تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 7 اولاول ... 234567 آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 65

نام تاپيک: حميد مصدق

  1. #51
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    1,588

    پيش فرض

    ای مهربان من ،

    من دوست دارمت ؛

    چون سبزه های دشت

    چون برگ سبز رنگ درختان نارون



    معیارهای تازه‌ی زیبایی ،

    با قامت بلند تو سنجیده می شود



    زیبایی عجیب تو معیار تازه ای‌ست ؛

    با غریب فراوانش

    مانند شعر من ،



    ــ این شعر بی‌قرین !

    ــ و این تفاخر از سر شوخی‌ست! ــ



    نازنین !

  2. این کاربر از Masoud-Susa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #52
    آخر فروم باز GOLI87's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2009
    پست ها
    1,380

    پيش فرض

    تو،
    با نوشخند مهر،
    با واژه محبت،
    فرسوده جان محتضرم را ز بند درد
    آزاد می كنی .
    و با نوازشت،
    این خشكزار خاطره ام را،
    آباد می كنی .
    با سدی از سكوت،
    در من رساترین تلاطم ساكن را.
    بنیاد می كنی .
    با این سكوت سخت هراس انگیز،
    بیداد می كنی

  4. 4 کاربر از GOLI87 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    پست ها
    1,588

    پيش فرض

    رخصــت اواز


    بال و پر ریخته مرغم به قفس

    تا گشایم پر و بال

    پر پروازم نیست

    تا بگویم که در این تنگ قفس

    چه به مرغان چمن می گذرد

    رخصت آوازم نیست...

  6. 4 کاربر از Masoud-Susa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54

    پيش فرض


    ما دو تن مغرور

    هر دو از هم دور

    وای در من تاب دوری نیست

    ای خیالت خاطر من را نوازشبار

    بیش از این در من صبوری نیست

    بی تو من تنهای تنهایم

    من به دیدار تو می آیم


  8. 6 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #55
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    چه انتظار عظیمی نشسته در دل ما

    همیشه منتظریم و کسی نمی آید



    صفای گمشده آیا

    بر این زمین تهی مانده باز می گردد ؟



    اگر زمانه به این گونه

    ــ پیشرفت این است

    مرا به رجعت تا غار

    ــ مسکن اجداد

    مدد کنید

    که امدادتان گرامی باد



    همیشه
    دلهره با من

    همیشه
    بیمی هست

    که آن نشانه ی صدق از زمانه برخیزد

    و آفتاب صداقت ز شرق بگریزد



    همیشه می گفتم:

    چقدر
    مردن خوب است

    چقدر مردن


    ــ در این زمانه که نیکی

    حقیر و مغلوب است ــ

    خوب است

  10. 2 کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    حـــــرفـه ای Hamid Hamid's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2010
    محل سكونت
    خانه ام گلخانه ي يـــــــاس است
    پست ها
    3,817

    پيش فرض

    سلام ...

    خب آقاي حميد مصدق عزيز شاعر مورد علاقه ي من هستند. خيلي اشعارشون رو مي خونم.

    خب شعر خانه ي كوچ و قضيه ي سيب رو كه ايشون سروده بودن و خانوم فرخزاد هم جواب واسه ايشون فرستادن و آقاي جواد نوروزي هم كه از زبان سيب شعري گفتن در مورد اون وقايع باغ و سيب و دخترك و پسرك و باغبان ... اينا باعث شد من ايده ي گفتن يه شعر از زبان اون باغ يه باغچه تو ذهنم بيادش. البته شعر كه نميشه گفت بهش ... من در برابر عظمت آقاي مصدق عزيز جسارت نمي كنم و خودم رو اصلا شاعر نميدونم ... يه وقتايي حرف دل ميگم و مي نويسم.


    حكايت سيب , دختر , پسر و باغبان از زبان باغ _ Hamid Hamid



    دخترك به تو خنديد و نمی دانست

    من به چه دلهره مدت هاست

    چشمم مشتاق ديدن آدميان

    روی خاك و تن خسته ام است

    باغبان از پی تو تند دويد چون

    مامور بود براي حراست از من

    اما ندانسته قطع كرد پای اميدم را

    و سيب از دست دخترك افتاد بر من

    سيب هم مسافريست همچون پرستو

    هر ساله چند صباحی مهمان است و بعد كوچ

    من می مانم و تنهايی و حسرت بی كسی

    و سال هاست كه گوش من آرام آرام

    منتظر شنيدن خش خش گام های شماست

    و من انديشه كنان غرق اين پندارم كه چرا

    كسی سری به تنهايی اين باغ نزد

    اين باغ خشك و حال دگر بی باغبان !




    دوستان اگر خوب نبود به بزرگي خودشون ببخشن ... من ادعايي تو شاعر بودن ندارم. اينا حرف دلم بود و نه چيز ديگه اي.

  12. 9 کاربر از Hamid Hamid بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #57
    کاربر فعال انجمن ادبیات Puneh.A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2010
    محل سكونت
    فیس آباد
    پست ها
    1,303

    پيش فرض

    تو ای شكوهمند من
    شكوه دلپسند من

    تو آن ستاره بوده ای
    كه مهر آسمان شدی

    ز مهر برتر آمدی
    فراز كهكشان شدی

    به دره ها نگاه كن
    به ژرف دره ها نگر

    به تكه سنگهای سرد
    به ذره ها نگاه كن

    به من بتاب
    كه سنگ سرد دره ام
    كه كوچكم كه ذره ام

    به من بتاب
    مرا ز شرم مهر خویش آب كن

    مرا به خویش جذب كن
    مرا هم آفتاب كن

  14. 3 کاربر از Puneh.A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #58
    آخر فروم باز Mehran-King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2010
    پست ها
    1,746

    پيش فرض

    تو گل سرخ مني
    تو گل ياسمني
    تو چنان شبنم پاک سحري ؟
    نه
    از آن پاکتري
    تو بهاري ؟
    نه
    بهاران از توست
    از تو مي گيرد وام
    هر بهار اين همه زيبايي را
    هوس باغ و بهارانم نيست
    اي بهين باغ و بهارانم تو

  16. این کاربر از Mehran-King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #59
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    من به درماندگی صخره و سنگ

    من به آوارگی ابر و نسیم

    من به سرگشتگی آهوی دشت

    من به تنهائی خود می مانم



    من در این شب که بلند است به اندازۀ حسرت زدگی

    گیسوان تو به یادم می آید

    من در این شب که بلند است به اندازۀ حسرت زدگی

    شعر چشمان تو را می خوانم

    چشم تو ، چشمۀ شوق

    چشم تو ، ژرفترین راز وجود



    برگ بید است که با زمزمۀ جاری باد

    تن به وارستن عمر ابدی می سپرد



    تو تماشا کن

    که بهاری دیگر

    پاورچین پاورچین

    از دل تاریکی می گذرد

    و تو در خوابی

    و پرستوها خوابند

    و تو می اندیشی

    به بهاری دیگر

    و به یاری دیگر



    نه بهاری

    - و نه یاری دیگر ؛

    حیف ،

    اما من و تو

    دور از هم می پوسیم



    غمم از وحشت پوسیدن نیست

    غمم از زیستن بی تو در این لحظۀ پُر دلهره است




    دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست

    از سر این بام

    این صحرا

    پر خواهم زد

    خواهم مُرد

    غم تو این غم شیرین را

    - با خود خواهم بُرد

  18. این کاربر از part gah بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #60
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    ز شب هراس مدار این هنوز آغاز است


    بیا که پنجرۀ رو به صبحدم باز است


    ای آفتاب درخشان چه خوش درخشیدی


    طلوع پاک تو در شب قرین اعجاز است


    تو مهربانی خود را نثار من گردان


    غلط اگر نکنم آفتاب فیاض است


    ز ترکتاز حوادث دمی تغافل کرد


    کبوتر دلم از آن به چنگ شهباز است


    هزار بار مرا آزمودی و دیدی


    حمید در ره ایران هنوز جانباز است

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •