تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 47 اولاول ... 234567891016 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 465

نام تاپيک: سروده هاي محمد جاويد

  1. #51
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    چند رباعي:
    تـــاچــنــد بــه دل نـشانده اي تخم هوس/ تـــا چــنـــد كــنــي جهد به آزردن كَس
    تــا چـــشم بـــه هــم زنـي مَلَك مي گويد: / آرام بــخــواب ، زنـــدگانــــي تـــو بـَس


    آيــيــنــه چـــرا شــكســتي اي يار عزيز / خــود را بشــكــن ، بـشـوچـو آيينه تميز
    اويـــار صـــديـــق تــوســت ،اورامشِكَن / عــيـــب تــو بـگويــد و زحُسنت هـم نيز


    ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود/ در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود
    من عاشق واو زعشق من بی خـبر است/ ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدار نـبود

  2. #52
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    گوهر عصمت


    «ابله از كف گوهر ناياب را ارزان دهد»*// هم فروشد مُفت هم از بهراوايمان دهد
    گوهرعصمت كه دُرّي بس گران وپربهاست// هديه ي ارزنده ي ناياب ذات كبرياست
    قابل تعويض نَبوَد با جهاني اين گُهر// چون برفت ازكف ندارد آه و افسوسي ثمر
    آدم دانا چرا از بهر خود حرمان خَرَد؟// او چرا خود را به سوي مرز بدنامي بَرَد؟ُ
    آنچه مي سازد جدا انسان زحيوان عصمت است // آنچه خواهد بُرد او را سوي ايمان عصمت است
    حفظ عصمت مي رساند آدمي را تا مَلَك// مي دهد او را به راه كسب بهروزي كمك
    خواهرم هرگز مده از دست اين دُرّ گران//گنج خود مسپار هرگز تو به دست اين و آن
    درصدف پنهان نما اين گوهر ناياب را// تاكني كوتاه دست مردم ناباب را
    گوهر«جاويد» را ارزان مده از دست خويش// تانگردد قلبت از اين اشتباه وجهل ريش

    *از زنده ياد رهي معيري

  3. #53
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    روح خداوند
    شب است و لحظه ی حرمان مریم** وطفلی خفته در دامان مریم
    وجود نازنينش بكر و بي عيب** خدا می داند و وجدانِ مریم
    مسیح خالق و پیغمبر صلح** گلی خوشبوی از بُستانِ مریم
    همان طفلی که از روح خداوند** نهالش تنجه زد در جانِ مریم
    نه دستی بهر تیمار وجودش** نه دارویی که بُد درمانِ مریم
    دلش در معرض اوهام وحشی** ولی چون کوه بُد پیمانِ مریم
    ندای لا تَخَف لا تَحَزنوهآ** زسوی خالقِ سبحانِ مریم
    شفا بخش دل پردرد او شد** بشد لطف خدا از آنِ مریم
    بُوَداو روح «جاوید» خداوند** نبشته این چنین فرمانِ مریم

  4. #54
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    چند رباعي ديگر:
    بـــا آمـــــدنــــــت بــهـــشــــت را آوردی/ طــعـــم خـــوشِ ســرنــوشـت را آوردی
    گلــشن شــده از وجــود تــو خــانـه ی دل / تــو نــیــکی ِ یـــک ســرشـت را آوردی


    یک قلب و یکی نیزه و یک کاسه ی خون/ کــنــدم بـــه روی درخــتِ بـیـد مـجـنون
    آن قــلـب ز مــن بــود و نــگاهــت نــیــزه / آن کاسه ی خون ، خون ِ دلِ این مجنون

  5. #55
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    حال و روز بنده

    ديروز رفته بودم ، لابراتوار خوبي// تامطّلع شوم من،از حال و روزگارم
    ادرار و خون من را ، كردند توي شيشه// تادكتران بدانند ازچيست كه نزارم

    بعد از دوروز و اندي آماده شد جوابم// گفتند رفته بالا ، چربي خون و اوره
    كلسترول فراوان،قندت زياده از حد// پايين اگر نيايد پايت به سوي گوره

    شكرخداي كردم از اين همه تنعّم// چربي بُوَد فراوان ، قند هم به حد وافي
    جوراست قند وروغن، پس خوش به حال بنده// چون هردوتاي آنها ، دارم به حدّ كافي

    گرچه حقوق بنده ، پايين بُوَد هميشه// بالاست چربي خون ،ايول به بخت بنده
    وضع حساب بانكيم ، باشد كمر در عقرب// اوضاع مالي من ،باشد بسي زننده

    هرچيز خوب را من، دارم به قدر اندك// برعكس عيب هايم باشد فزون و بسيار
    «جاويد» گفت طنزي ،از حال و روز ِبنده// گويد بخند برغم ،ورنه شوي تو بيمار

  6. #56
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    تَلنگُری به خاطرات

    هوا گرفته و ابری وباز تنهایم
    به خاطرات خوش کودکی خود اینک
    تلنگُری زدم و نقش شد به ذهن و خیال
    صدای شرُ شرُ باران که می نواخت
    تن خیس بام خانۀ پدری
    وبوی عطر خوش کاهگل
    چو بوی بهار
    فضای خانۀ امید را گُل افشان کرد
    ومن به حرص و ولع می سپردَمَش به ریه
    ومست نکِهت آن کاه و گِل شدم...... باری .....
    صدای غُل غُل آب ِسماور ِمادر
    برای من زهزاران ترانه خوش تر بود
    و استکانی از آن چای دبش قند پهلو
    چوانگبین و عسل باز بلکه بهتر بود
    و جوجه بلبل خیسی به روی شاخ درخت
    چو بید می لرزد ، به ناله می خواند
    کجاست مادر خوبم ، کجاست لانۀ من
    ومن میان دو دستان پناه می دادم
    به او که مانده ز لانه ، غریب و تنها بود
    و.....بعد
    زدم به کوچه که تا زیر نم نم باران
    بشویم این تن و بسپارمش به دست نسیم
    وکوچه مان که شُلی بود و پر زکاج بلند
    وقارقار کلاغی به شاخسار درخت
    که زیر بال وپرش خفته بود جوجۀ خیس
    گرسنه بود...... و ماده کلاغ شرمنده
    نداشت دانه و قوتی برای جوجۀ خود
    صدای رعد مهیبی گسست افکارم
    پرید خاطره ها همچوبرق از ذهنم
    دوباره یکّه و تنها وحسرتی «جاوید»
    گذشت کودکی ام،خوب و بد چه زود گذشت
    Last edited by محمد جاوید; 29-12-2005 at 00:03.

  7. #57
    Banned ablimoo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2005
    پست ها
    2

    6 اينها رو الان گفتم...

    اه اي مرغ سپيد!
    جگرت را بخورم...

    همچنين ران تو را
    و دل وسينه ي خوش طعمت را..

    چكنم..صد افسوس

    كو پنت رفته به باد!
    وصد البته كه طعم تو هم رفته ز ياد!

    جاي شكرش اما
    باقي است اي سيمرغ!

    ميتوانم اكنون..
    بخورم تخمت را!!!

    با كمي نان ونمك

    و كمي گرد نخود!!
    بعد ان مي چسبد !

    (استاد جاويد....خوب بيد؟)


    .........................
    Last edited by ablimoo; 29-12-2005 at 10:03.

  8. #58
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط ablimoo
    اه اي مرغ سپيد!
    جگرت را بخورم...

    همچنين ران تو را
    و دل وسينه ي خوش طعمت را..

    چكنم..صد افسوس

    كو پنت رفته به باد!
    وصد البته كه طعم تو هم رفته ز ياد!

    جاي شكرش اما
    باقي است اي سيمرغ!

    ميتوانم اكنون..
    بخورم تخمت را!!!

    با كمي نان ونمك

    و كمي گرد نخود!!
    بعد ان مي چسبد !

    (استاد جاويد....خوب بيد؟)


    .........................

    خیلی خوب در وکردی منم این شعر که تقریبا در همین زمینه است برات دروکردم:

    فدای غمزه و ناز تو گردم// اسیر سینۀ باز تو گردم
    بگردم گردن و آن ران و پهلو// فدای چشم غَمّاز تو گردم

    تو را هر روزعُریان بینم آنجا//نهادم دینم وآیینم آنجا
    به پشت شیشه خوش جا کرده ای تو// زهجرت خوشۀ غم چینم آنجا

    دو لنگت برهوا پشتت زمین است// هزاران چشم ِگشُنه در کمین است
    کنی اندام لختت را ارائه// فدای شکل تو ، دردم همین است

    شود روزی بیابم رانی از تو؟// کنُم با آن مهیّا خوانی از تو؟
    کشم برسیخ وآتش سینۀ تو ؟// کنُم یک بار اشکم رانی از تو؟

    فدای روی ماهت مرغ بریان// به قربان صفایت مرغ بریان
    اگرآرَم به دستت بار ِدیگر// شوم مست نگاهت مرغ بریان

  9. #59
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    ظلمهای دوپای با احساس
    *******************
    گوش کن ، گوش کن چه می گوید
    این زمین از چه دارد این فریاد؟
    تن زخمی او چه می خواهد؟
    ناله و شِکوها زکه دارد؟
    حال می گویمت زچه نالد
    ناله او ز دست انسان است
    از جفایی که او روا دارد
    برزمین وزمان و هرچه دراوست
    اوکه حتی به خود جفا کرده
    همۀ ساکنین دنیا را
    به غم ودرد مبتلا کرده
    تیغ بر قلب کودکِ احساس
    تیشه بر پیکر درختِ وفا
    بستن چشمهای آگاهی
    دشنه بر دست مهر و زیبایی
    خون فشان کرده دیدۀ اُلفت
    پای بر سینۀ شکیبایی
    کشتنِ مهر در دل عاشق
    دوستی با حواری شیطان
    بستن پای نخل آزادی
    دشمنی با الهۀ ایمان
    خاک بر چشم دوستانِ صفا
    مشتها بر دهان عِزّ و شرف
    باز گویم زظلم و جور ِبشر؟
    از خطای بزرگ این مخلوق؟
    حال دانستی از شکایت خاک؟
    از جفای دوپای بااحساس؟
    زین مقوله هزارها دیوان
    می توان گفت وبازگفت و شنید
    وای برحال و روزگار زمین
    شده «جاوید» ظلم وجور بشر
    برزمین وزمان و هرچه دراوست

  10. #60
    اگه نباشه جاش خالی می مونه محمد جاوید's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2005
    محل سكونت
    شيراز
    پست ها
    516

    پيش فرض

    رسيد مژده
    ******************************
    به خواب بودم و ديدم كه خواجه مي فرمود**‹‹ رسيد مژده كه ايام غم نخواهد ماند››
    چنين گراني و درد و اِلَم كه در دل ماست**به سر شود ،غمي از بيش و كم نخواهد ماند
    گرانفروش دغل خوار مي شود اي دوست**گذشت دوره ي او، محترم نخواهد ماند
    زاعتياد شود پاك همچو روز نخست**جوان ما ،چو دگر گَرد هم نخواهد ماند
    دهند هرچه كه خواهي تو ، مفت و مجاني**دگر غمي ز پياز و كلم نخواهد ماند

    چنان زياد شود نعمت و فراواني** دگر فقير و گدا در وطن نخواهد ماند
    كَشَند درهمه ي شهرو روستا مترو**دگر مكاني براي تِرَن نخواهد ماند
    پزشك و دارو درمان همه شود مفتي** دگر مريضي به اين جان و تن نخواهد ماند
    شوند البسه ها رايگان و مجاني**غمي براي كُت و پيرهن نخواهد ماند
    به هر نفر بدهند جامه اي سپيد و بلند** دگر درون وطن بي كفن نخواهد ماند

    به هر جوان بدهند خانه اي به شهر خودش**براي او غم جا و مكان نخواهد ماند
    حقوقها بشود با دلار و مارك و يورو**دگر اثر ز ریال و قِران نخواهد ماند
    بساط مهر شود پهن در دل مردم**سخن ز شَرّ و بدی بر زبان نخواهد ماند
    اگر كه مژده ي حافظ كنون شود تعبير**غمی دگر به دل دوستان نخواهد ماند
    ولي چه حيف كه ‹‹جاويد›› خوابش آشفته ست**هر آنچه دید جز حدس و گمان نخواهد ماند

    «مصرع تضمین از حافظ»

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •