تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: آیا به وجود اختیار اعتقاد دارید؟

راي دهنده
76. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • بله، مطمئم هستم ما انسان ها اختیار داریم.

    25 32.89%
  • اختیار داشتن را محتمل تر می دانم ولی مطمئن نیستم.

    10 13.16%
  • نمی دانم / هر دو حالت به یک اندازه ممکن است.

    9 11.84%
  • اختیار نداشتن و جبر را محتمل تر می دانم و بیشتر به نظر می رسد اختیار یک توهم است.

    19 25.00%
  • خیر، مطمئن هستم ما انسان ها اختیار نداریم و اختیار قطعا یک توهم است.

    13 17.11%
صفحه 6 از 19 اولاول ... 234567891016 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 185

نام تاپيک: وجود یا عدم وجود اختیار

  1. #51
    حـــــرفـه ای Erfan.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    Solar System
    پست ها
    5,350

    پيش فرض

    این تحقیق بی ارتباط با موضوع تاپیک نیست:
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]


    Sent from my Nexus 7 using Tapatalk

  2. 5 کاربر از Erfan. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52
    حـــــرفـه ای Erfan.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    Solar System
    پست ها
    5,350

    پيش فرض

    پی بردن به وجود/عدم وجود چیزی یک بحث هست، تاثیر این نتیجه گیری بر طرز فکر و نوع زندگی یک بحث دیگه؛ دوستانی که موضعشون "عدم وجود اختیار" هست، جبرگرایی چه تاثیری بر زندگی شما داشته؟

    برخی افراد مدعی هستند که جبرگرایی عامل بازدارنده ای میشه از سعی و تلاش، یادگیری، کار کردن و باقی اعمال، و به طور کلی زندگی رو بی هدف میکنه، به نظر شما آیا چنین هست؟

  4. 8 کاربر از Erfan. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    پی بردن به وجود/عدم وجود چیزی یک بحث هست، تاثیر این نتیجه گیری بر طرز فکر و نوع زندگی یک بحث دیگه؛ دوستانی که موضعشون "عدم وجود اختیار" هست، جبرگرایی چه تاثیری بر زندگی شما داشته؟

    برخی افراد مدعی هستند که جبرگرایی عامل بازدارنده ای میشه از سعی و تلاش، یادگیری، کار کردن و باقی اعمال، و به طور کلی زندگی رو بی هدف میکنه، به نظر شما آیا چنین هست؟
    دو تا نکته داریم، اول اینکه عواقب و تاثیرات این نتیجه گیری هرچه که باشند در نهایت ارتباطی به صحت قضیه جبر یا اختیار ندارند و باید مراقب باشیم در دام مغلطه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نیفتیم.

    اما در پاسخ به این سوال، دونستن واقعیت همیشه کمک می کنه به اینکه دید صحیح تری به دنیا داشته باشیم و راه حل های مناسب برای مشکلات پیدا کنیم که بر پایه واقعیت ها بنا شدن، هر چقدر هم که این واقعیت ها تلخ یا ناخوشایند باشند. قبول نکردن فرضیه اختیار به نظر من در دید بسیار ساده و ابتدایی و Superficial هست که زندگی رو بی هدف می کنه و اینکه "اگه من اختیاری ندارم پس چرا زحمت بکشم" صرفا به خاطر عدم درک مناسب از قضیه است چون شاید اختیار یک توهم باشه ولی چیزهایی مثل شادی، زجر، Well-being و ... واقعی هستند و رسیدن به این چیزهای واقعی وابسته به تلاش و کوشش ماست و شاید فاکتورهایی که تلاش کردن یا نکردن ما وابسته به اونها هستند تحت کنترل خودآگاهی ما نباشند (و در حقیقت برعکسش صحیحه یعنی خودآگاهی ما تحت کنترل اون فاکتورهاست)، ولی صرفا قبول نکردن فرضیه اختیار عامل بازدارنده ای نمی تونه باشه از انجام اون کارها.

    اما صرفا این یک روی سکه است. فرضیه واقعیت دونستن اختیار یک بعد بسیار مخرب هم داره که میگه "انسان در هر شرایطی آزاد هست که تصمیم صحیح رو بگیره" ، و خب این با واقعیت به هیچ وجه نمی خونه و این اساس بسیاری از آزار و اذیت ها، به خصوص در کودکان هست. بچه ای که درس نمی خونه، بچه ای که به حرف پدر و مادرش گوش نمی کنه، بچه ای که اذیت و خرابکاری می کنه در خیلی از مواقع تنبیه میشه چون بقیه فرض می کنند این بچه آزادی کامل برای انجام کار درست رو داره ولی نمی خواد این کار رو انجام بده، در حالی که در واقعیت اصلا اینطور نیست و این بچه قطعا آزادی انجام خیلی از اون کارها رو نداره و نیاز به کمک داره، نه نیاز به تنبیه. یا شخصی که دزدی کرده رو خیلی راحت میشه انداخت زندان تا درس عبرت بگیره ولی در واقعیت این شخص به خاطر مسائل روانی که داشته نمی تونسته کار کنه و چه بسا تلاش زیادی هم کرده، و اگه حداقل های زندگی رو داشت هیچ وقت دزدی نمی کرد. در حقیقت فرض کردن وجود اختیار می تونه بسیار مخرب باشه به خصوص وقتی این فرضیه موقع تصمیم گیری درباره سایر افراد وجود داشته باشه و همین فرضیه بوده که باعث شده روانشناسی صرفا شروعی در اواخر قرن 19 ام داشته باشه در شرایطی که اساس و تجهیزات لازم برای این علم از قرن ها پیش از اون وجود داشت و خیلی راحت روانشناسی مدرن به جای اینکه امروز یک علم 120-130 ساله باشه، می تونست یک علم 400-500 ساله باشه.

  6. 8 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54
    کاربر فعال علوم انسانی فرهنگ دانشجو's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2013
    پست ها
    68

    پيش فرض

    عرفان عزیز،

    از تفکر جبرسوء برداشت ها زیادی شده که به برخی از آنها اشاره نموده اید . اولا خود کلمهء " جبر " به نوعی مخاطب رو وادار به موضع گیری می کنه . من به جای این واژه ،"علیّت "رو بهتر می پسندم. اگه درست فهمیده باشم کسانی که قائل به جبرند ،خلاصهء حرفشون اینه که در پس هر رویدادی ،از جمله رفتار های انسان علت وعواملی ورای خواست،میل وارادهء ما قرار داره .ولی گروه مقابل تصور می کنند که در بین تمامی اجزای هستی فقط این انسان است که با اراده ومیل خود ورای علل وعوامل محیطی و وراثتی عمل می کند.

    مطلب دیگه اینه که به دلیل همون سوء برداشت ها ،به نظر من این موضوع قابلیت طرح شدن در عر صهء اجتماع رو نداره و باید در محیط های علمی در موردش گفتگو بشه ودر نهایت خود فرد در درونش تکلیفش رو با این مقوله معین کنه . در آخر باید یادآوری کنم مهم ترین نتیجه ای که باورمندان به جبر یا علیت - البته از نوع مثبت آن - از آن بهره می برند، داشتن آرامش و شادی درونیست ...
    سپاس از تفکر پویا ی شما که دیگران را به تفکر وا می دارید.

  8. این کاربر از فرهنگ دانشجو بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #55
    کاربر فعال فلسفه A.M.D.D.E.V.I.L's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    Void
    پست ها
    2,053

    پيش فرض

    به نظر من اصل علت و معلول با اصل اختیار در موجودات زنده در تضاد است
    مثلا یک موضوعی را در نظر بگیریم ، من اختیار کردم دیشب ساعت 3 بخوابم . این یعنی من بدون هیچ دلیل و صرف به خاطر اینکه از قدرت هایی جادوئی بهره بردم تونستم اختیار کنم و خودم رو بخوابونم. ولی قضیه پیچیده تر از اینهاست . اگر اصل علت و معلول رو در نظر بگیریم متوجه میشیم برای اینکه من ساعت 3 بخوابم و تصمیم نگیرم تا 3 و 1 دقیقه بیدار بمونم نه تنها 100 ها بلکه هزاران و میلیارد ها فاکتور نقش علت رو بازی میکنن .
    یا یک مثال دیگر من میخواهم در وسط جمله ام عدد 6 را بنویسم . این اتفاق نه فقط به خاطر اراده کردن من 6 برای نوشتن 6 هست . تنها یکی از علت هایی که من 6 رو نوشتم اینه که میخواستم یک نظر رو بیان کنم . نتیجه ی کلی علت و معلول اینه که هر اتفاقی که میفته در نهایت چندین میلیارد علت داره خود اون علت ها معلول هایی هستند که به علت های دیگری نیاز دارند ، این چرخه ی علت و معلول دوباره و دوباره تکرار میشود تا اینکه به اولین علت شناخته شده یعنی بیگ بنگ میرسه ، پس یعنی میشه گفت که با اتفاق افتادن بیگ بنگ به فرمی که در جهان ما اتفاق افتاده ، فقط و فقط 1 حالت برای تک تک لحظه های بعد از بیگ بنگ موجود هست .
    به عبارت دیگر موجودات زنده جدا از سیستم طبیعت نیستند که بتونن با اختیارات فراتر از سیستم ، طبیعت رو تغییر بدن ، ما انسان ها و همه ی موجودات دیگر جزئی از همین هستی هستیم و همه ی رفتار هامون تابع اتفاقات درونی(بیولوژیکی) و بیرونی هستند . درست مثل زمانی که با یک میکروسکوپ وقتی یک بافت زنده رو مشاهده میکنیم و درصورت تحت کنترل داشتن همه ی عوامل موثر بر این بافت میتونم همه ی رفتار های سلول های زنده ی بافت رو پیش بینی کنیم ، در مقیاس بزرگ تر به طور طبیعی اگه همه ی فاکتور ها رو در دست داشته باشیم میتونیم آینده رو به طور کامل پیش بینی بکنیم .
    اگر نظریه ی علت و معلول رو قبول کنیم جایی برای نظریه ای فراتر نمی ماند

  10. 5 کاربر از A.M.D.D.E.V.I.L بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    عرفان عزیز،

    از تفکر جبرسوء برداشت ها زیادی شده که به برخی از آنها اشاره نموده اید . اولا خود کلمهء " جبر " به نوعی مخاطب رو وادار به موضع گیری می کنه . من به جای این واژه ،"علیّت "رو بهتر می پسندم. اگه درست فهمیده باشم کسانی که قائل به جبرند ،خلاصهء حرفشون اینه که در پس هر رویدادی ،از جمله رفتار های انسان علت وعواملی ورای خواست،میل وارادهء ما قرار داره .ولی گروه مقابل تصور می کنند که در بین تمامی اجزای هستی فقط این انسان است که با اراده ومیل خود ورای علل وعوامل محیطی و وراثتی عمل می کند.

    مطلب دیگه اینه که به دلیل همون سوء برداشت ها ،به نظر من این موضوع قابلیت طرح شدن در عر صهء اجتماع رو نداره و باید در محیط های علمی در موردش گفتگو بشه ودر نهایت خود فرد در درونش تکلیفش رو با این مقوله معین کنه . در آخر باید یادآوری کنم مهم ترین نتیجه ای که باورمندان به جبر یا علیت - البته از نوع مثبت آن - از آن بهره می برند، داشتن آرامش و شادی درونیست ...
    سپاس از تفکر پویا ی شما که دیگران را به تفکر وا می دارید.
    حرف شما از یک جهت به نظر من کاملا صحیحه، که وجود اختیار بطور قطع روابط علیت فیزیکی رو نقض می کنه و برای همین اگه فرض کنیم علیت فیزیکی همیشه صحیح هست پس جبر هم باید صحیح باشه ولی تغییر نام جبر به علیت گیج کننده و بسیار ناواضح هست و این دو صرفا مترادف نیستند چون علیت می تونه صدها معنی و مفهوم دیگه هم داشته باشه و صرفا استفاده ازش هم به دلیل ترس از وحشت مخاطبان هست که نمی تونه موضوع منطقی در بحث های علمی یا فلسفی باشه گرچه حرف شما صحیحه که کلمه جبر کمی بار منفی داره چون ما انسان ها دوست داریم همیشه در کنترل شرایط باشیم.

    به نظر من اصل علت و معلول با اصل اختیار در موجودات زنده در تضاد است
    مثلا یک موضوعی را در نظر بگیریم ، من اختیار کردم دیشب ساعت 3 بخوابم . این یعنی من بدون هیچ دلیل و صرف به خاطر اینکه از قدرت هایی جادوئی بهره بردم تونستم اختیار کنم و خودم رو بخوابونم. ولی قضیه پیچیده تر از اینهاست . اگر اصل علت و معلول رو در نظر بگیریم متوجه میشیم برای اینکه من ساعت 3 بخوابم و تصمیم نگیرم تا 3 و 1 دقیقه بیدار بمونم نه تنها 100 ها بلکه هزاران و میلیارد ها فاکتور نقش علت رو بازی میکنن .
    یا یک مثال دیگر من میخواهم در وسط جمله ام عدد 6 را بنویسم . این اتفاق نه فقط به خاطر اراده کردن من 6 برای نوشتن 6 هست . تنها یکی از علت هایی که من 6 رو نوشتم اینه که میخواستم یک نظر رو بیان کنم . نتیجه ی کلی علت و معلول اینه که هر اتفاقی که میفته در نهایت چندین میلیارد علت داره خود اون علت ها معلول هایی هستند که به علت های دیگری نیاز دارند ، این چرخه ی علت و معلول دوباره و دوباره تکرار میشود تا اینکه به اولین علت شناخته شده یعنی بیگ بنگ میرسه ، پس یعنی میشه گفت که با اتفاق افتادن بیگ بنگ به فرمی که در جهان ما اتفاق افتاده ، فقط و فقط 1 حالت برای تک تک لحظه های بعد از بیگ بنگ موجود هست .
    به عبارت دیگر موجودات زنده جدا از سیستم طبیعت نیستند که بتونن با اختیارات فراتر از سیستم ، طبیعت رو تغییر بدن ، ما انسان ها و همه ی موجودات دیگر جزئی از همین هستی هستیم و همه ی رفتار هامون تابع اتفاقات درونی(بیولوژیکی) و بیرونی هستند . درست مثل زمانی که با یک میکروسکوپ وقتی یک بافت زنده رو مشاهده میکنیم و درصورت تحت کنترل داشتن همه ی عوامل موثر بر این بافت میتونم همه ی رفتار های سلول های زنده ی بافت رو پیش بینی کنیم ، در مقیاس بزرگ تر به طور طبیعی اگه همه ی فاکتور ها رو در دست داشته باشیم میتونیم آینده رو به طور کامل پیش بینی بکنیم .
    اگر نظریه ی علت و معلول رو قبول کنیم جایی برای نظریه ای فراتر نمی ماند
    چیزی که شما می گید Determinism هست یعنی دنیا فقط یک حالت می تونه داشته باشه که همه چیز دقیقا وابسته به چیزهای دیگه هستن و این تا بیگ بنگ برمی گرده، و این موضع شدیدا با شواهد و مدارک بسیار قوی پشتیبانی میشه (تابحال هیچ شواهد یا مدارکی بر ضد این قضیه مشاهده نشده). زمانی با وجود فیزیک کوانتوم به نظر می رسید determinism به پایان خودش رسیده (و بعضی افراد حتی دانشمند مثل Michio Kaku مدعی شدن فیزیک کوانتوم فرضیه اختیار رو ثابت می کنه) ولی الان موضع اکثر فیزیک دان ها اینه که تنها دلیلی که فیزیک کوانتوم Non-deterministic به نظر میاد اینه که ما سعی می کنیم موقعیت ذره ها رو در مختصات فیزیک کلاسیک توضیح بدیم که به احتمالات می رسیم و اگه به جای این قضیه از توابع موجی استفاده کنیم کل فیزیک کوانتوم هم deterministic میشه.

    عموما اگه قبول کنیم موجودات زنده کاملا تابع قوانین فیزیکی دنیا هستند، پشت سر اون میشه نتیجه گرفت این موجودات هم deterministic هستند و یا برای اولین بار در تاریخ جهان، قراره این روال علیت و determinism در مغز انسان (یا حیوان) نقض بشه، یا اینکه اصلا معتقد باشیم مغز انسان تابع قوانین فیزیکی جهان نیست.

  12. 5 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #57
    کاربر فعال فلسفه A.M.D.D.E.V.I.L's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2009
    محل سكونت
    Void
    پست ها
    2,053

    پيش فرض

    البته اینم بگم ، آگاه شدن از determinism و قبول کردنش اصولا باید منجر بشه به این نتیجه که ، فرد متوجه بشه هر چند اختیار وجود نداره اما خود فرد بعد از آگاهی از این اصل میتونه خودش تبدیل به علت هایی بشه که بتونه روی محیط اثر بکنه ، یعنی قبول کردن این اصل موجب میشه افراد مسئولانه تر زندگی کنن

  14. 4 کاربر از A.M.D.D.E.V.I.L بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #58
    حـــــرفـه ای Erfan.'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    Solar System
    پست ها
    5,350

    پيش فرض

    دو تا نکته داریم، اول اینکه عواقب و تاثیرات این نتیجه گیری هرچه که باشند در نهایت ارتباطی به صحت قضیه جبر یا اختیار ندارند و باید مراقب باشیم در دام مغلطه [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ] نیفتیم.

    اما در پاسخ به این سوال، دونستن واقعیت همیشه کمک می کنه به اینکه دید صحیح تری به دنیا داشته باشیم و راه حل های مناسب برای مشکلات پیدا کنیم که بر پایه واقعیت ها بنا شدن، هر چقدر هم که این واقعیت ها تلخ یا ناخوشایند باشند. قبول نکردن فرضیه اختیار به نظر من در دید بسیار ساده و ابتدایی و Superficial هست که زندگی رو بی هدف می کنه و اینکه "اگه من اختیاری ندارم پس چرا زحمت بکشم" صرفا به خاطر عدم درک مناسب از قضیه است چون شاید اختیار یک توهم باشه ولی چیزهایی مثل شادی، زجر، Well-being و ... واقعی هستند و رسیدن به این چیزهای واقعی وابسته به تلاش و کوشش ماست و شاید فاکتورهایی که تلاش کردن یا نکردن ما وابسته به اونها هستند تحت کنترل خودآگاهی ما نباشند (و در حقیقت برعکسش صحیحه یعنی خودآگاهی ما تحت کنترل اون فاکتورهاست)، ولی صرفا قبول نکردن فرضیه اختیار عامل بازدارنده ای نمی تونه باشه از انجام اون کارها.

    اما صرفا این یک روی سکه است. فرضیه واقعیت دونستن اختیار یک بعد بسیار مخرب هم داره که میگه "انسان در هر شرایطی آزاد هست که تصمیم صحیح رو بگیره" ، و خب این با واقعیت به هیچ وجه نمی خونه و این اساس بسیاری از آزار و اذیت ها، به خصوص در کودکان هست. بچه ای که درس نمی خونه، بچه ای که به حرف پدر و مادرش گوش نمی کنه، بچه ای که اذیت و خرابکاری می کنه در خیلی از مواقع تنبیه میشه چون بقیه فرض می کنند این بچه آزادی کامل برای انجام کار درست رو داره ولی نمی خواد این کار رو انجام بده، در حالی که در واقعیت اصلا اینطور نیست و این بچه قطعا آزادی انجام خیلی از اون کارها رو نداره و نیاز به کمک داره، نه نیاز به تنبیه. یا شخصی که دزدی کرده رو خیلی راحت میشه انداخت زندان تا درس عبرت بگیره ولی در واقعیت این شخص به خاطر مسائل روانی که داشته نمی تونسته کار کنه و چه بسا تلاش زیادی هم کرده، و اگه حداقل های زندگی رو داشت هیچ وقت دزدی نمی کرد. در حقیقت فرض کردن وجود اختیار می تونه بسیار مخرب باشه به خصوص وقتی این فرضیه موقع تصمیم گیری درباره سایر افراد وجود داشته باشه و همین فرضیه بوده که باعث شده روانشناسی صرفا شروعی در اواخر قرن 19 ام داشته باشه در شرایطی که اساس و تجهیزات لازم برای این علم از قرن ها پیش از اون وجود داشت و خیلی راحت روانشناسی مدرن به جای اینکه امروز یک علم 120-130 ساله باشه، می تونست یک علم 400-500 ساله باشه.

    چیزی که گیچ کننده هست اینه که در این طور مثال ها ما فکر میکنیم یک طرف قضیه اختیار داره، یک طرف خیر. برای مثال شما فرض کردی که دزد اختیار نداشته اما ما که اون رو به زندان انداختیم اختیار داشتیم که ایشون رو مجازات کنیم یا خیر.
    موضوعی که گنگه برام اینه که خوب در هر صورت، تک تک رفتار های اشخاص مختلف و هر چیزی که رخ میده طبق یک روال دقیق علت و معلولی هست که در موردش صحبت شد؛ پس "هر چیزی" که رخ میده، یعنی عواملی که باعث شدن یکی دزد بشه، دزدی کردن اون شخص، زندان انداختن اون توسط ما، یا توی مثال های دیگه، تلاش کردن ما برای رسیدن به چیزی، کار کردن، شادی، زجر و غیره، همه‌ی این موارد طبق روال علیت جلو میرن و اتفاق می افتن! و این جا هر کدوم از ما ها تنها agent های خودآگاه و تنها ناظر این وقایع هستیم حتی اگه برای مثال سعی کنیم با دانشمون بیماری های روانی رو درمان کنیم، سعی و تلاش کنیم برای رسیدن به چیزی و اعمال و افکار و تصمیم گیری های دیگه.

  16. 5 کاربر از Erfan. بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #59
    Super Moderator Stream's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2007
    محل سكونت
    Wolf Trap
    پست ها
    14,322

    پيش فرض

    چیزی که گیچ کننده هست اینه که در این طور مثال ها ما فکر میکنیم یک طرف قضیه اختیار داره، یک طرف خیر. برای مثال شما فرض کردی که دزد اختیار نداشته اما ما که اون رو به زندان انداختیم اختیار داشتیم که ایشون رو مجازات کنیم یا خیر.
    نه اینطور نیست. ما نمی گیم "اختیار داریم که ایشون رو به زندان انداختیم" ، صرفا بحث اینه که وقتی بدونیم اختیار نداریم و این رو به اطلاع همه برسونیم، این "آگاهی" خودش می تونه فاکتوری باشه که تصمیم گیری بقیه رو تحت تاثیر قرار بده یا "عدم وجود این آگاهی" می تونه فاکتوری باشه که در نهایت تصمیم اشتباه یا نامناسب گرفته بشه. مثل معادله ای که در اون یکی از متغیرها وجود نداره و خب ما نمی گیم اون معادله اختیار داره، صرفا عدم اطلاع از اون متغیر یا عدد اشتباه داشتن باعث میشه نتیجه اشتباهی گرفته بشه.


    موضوعی که گنگه برام اینه که خوب در هر صورت، تک تک رفتار های اشخاص مختلف و هر چیزی که رخ میده طبق یک روال دقیق علت و معلولی هست که در موردش صحبت شد؛ پس "هر چیزی" که رخ میده، یعنی عواملی که باعث شدن یکی دزد بشه، دزدی کردن اون شخص، زندان انداختن اون توسط ما، یا توی مثال های دیگه، تلاش کردن ما برای رسیدن به چیزی، کار کردن، شادی، زجر و غیره، همه‌ی این موارد طبق روال علیت جلو میرن و اتفاق می افتن! و این جا هر کدوم از ما ها تنها agent های خودآگاه و تنها ناظر این وقایع هستیم حتی اگه برای مثال سعی کنیم با دانشمون بیماری های روانی رو درمان کنیم، سعی و تلاش کنیم برای رسیدن به چیزی و اعمال و افکار و تصمیم گیری های دیگه.
    خب بله اینطور هست، بحث این هست که تغییر دادن عوامل برای کسی که دزد میشه بسیار سخت هست و شاید حتی ممکن نباشه یعنی ما نمی تونیم راحت یک فاکتور رو تغییر بدیم و شخص دیگه دزدی نکنه، ولی تغییر دادن دید کلی ما به این قضیه به خصوص وقتی بحث از نحوه برخورد با این وقایع هست می تونه خیلی راحت با تغییر یکی از فاکتورها عوض بشه ؛ صرفا آگاهی از این مسئله باعث میشه یک سری Chain از وقایع رخ بدن که در نهایت تغییر هایی رو ببینیم، مثل آگاهی از مثلا علت یک بیماری که باعث میشه رفتارهای افراد در قبال اون تغییر کنه که در نهایت می تونه باعث ریشه کن شدن اون بیماری بشه که نمونه های زیادی رو هم ازش داشتیم. دقیقا میشه همین توضیح دوستمون:

    البته اینم بگم ، آگاه شدن از determinism و قبول کردنش اصولا باید منجر بشه به این نتیجه که ، فرد متوجه بشه هر چند اختیار وجود نداره اما خود فرد بعد از آگاهی از این اصل میتونه خودش تبدیل به علت هایی بشه که بتونه روی محیط اثر بکنه ، یعنی قبول کردن این اصل موجب میشه افراد مسئولانه تر زندگی کنن
    یک ربات هم وقتی ورودی های دقیق تر و و صحیح تری از دنیای اطراف داشته باشه تصمیم های بهتری می گیره و خروجی بهینه تری خواهد داشت.

  18. 4 کاربر از Stream بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #60
    داره خودمونی میشه office2007's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2013
    محل سكونت
    دنیای انیمیشن
    پست ها
    40

    پيش فرض

    به نظر من انسان کاملا مختار هست.

    اما اختیاری که در بدنه دو رکن اصلی جهان آفرینش تعربف میشه :

    1- قانون

    2- تصادف


  20. این کاربر از office2007 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •