تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 604 از 934 اولاول ... 104504554594600601602603604605606607608614654704 ... آخرآخر
نمايش نتايج 6,031 به 6,040 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #6031
    حـــــرفـه ای Hadi King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2007
    پست ها
    14,115

    12

    ببخش اگه تو قصه مون دو رنگ و نامرد نبودم
    ببخش که عاشقت بودم خسته و دل سرد نبودم

    ببخش که مثل تو نشد خیانتو یاد بگیرم

    اگر که گفتم به چشات بزار واسه تو بمیرم

    ببخش اگه تو گریه هام دو رنگی و ریا نبود

    اگر که دستام مثه تو با کسی آشنا نبود

    ببخش اگه تو عشقمون کم نمیذاشتم چیزی رو

    ببخش که یادم نمیره اون روزای پاییزی رو

    لیاقت دستای تو بیشتر از این نبود عزیز

    نه نمی خوام گریه کنیِ ، برای من اشکی نریز

    ببخش اگه نتونستم مثل تو بي وفا شم

    ببخش اگه نتونستم مثل ادم بده قصه ها شم

    ببخش اگه قلبم معني شكستن رو بلد نبود

    اگه عاشق بود مثل تو نامرد نبود

    بازم ببخش اگه دارم ميرم از پيش دله هوس بازت

    خيانت تو مرام ما نيست لعنت به اون نگاه نازت

    لیاقت چشمای تو ،نگاه ِ پاک ِ من نبود

    بازم اخره قصه بازم يكي بود و يكي نبود

  2. 2 کاربر از Hadi King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #6032
    آخر فروم باز 4MaRyAm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    1,273

    پيش فرض

    مادرم می گفت:

    عاشقي
    یک شب است و
    پشیمانی
    هزارشب

    حالا
    هزارشب پشيمانم
    که چرا؟!
    یک شب عاشق نبودم. ...

  4. 4 کاربر از 4MaRyAm بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #6033
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    نوشته شده توسط as13851365
    به خدای عاشقان سوگند
    که اگر بدانم که دوستم نداری
    گریه نمی کنم بلکه آرزو می کنم
    کسی را دوست بداری که
    دوستت نداشته باشد.





    پاورقه :
    دوستی که پست مرا حذف کردی بدون علت

    مانده ام به تو ای مدیر زیبا چه نویسم
    من عضو غریبه به مدیر تایپیک چه نویسم
    ترسم که پستم شعله کشد بلوک شوم من
    با این دل تنگم به مدیر تاپیک چه نویسم



    نوشته شده توسط Alireza_SA [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    از بس که مدیر است شده ورد زبانها
    کارش شده آزردن و افسردن جانها
    یک پست مرا حذف نمود آه نگفتم
    چیزی به ... ... گمراه نگفتم !!!

    (اولین جای خالی کلمه 2 حرفی و دومی 4 حرفی بوده!!)

    جایی که احترام شما حفظ نمیشه پست ندید!

    یک بار پست منو حذف کردش
    از اون به بعد دیگه تو این تاپیک پست ندادم تا از طریق من یکی نتونه عقده هاشو خالی کنه


    دوستان این قوانین تاپیک هست :

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

    اگه پستی از شما حذف میشه مسلما دلیلی داره
    یعنی فکر کردین که یه مدیر با پاک کردن پست کاربری که حتی نمیشناستش عقدش رو خالی میکنه ؟
    متاسفم
    این قوانین برای ایجاد نظم بهتر در اینگونه تاپیک ها لازمه و ممنونم از دوستان که اونها رو رعایت کنند

  6. 6 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #6034
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    مرداب بوسه بر لبهاي نيلوفر ميزند...
    چرا که می داندنیلوفر، تنها شریک بی کسی اوست...
    و با تمامی زیباییهایش،
    هر لحظه قصه ی عشق را در گوش مرداب، زمزمه می کند...
    و مرداب اگر هنوز زنده است، امیدش به نیلوفر است...
    تو مرداب نیستی! دریایی...
    و من حتی سزاوار نبودم که نیلوفرت باشم...
    من ماهی کوچکی بودم در اعماق دل دریاییت و دریا،
    کی خبر از دل ماهی کوچکی چون من دارد.....

  8. 3 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #6035
    داره خودمونی میشه nab nab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    تو قلب شما
    پست ها
    109

    پيش فرض

    مجنونم و شکل بید دارم دکتر
    می لرزم و ضعف دید دارم دکتر

    لبهای من از تب جنون می سوزند
    بوسیدگی شدید دارم دکتر!

  10. #6036
    داره خودمونی میشه nab nab's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    محل سكونت
    تو قلب شما
    پست ها
    109

    پيش فرض

    از
    دوستت دارم
    به
    دوستت دارم
    که
    دوستت دارم
    نه!
    دوستت دارم
    بی هیچ حرف اضافه ای

  11. #6037
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jan 2011
    پست ها
    2

    پيش فرض

    وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود
    با سار ِ پشت پنجره جایم عوض شود
    هی کار دست من بدهد چشم های تو
    هی توبه بشکنم و خدایم عوض شود
    با بیت های سر زده از سمت ِ ناگهان
    حس می کنم که قافیه هایم عوض شود
    جای تمام گریه ، غزل های ناگــــــزیر
    با قاه قاه ِ خنده ی بی غم عوض شود
    سهراب ِ شعرهای من از دست می رود
    حتی اگر عقیده ی رستم عوض شود
    قدری کلافه ام و هوس کرده ام که باز
    در بیت های بعد ، ردیفم عوض شود
    حـوّای جا گرفته در این فکر رنج ِ تلخ
    انگــار هیچ وقـت به آدم نـمی رسد
    تن داده ام به این که بسوزم در آتشت
    حالا بهشت هم به جهنم نمی رسد
    با این ردیف و قافیه بهتر نمی شوم !
    وقتش رسیده حال و هوایم عوض شود

  12. 3 کاربر از mahtab5 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #6038
    داره خودمونی میشه @mehdi@'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2008
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    68

    پيش فرض

    می آمدی و تو را نشان می دادند
    دل را به دم گرم تو جان می دادند
    می رفتی و می وزید بر دشت، نسیم
    گلها همگی دست تکان می دادند






    محمدحسین امیدی

  14. 4 کاربر از @mehdi@ بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #6039
    در آغاز فعالیت
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    10

    پيش فرض

    گفته بودم بی‌ تو هرگز !

    بی تو خواهم مرد روزی . . .

    تو رفتی‌ و . . .

    مرا ببخش اگر هنوز زنده ام !

    پس از تو تیره شد تمام روزگار من

    و گریه کرد آسمان به حال و روز زار من

    تمام هستی ام خراب شد

    دلم برای دیدنت چه شاعرانه آب شد !

    ولی چه سود !

    رفتنت مجال آمدن نداشت

    زمان گذشت سالها . . .

    مرا ببخش اگر هنوز زنده ام !

    حقیقت است نازنین

    کمی برای زندگی دلم دوباره لک زده . . .

    جوانی ام به پای تو تباه شد

    ولی کنون:

    ببین مرا بدون تو

    چه دلخوشم به بازی ستاره ها !

    نگاه کن درون قلب من

    دوباره سبز شد جوانه ها

    مرا ببخش اگر هنوز زنده ام !

  16. #6040
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    مرداب بوسه بر لبهاي نيلوفر ميزند...
    چرا که می داند نیلوفر، تنها شریک بی کسی اوست...

    و با تمامی زیباییهایش،

    هر لحظه قصه ی عشق را در گوش مرداب، زمزمه می کند...

    و مرداب اگر هنوز زنده است، امیدش به نیلوفر است...

    تو مرداب نیستی! دریایی...
    و من حتی سزاوار نبودم که نیلوفرت باشم...

    من ماهی کوچکی بودم در اعماق دل دریاییت و دریا،

    کی خبر از دل ماهی کوچکی چون من دارد.....

  17. 7 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •