اول کار: یه مادر دختر توی امام زاده زندگی میکنن و یه آخونده زنگ میزنه میگه من فلان خوابو دیدم و قراره.....
دوم:مادره و دختره تصمیم به فرار میگیرن.
سوم:مادره رو به جرم دزدی میندازن زندان
چهارم: دعوت مادره و دختره به خونه و عروسی این دو تا....
یه دفعه ای سر وکله یه پسره پیدا میشه که معلوم نیست از کجا اومده به کجا میخواد بره.
تقلید از سریالی که الیاس توی اون بازی میکرد و به بهانه اینکه الیاس کیه تماشاچی رو تا آخر کار کشید.
این یه نقص بزرگه که یه برنامه یه سوژه مسخره رو بهانه قرار بده تا کشش برنامه رو ببره بالا. مثل همین المانها پیش پا افتاده.
...:::... یه سریالی مثل نابرده رنج! وسطای سریال معلوم شد که قضیه گنج چیه و کارگردان این امر رو یع بهونه قرار نداد تا تکاشاچی رو به زور بنشونه پای برنامه. به جاش ریتم فیلم نامه رو اونقد خوب پیش میبرد که نه تنها درصد پیش بینی رو میاودر پایین، تماشاچی به خاطر ریتم فیلم نامه و چینش خوب، برنامه رو دنبال میکرد....:::...
سریالهایی از این باب یه موضوع مثلا پنهان(همن قضیه دزدی یا پسره یا اینکه این دو تا خانواده چه طوری با هم پیشینه آشنایی داشتن) رو دستمایه ای برای آب ریختن توی برنامه و به زور همرا کردن تماشاچی قرار میدن.
حالا تماشاچی بنده خدا باید کلی زور بزنه این دو تا از کجا با هم آشنا بودن. فقط حاجی از بابای دختره صحبت میکنه و بقیه رو تماشاچی باید فضا سازی کنه.
پیدا شدن اون پسره توی سریال، که تا حالا هم معلوم نشده صراف کیه و کجای فیلم نامه قرار گرفته!!!
فلیم نامه نویس می تونست بیشتر این مسائل رو از زبان همون راوی در نهایت 20 دقیقه روایت کنه و همه رو هم به تصویر نکشه.
موضوع بعدی وجود یه راوی داخل قصه هستش!!! که معلوم نیست دانای کله یا سوم شخصه!!!
من اوایل فکر میکردم بابای دخترس که یه جورایی روحش رسوخ کرده داخل برنامه و داره کار راوی گری رو انجام میده!!!
خلاصه اینکه از این دست سریالهایی که در ماه رمضان دیدم_البته نه با این درون مایه_ سریلا جراحت بهترین ریتم رو داشت. که با بازیبازیگرای شاخص و مطرح ارزش کار دو چندان شده بود.
محتوای مخفی: نمايش
با همه این تفاضیل من نظر خودمو گفتم و اگه نظر شما چیزی غیر از این باشه، من بهش احترام صددرصد میزارم و براش ارزش قائلم.
حامد![]()