سلام. اینم پیچیده نیست. برای خالی نبودن عریضه گذاشتمش
وکیلِ زبردستی به شخصی وکالت میآموزد، با این شرط که شاگرد لازم نیست شهریهای بپردازد مگر اینکه در نخستین دعوی قضائیاش پیروز شود. پس از پایانِ دورهی آموزشی، برخلافِ هدفِ اوّلیّه، شاگرد تصمیم میگیرد وکالت را رها کرده و به موسیقی بپردازد. بنابراین، وی هرگز در دادگاهی به دعوی نخواهد پرداخت که بتواند در آن پیروز شود، پس طبقِ قرارداد نمیبایست شهریهای بپردازد. وکیل از شاگرد میخواهد که شهریهاش را بپردازد، امّا او نمیپذیرد، درنتیجه از او به دادگاه شکایت میکند. استدلالِ وکیل بدین قرار است:
اگر شاگرد دعوی را ببازد، بدین معنی است که وکیل برنده خواهد بود و از این رو پولش را دریافت میکند؛ و اگر خودش ببازد، آنگاه شاگرد برنده خواهد بود و به این دلیل که در نخستین دعوی خودش برنده شده باید شهریه را بپردازد.
با این حال، شاگرد اندکی متفاوت استدلال میکند: اگر من ببازم، پس نخستین دعوی قضائیام را باختهام، پس طبقِ توافق، نمیبایست شهریهای بپردازم، و اگر برنده شوم، پس وکیل از حقّ اجرای توافق محروم شده است، پس مجبور به پرداخت چیزی نخواهم بود.
آنها هر دو نمیتوانند بر حق باشند، پس چه کسی در اینجا مرتکب اشتباه شده است؟