تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 11 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 101

نام تاپيک: دست نوشته های Mr_100_dolari

  1. #51
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    مــا مبحوس شده در پشت هیچستان طعم پایان خط را چشیدیم

    و حال آنکه

    چگونه قدم زنیم به رویای شیرین آینده

    وقتی

    لحظه هایمان در خاطرات تلخ گذشته یکی شده است

    اکنون همین جا در پس سکوت تنهایی هایت منتظر طلوع فردا می مانم

    تا شاید که با هم قفل این زندان را در هم شکنیم .

    شاید که ...
    Last edited by Mr_100_dolari; 18-06-2013 at 03:47.

  2. 6 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    آن روزها او یک تــو بود و من یک شـمـا

    امروز او به شــمــا رسیده است و من به تــو دیروز او

    در چه فکری ؟ گام های رو به بـــالا ؟

    دیگر از شـــما چیزی باقی نمانده است !!

    حال وقت گذشتن از
    تــو فرا رسیده است

    سخت است اما تـــو نیز باید
    بـــشــکــنــی تا از تـــو رد شوم

    نمی بینی فردایی را که در انتظار
    مـــن دوبــاره است .

  4. 6 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    روز و شــب در حــال ســــــــکوت بود

    ســـــــــایــه همــــه جا پــــــر بود

    آفتــاب در حــال غــــروب بود

    نــقطـه ، نـقطـه اوج
    ســـقــوط بود

    وقتـی حـتی لــبـخـنـدم یـه دروغ بود

    دیدن تـو مثــل یه
    صبــــــــــح بود

    صبحــی پــر از شــــــــــادی

    صبحــی آزاد ز تباهـــــی

    صبحــــی پر از آغـــــاز

    صبحــــــی با دلیـــل
    پــــــــرواز

    پـــــــــرواز به
    اوج دوبـــــــاره

    به یــــک شــــــروع تـــازه

    شــروعــی با حـــس
    خـــــــــــدا

    با تـــــو ، اون دیــگه نـــمونـد
    غصـــه ها


  6. 9 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    با تو و رویای تو پر کشیدم بر ابرهای خیال

    دیوانگیست اما

    حال که تو نیستی رویای با تـــو بودن را از من نگیر

    بگذار تا مــن و خــیـــالـــــت لحظه ها را در آغوش یکدیگر خـــوش بگذرانیم .

  8. 8 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #55
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    دفترم بگو کجایـــی ؟
    ذهـــن من پر شـــد ز ســیـاهـــی

    کلـــمه کجــا !! سمـــت تـــبـاهـــــی ؟
    قــلمم خــشکیده ، باز یه خــط اضــافی ؟

    کاغــــذ ، به چی خــیره شــــدی ؟
    فکــر مــن ؟ اما هســـت خالیِ خالی


    دیگه فاصـــله ای نـــیست بیــن
    خــطوطـــــــ
    این دفــــترم به پایان رســید دیـــدی
    چــــــه زود ...

  10. 7 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    وقتی که آفتاب طلــــوع کــــــرد

    وقتی کـــــــــــه درهــــا باز شـــــد

    وقتی که پـــــایــــان آغـــاز شـــــــــــد

    وقتی که انـــتـــظــار به ســر اومـــــــد

    وقتی کــه اونــا کــنـــــــار کـــشــیــــــــدن

    وقتی کــــــه مـــا خــــــــــواســـــــتـــ ـــیــــــــم

    وقتی کـــه مـــــن پـــــا شــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدم

    .
    .
    .

    اون وقت بود که تو بهتر از هر وقت دیگه ای حـــــــــس شدی عـزیـز دلـــم

  12. 9 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #57
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    در میان این نبودن و کنار رویای فردا تو را صدا میزنم

    نفس های سنگین با امید فردایی رنگیــــــن

    ما رفته بودیم در راهی که شاید نباید و تو بودی در هر لحظه اما که ...

    شتاب دقایق آنها را فرا میخواند من نیز همچون آنان
    مشـــتـاقــــم اما ترس دیروز در پس ذهن من منــــجــمد شده است و ...

    من در این اتاق و تو نظاره گر من حال
    هیچ نمی گوبــــــم و خود را کنـــــــار میکشم

    و

    در میان سکوت این شب ساکت زیر بی وزنــــــی این افکار
    ســــــنگین تو را فـــــــرا میخوانم

    کمکـــــمان کن ...

    و

    به لحظــــه های کشنده این
    انتظار بی پــــایـــــان آغــــازی دوباره با حس حـــــــضور خـــــودت ببخش .
    Last edited by Mr_100_dolari; 01-07-2013 at 23:57.

  14. 8 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #58
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    چقدر این شبها دلم خواب می خواهد

    خوابی سنگین تر از همیشه و هر وقت دیگر

    بگذار تا این لحظه های کشنده انتظار را در خواب بگذرانیم

    شاید که سحر نزدیـــــــکــــــــــ باشد

    شاید که فردا دیـــــــــــــــــروز نباشد

    شاید که آغـــاز من تـــــــــــازه باشد

    باید خیلی شــــیـــــریـــــــــن باشد

    حتی اگر که یک
    خـــــــــواب باشد .
    Last edited by Mr_100_dolari; 02-07-2013 at 00:46.

  16. 7 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #59
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    در این میدان و در این جنگ نابرابر تن به تن سال ها تو پیروز میدان بودی و ما را تا مرز نابودی فرا کشانده ای

    چه ضربه ها و زخم های خصمانه ای که تو با بی رحمی بر پیکر و روح ما به یادگاری باقی نگذاشته ای

    سخت است ، دیگر در میان این خــفــقان جانی برای برخواستن باقی نمانده است

    و تو خندان بر پیکر بی جان ما که اندکی تا مرگ فاصله ندارد بی رحمانه تر از همیشه خیره شده ای

    اما اینک در میان این نفس های به اتمام رسیده نوبت ماست که در مقابل تو با اندک جان باقی مانده به پــا خـیزیم

    سخت است

    امـــا
    مــــی شـــــــــــود .
    Last edited by Mr_100_dolari; 29-10-2013 at 20:27.

  18. 6 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #60
    کاربر فعال انجمن شعر و داستان نویسی Mr_100_dolari's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2012
    محل سكونت
    ----Balance(3%)Spot----
    پست ها
    1,410

    پيش فرض

    نفس های یک خط در میان در شلوغی این شهر خالی از هوا ...

    حال که به ظاهر همه چیز عوض شده است جز گم شدن های تکـــراری در میان عقرب ها

    در این مبدا دنیا همان دیــــروز است و ما همچنان در دیروز آن دنـــیــا به دنبال یک چرا برای فـــــردا هستیم

    در میان یکنواختی آهنگ این دقایق تو به جا مانده ای در حسرت رویای دویدن به سمت مقصد بی آنکه بدانی مقصد در کدامین کوچه این شهر منتظر توست !!

    و چه شیرین است مــــردن در راه رسیدن به کوچه مقصـــد حال آنکه
    حــــــسرت داشتن هـــــــدف مدتهاست جـــــان ما را گرفته است .

  20. 7 کاربر از Mr_100_dolari بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 6 از 11 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •