خندید ولی کسی نفهمید
گریید ولی کسی نفهمید
پایش به هزار سنگ برخورد
لنگید ولی کسی نفهمید
در کوچه ی تار و تیره ی شب
ترسید ولی کسی نفهمید
تنها و غریب زیر باران
لرزید ولی کسی نفهمید
از درد به خود تمامی شب
پیچید ولی کسی نفهمید
در گوشه ی یک خرابه جان داد
پوسید ولی کسی نفهمید