن
    ماییم و آبِ دیده، در کنجِ غم خزیده
    بر آب دیده ی ما، صد جای آسیا کن
    خیره کشی است ما را، دارد دلی چو خارا
    بکشد کسش نگوید، تدبیر خون بها کن
    بر شاه خوب رویان واجب وفا نباشد
    ای زرد روی عاشق، تو صبر کن، وفا کن
    دردی است غیر مردن، کان را دوا نباشد
    پس من چگونه گویم، کاین درد را دوا کن
    در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
    با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
    گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد
    از برق این زمرد، هی دفع اژدها کن
    بس کن که بی خودم من ور تو هنر فزایی
    تاریخ بوعلی گو تنبیه بوالعلا کن

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •