دلمـــان با هم جفـــت
سنگُ گنجشکم مفت
نتــرس!
خود باران غم دلهامان شست
و خودش بود که گفت؛
آسمان جای منُ توست
نتــرس!
دلمـــان با هم جفـــت
سنگُ گنجشکم مفت
نتــرس!
خود باران غم دلهامان شست
و خودش بود که گفت؛
آسمان جای منُ توست
نتــرس!
آســـمـــان را رنگ چشـــمان تـــو آبـــی میکنم
می نشینم لب حوض، با خیالت آب بازی میکنم
حوض من خالیست از ماهی و آب، آسمانم تیره تر از پلک خواب
با خــیالت، با دلــم، روزهــا را آفتـــابـــی میکنم
Last edited by rosenegarin13; 17-05-2011 at 22:10.
چقدر شبیه هم هستیم من و تو ...
هر چه می گویی باید یک "هم" بگذارم آخر "خودم" ...
آسمان محو تماشای تو زیباست هنوز
دل تو تمام سهم من از اینجاست هنوز
من ِ گمراه، توی ِ همراه، راه ما راه
آسمان دل ما آخر دنیاست هنوز
...
ناب ناب ِ لحظه ها را،
می نگارم ..
روی قالی حیاط،
نقش قالی میشود؛
نقش آواز قناری،
در باغ ..
میشود ..
لذت نوشیدن چای،
با تو و یک حبه قند،
داغ ِ داغ ..
میشود ..
سایه ی یک نازنین،
روی ایوان اتـــاق ..
![]()
کیک خوشبختی
تمام لحظه هایت را ..
الک می کنم ...
تمام غم هایش برای من ...
تو با شادی هایش ..
خوشبختی بپز ..
میشود روشنی باغچه را
روی این کاغذ کاهی آورد
میشود نت نت ِ آواز قناری ها را
روی این سکوت محزون آورد
میشود حال و هوای دل آرام مرا
روی آهنگ نفس های مُدامت آورد
پ.ن. میتونست خیلی بلندتر بشه ..
شوق رویای تو دیدن؛
پلک سنگین می شود!
در بحر نگاه تو نگارین رفتن؛
گونه رنگین می شود!
خم به ابروهات دیدن؛
دل چه غمگین می شود!
پ.ن. !
این دو تا خط خطی اند ..
:
خوشبختی خواستــن مدام چیزیـــست که داشــتنش آرزوســـت ...
/
دوست دارم حداقل مثل این کارتون های بچگیَت باشم .. سال ها بعد از این، اگر یادم افتادی .. نوستالژیک بشویُ نیشت تا بناگوش باز شود ..
روی یک تکه یخ ..
رویایـم را نوشته بودم ...
آب میشود ..
اشک میشوم ...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)