چه سخت است سکوت وانتظار
سکوت در برابرعشق تو
انتظاری مبهم به دنبال اشاره ای از چشمانت
لحظه ها نمی گذرند
انگار زمان ایستاده است
و فقط من
در این خلوت پر از فریاد وخواستن
در انتظار آینده تنها مانده ام
شبهایم بدون مهتاب است
و آسمان چشمانم در غم عشقت بارانی ست
اما قلبم تنها به امید دیدنت می تپد
عاشقت گشته ام اما هرگز نخواستی بدانی
و در برابر فریب رقیبم چه آسان
دل را باختی
تو هرگز مرا ندیدی
یا نه شاید دیدی و در دلت به من خندیدی
و حال من
تنها و عاشق
در نزدیکی تو اما فرسنگها دور از چشمانت
طعم تلخ انتظار را می چشم
ای کاش می توانستم متقاعدت کنم که
هیچگاه نمیتوانم فراموشت کنم
وای کاش عشق من ، همیشه بر قلبت حاکم بود
طوری که هیچگاه نتوانی فراموشم کنی !