این منطق دقیقا شبیه اینه :
کُشتی و تکواندو و سایر تک رشته های ورزشی مدال آور که در اونها استعدادهای بسیار خوبی برخلاف بقیه ی رشته ها داریم رو تعطیل کنیم و دیگه ریالی هم صرفشون نشه (نه که تابحال هم خیلی صرف میشده) چرا ؟ چون فوتبال ما با این همه خرج های چند هزار میلیاردی که براش شده کارایی نداشته!
و از این ببعد هم هر چه بودجه ی تربیت بدنی تخصصی و عمومی بوده رو بریم صرف سیر کردن شکم معتادهای کنار خیابون گرسنه و یا استفاده ی جوانهای _به تعبیر شما_ با استعداد!! کنیم تا صنایع رو بقول شما یه تکونی! بدن!
حالا سوالاتی که پیامد این طرز فکر و این شکل منطق پیش میاد:
اولا که این چه ربطی به اون داشت و اون یکی چه ربطی به اون یکی تر ؟!
دوما البته که جوان با استعداد رو باید حمایت کرد (گرچه بسیار جوان با استعداد سراغ دارم که خودش بدون هیچ کمکی کارآفرین شده) ولی اون جوانی که مد نظر شماست و عرضه ی تکون دادن خودش رو هم نداره و باید زیر بغلش رو گرفت تا بره صنایع رو تکون بده!! (لابد چه تکونی هم میخواد بده) رو بهتره انداخت توی دریا. شاید به کوسه ها یه تکونی بده!
از این گذشته خب دولت الان یک عده جوان با استعداد رو در همین صنایع هوا-فضا دستشون رو بند کرده شاید یه تکونی! به این صنعت مُرده بدن . پس چی شد که اینهمه مخالف براش پیدا شد؟!
و چیزی که برام جالبه اینه که الان افغانی ها به ایران میان و یکیشون بیکار نمی مونه و با انبان پرپول برمیگرده. از درب بیرونش می کنی دوباره از پنجره میاد تو. با اتوبوس اخراجش می کنند، 5 نفره توی صندوق عقب 405 خودشون رو جا میکنن و دوباره برمیگردن
ای عجب و افسوس که جوان آنان چنان است و جوان ما ...