بچه کجایی بی بی جان
بچه کجایی بی بی جان
قوپوزنوازان دل سوخته آذربایجان(تکامل شعر و موسیقی عاشقی)
در اوایل قرن گذشته، به هنگام آغاز مبارزات «قاچاق نبی» علیه مظالم تزار روسیه و حكومت قاجار و فئودالهای محلی، ادبیات عاشیقی نیرویی تازه گرفت. قاچاق نبی كه آتش جنگهای دهقانی را دامن زده بود، به مثابهٔ قهرمان مردم نامبردار بود. دربارهاش چندین افسانه، ترانه و نغمه ایجاد شده بود.
عاشیقها از سویی این ترانهها و افسانهها را میان مردم منتشر میكردند، و از سوی دیگر با الهام از مبارزات پردوام او، منظومههایی تازه میپرداختند و علیه مأموران تزار و خانهای محلی برمیخاستند.
از میان عاشیقهای مبارز همروزگار قاچاق نبی، میتوان عاشیق محمود، عاشیق محمد باغبان، عاشیق عزیز، عاشیق آیدین، عاشیق احمد، عاشیق چوپان افغان را نام برد كه در سرودههای خود علیه تسلط تزار بر آذربایجان و غارت خانها و فئودالهای محلی به پا میخاستند و از حقوق دهقانان دفاع میكردند. عاشیق محمود در یكی از ساختههایش، از وضع رقتبار روستاییان شكوه میكند و میگوید:
از دست «احمدلی» به كجا پناه بریم،
ما از كار روزگار سردرنیاوردیم.
از دست چند تن خوشگذران،
ما روز به روز به زانو درآمدیم.
در جایی دیگر آرزوی نابودی دشمنان مردم را دارد:
آنان كه از راه مردمی كج میشوند،
جشنها را بدل به عزا میكنند،
فرمانها را مینویسند،
از میان مردم دور گردند.
عاشیق عزیز گویچهلی بیشترین سالهای عمر خود را در مبارزه علیه خانها و بیگها و مأموران تزار روسیه و حكومت قاجار سپری كرد. و چندین بار به زندان افتاد، حتی به دستور دادگاه تزاری از ادامهٔ كار عاشیقی محروم شد. بر سرودههای این عاشیق شجاعت و تهور سایه افكنده است:
عزیز گوید ساز خود را بر دست گیر،
كوران و كودنان قصد جان تو كردهاند.
روباهان دست بر تو بلند میكنند،
كه گلوله و تفنگ و زور نداری.
عاشیق آیدین نیز به سبب آنكه با جسارت علیه بیگها و خانها مبارزه میكرد، از طرف دولت روسیه تزاری به سیبری تبعید شد. سرودههای این عاشیق مشحون از حسرت جدایی، درد و غم دیار غربت و فغان از بیحقوقی و ستمگریست.
عاشیق چوپان افغان نیز در خلاقیت خود به مسائل و موضوعات اجتماعی پرداخته و زمانهٔ خود را «ظلمت» و «دوران خونین» نام داده است:
از آن چرخ فلك شكوهها دارم،
چرا كه آن را داد پیدا نیست.
ما را دست اربابان سپرده است،
ذلتی كه مبتلای آن هستیم، دیده نمیشود.
این چه روزگاری، این چه زمانهایست؟
خداوندا، دلها پر خون شده است!
رعیت جان میكند و ارباب عیش میكند
عنایتی به اشك چشم نیست.
چوپان افغان به مأموران دولت اشغالگر روس، خانها و اربابان در سرودههای خود مناسبتی خصمانه دارد، و این، ویژگی اساسی شعر اوست.
در ادبیات عاشیقی این دوره، به تصاویر زیباییهای طبیعی، حوادث عینی زمانه، پند و اندرزهای استادانه و هجویات و طنزهای فراوان برمیخوریم.
اوستادنامهها كه در گذشته مشحون از آگاهیهای دینی و موضوعات اساطیری بود، اینبار سرشار از موضوعات نصیحتآمیز و اخلاقی میشود. در آغاز اوستادنامهها همراه اسامی و امامان، نام عاشیقهای ماهر و استاد میآید و كلمات قصار آنان نیز ذكر میشود. هر عاشیق منظومهساز، با سخنان حكیمانه خود به حوادث جهان معنا میبخشد و مناسبت خود را به حوادث و وقایع اجتماعی بیان میدارد.
عاشیق علی گؤیچهلی نزدیك نود سال زیست و هفتاد سال به كار عاشیقی پرداخت. بسیاری از عاشیقهای ولایت گؤیچه كه در سدهٔ گذشته پای به عرصه نهادند، شاگرد او بودند.
درباره عاشیق علی بعدها منظومههای فراوانی ساخته شد. در منظومهای گفته میشود كه او در «دئییشمه» با عاشیقهای تركیه پیروز شد، و هم از این رو یكی از پاشاهای عثمانی او را به زندان انداخت.یكی دیگر از عاشیقهای این قرن عاشیق موساست كه وی نیز در ولایت گؤیچه به دنیا آمد و در سال ۱۸۴۰ م. در ۴۵ سالگی جهان را وداع گفت. وی قوشماهای زیبا و دلانگیزی دارد.تنها عاشیقزن توانای تاریخ ادبیات عاشیقی، عاشیق پریست كه در دهی به نام مارالیان در كنار رود ارس متولد شد.وی شاعرهای سخندان و باسواد، و عاشیقی توانا بود كه به همهٔ نامههای منظوم و منثور عاشیقها به شایستگی پاسخ میسرود.
در مناظرههایی كه با عاشیقهای توانای روزگار، از جمله عاشیق میرزهخان محمدبیك و نوا میرزا و حسن میرزا و دیگران كرد پیروز شد. مضمون اساسی شعر او محبت عمیق و صمیمیست:
از دست عشق تو فریاد برمیدارم،
درد من روزبهروز افزون میشود.
هر وقت شیوه رفتارت به یادم میآید،
بر سر دلم تیغها به رقص میآیند.
داد و فریاد از دست ناشیها،
جگر از آتش عشق سوخت.
من چه گویم كه از دست اشك دیدهام
قوها رم میكنند و بركهها میرقصند.
عاشیق پری شعرهای تنقیدی در افشای مظالم حُكام روس هم دارد. در مناظره با یكی از سرایندگان خانزاده میگوید:
خانزادهای، سخن از سخنت پیدا میكنم،
دروغ نگو، راست سخن گو،
تو خود از ظلم خودت بیخبری،
در هر جا تو را راهبر خطاب میكنند.
آدلف برژه خاورشناس آلمانی در مجموعهای كه از اشعار عاشیق پری گرد آورده، نوشته است: «در سال ۱۸۲۹ در روستای مارالیان ساحل ارس دختر زیبای هیجدهسالهای پیدا شد كه به كار عاشیقی میپرداخت... این دختر كه زیبایی وصفناپذیری داشت، اشعار دلانگیزی میسرود. با هر شاعر و عاشیق شناختهشده مناظره میكرد، غالب میآمد... بسیاری از سرودههایش در حافظه مردم نگهداری میشود».دیگر از عاشیقهای توانای این زمان، میتوان عاشیق محمد و عاشیق یحیادیلقم را نام برد. عاشیق محمد تا اواسط سدهٔ نوزدهم زنده بود. وی سرتاسر زندگی خود را در روستاها و كوهستانها به سر آورده است و اشعارش مشحون از اصطلاحات و تشبیهات طبیعی نظیر «برف ساوالان»، «باغ»، «گل»، «میخك»، «بچه آهو» و غیره است. ساختههایش باطراوت و زیباست.دیگر عاشیق رجب را میتوان نام برد كه به «كور عاشیق» مشهور بود. تغزل او نیز صمیمی و جاندار است. در سرودههای غنایی خود از دختری به نام «حوری» یاد میكند كه بر او دلباخته بود. عاشیق رجب در خلاقیت خود به مسائل اجتماعی نیز جا داده و از نابرابریها و مصایب اجتماعی سخن گفته است.عاشیق جاواد نیز در همین دوره میزیست و گذشته از شعرهای غنایی، سرودههای حكمتآمیز و پندآموز هم دارد. و هم با این واسطه میان روستاییان نفوذ كلام داشت. برخی از اوستادنامههایش ماهیت انتقادی هم دارد.در نیمهٔ دوم سدهٔ نوزدهم، ادبیات عاشیقی به اوج سیر تكاملی خود رسید و سه چهرهٔ برجسته پیدا آمد كه عبارتند از: عاشیق حسین شمكیرلی (۱۸۹۱ ـ ۱۸۱۱)، موللا جوما (۱۹۱۹ ـ ۱۸۵۵) و عاشیق علسگر (۱۹۲۶ ـ ۱۸۲۱).
در میان آنان موللا جوما درسخوانده و تحصیلكرده بود. با ادبیات كلاسیك و مكتوب آشنا و به زبانهای فارسی و عربی مسلط بود. خود در این باره گوید:
درس خوانده، از استاد تحصیل كردهام، عربی، تركی و فارسی را فرا گرفتهام.
اندیشهام در عرش و كرسی سیر میكند،
من معنای ژرف كتابها هستم.
نام اصلی «موللا جوما»، سلیمان و نام پدرش صالح بوده، و خود در یكی از روستاهای قصبهٔ نوخه متولد شده است.
موللا جوما عاشیق توانا و والاقدرتیست كه میتواند از گنجینه ادبیات شفاهی به شایستگی بهره گیرد و نغمههایی سیال و جوشان بسازد. و گهگاه، به سبب تسلط به زبان ادبی، از كلماتی ثقیل نظیر «تقدیر قضا» «دلالت»، «تراب» و غیره استفاده میكند، ولی به طور كلی زبان شعری او ساده و روشن است، تشبیهات و استعارههایش نیز طبیعی و جاندار است:
دل مهمان گرامیات را ننواختی
تا دم مرگ داغت از سینهام نمیرود،
ای لب زلال من، گریه مكن كه ـ
میترسم گونه گلگونت بپژمرد.
این گونه خون مریز، گریه مكن،
حیف است آن چشم خمار كه با اشك پر شود.
ای آهووش من، گریستی و ـ
چون «جوما» غم خود را عیان داشتی.
عاشیق جوما در سرودن تجنیس نیز مهارت داشت و مانند عاشیقهای برجسته، تجنیسهای موفق و پرمضمونی ساخته است.
عاشیق حسین شمكیرلی در انواع شعر عاشیقی طبعآزمایی كرده است. خود در این باره میگوید:
ششصد دیوانی و تجنیس دارم،
هفتصد معما، قیفیلبند، تخمیس،
هشتاد بحر طویل، نازنینم،
اگر مولا یارم باشد، اینك به نخجوان میروم.
از ساختههایش روشن میشود كه به تاریخ كهن و اساطیر تسلطی استادانه داشت و دارای جهانبینی گستردهای بود.
وی اشعار تربیتی و نصیحتآمیز نیز دارد. در یكی از سرودههایش میگوید:
آن كس كه عاشیق است، سخن از سر میسراید،
از كسانی كه سر به زیر دارند و دلشان از سنگ است،
و از دوستان بدجنس و بدنظر،
تولهٔ قدرشناسان محترمتر است.
عاشیق حسین شمكیرلی در پرورش عاشیقهای استاد و ماهر نقش بزرگی بازی كرده است. بیشتر عاشیقهای ماهر سالهای بازپسین، هنر از او آموختهاند. عاشیق میكیش چارداخلی و فرزند عاشیق چوپان از شاگردان او بودند.
اما برجستهترین نمایندهٔ شعر عاشیقی در اوایل قرن گذشته، و به طور كلی یكی از تواناترین عاشیقهای تاریخ ادبیات عاشیقی، عاشیق علسگر است .
دکتر ح.م.صدیق
پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
آذزی ها، مردمانی شاعرمسلك هستند كه با هر پدیده طبیعی، رخدادی اجتماعی و پیشامدی ناگوار و یا خوشایند مواجه شوند، احساسات خود را با زبان شعر بیان می كنند. ترانه های “ لای لای“ آذری كه بر زبان مادران جاری است با سحر و شیرینی خود كودكان را به خواب می برند. رونق جشن و عروسی با شعر و آوازهای خاص كامل می شود. سوگواری ها با آغی (۱) آغاز می شود و خاتمه می یابد. كشتگر، آفتاب و باران را با شعر فرامی خواند، به مدد شعر با طغیان و خشم طبیعت مقابله می كند و هر آنچه را كه از طبیعت سهم برده است با شعر توصیف می كند و برای هر مناسبتی “بایاتی“ (۲ ) می سراید.
فارسی
آذری
كنار كوهها، این سربلندان،
پر از چشمه، پر از آب غزلخوان.
سواری مرده و در ماتمش ابر
زند شیهه، میان برق و باران
سحر آمد سواری از بر دشت
دمی جولان گرفت و تند بگذشت.
چو مهتاب سحرگاهان شفق ریخت
چو خورشید شبانگاهان بدر رفت.
نشسته برف سنگین روی كوهسار،
لطیف و نرم همچون خواب جویبار.
مرا نااهل گوری كنده دل تنگ
برش دیوار خنجر، بسترش خار.
میان غم بزن لبخند هر دم،
بزن حرف و بزن لبخند در دم.
دلا؛ خندی چو روز آفتابی
اگر مردی بزن خنده به ماتم.
شكفتم نرم ـ نرمك، گل شدم من،
جوانه بستم و سنبل شدم من.
به گلشن بی زبان بودم، ز هر گل
ورق ها خواندم و بلبل شدم من
بوداغلار اولو داغلار،
چشمه لی، سولو داغلار.
بوردا بیر آتلی اؤلوب
گؤی كیشنر، بولو دآغلار.
بوردان بیر آتلی گنچدی
آتین اویناتدی گنچدی
آی كیمی شفق ساچدی،
گون كیمی باتدی، كنچدی
داغلار اقار دوشوبدو
گؤر نه هامار دوشوبدو
قبریمی یادلار قازیب
اهلتیم دار دوشوبدو.
عزیزی یم غمده گول،
غمده دانیش، غمده گول،
آغ گونده گولن كؤنول
مرد ایگیدسن غمده گول.
آشدیم، آشدیم گول اولدوم،
بوی آتدیم سونبول اولدوم
بیر دیل بیلمز قوشو دوم
او خودوم بولبول اولدوم
در سدهء چهارم و پنجم هجری در آذربایجان ادبیات در دو شكل تكامل پیدا كرد:
۱. آفرینش شفاهی ۲. شعر رسمی
در میان اهالی شهری آثار شاعران حرفه أی نظیر قطران تبریزی، خاقانی شیروانی و و نظامی گنجوی شهرت دارد و در میان كوچ نشینان كه زندگی عشایر داشتند و دامپروری می كردند و در ییلاق و قشلاق، توی آلاچیق ها و به همراه دامها زندگی می كردند هنرمندانی به وجود آمدند به نام اوزان. اوزان ها منظومه می سرودند، داستان می گفتند و در عین حال به مثابه ریش سفید و دانای قوم، مردم را در حل دشواریهای زندگی یاری می كردند. اوزان ها نیاكان عاشیق های كنونی هستند و نامبردارترین و ماهرترین آنان “دده“ نامیده می شدند.
عاشیق هنرمند مردم است، هم شاعر است، هم آهنگساز، هم منظومه سرا، هم خواننده، هم نوازنده، هم هنرپیشه و هم داستانگو. عاشیق ساز می نوازد. ساز آلتی است شبیه تار، مركب از نه سیم كه بر سینه می نهند و می نوازند. نام ابتدایی و قدیمی آن “قوپوز“ است كه چیزی شبیه كمانچه های كنونی بوده است، عاشیق ها در مجالس جشن و عروسی و قهوه خانه ها می زنند و می خوانند. ترنم و نوای ساز عاشیق ها به فراتر از مرزهای ایران نیز رسیده است به طوری كه اجرای آنان در كشورهایی مانند آلمان، فرانسه، اسپانیا، آذربایجان با استقبال پرشور شنوندگان مواجه شده است. عاشیق ها ادبیاتی غنی و سرشار دارند كه حدودا از هزار سال پیش آغاز شده است. منظومه های آذری در واقع رمان های عامیانه هستند كه به دست عاشیق ها آفریده می شوند از قطعه های نظم و نثر. عاشیق ها بخش های نثر را روایت می كنند و پاره های نظم را در ریتمها و آهنگهای گوناگون عاشیقی می خوانند قطعه های نظم رایج ترین فرمهای شعری بومی از قبیل آغی و بایانی را دارند و همه دارای ماهیت تغزلی رسا و مؤثر و از نمونه های زیبای شعری اند قطعه های نثر نیز در بردارندهٔ زبباترین، دلنشین ترین تعبیرات و تشبیهات دلپذیر طبیعی عامیانه اند مانند “ خود را هفت قلم آرایش داد و ماه چهارده شبهٔ درخشان شد و رو در روی او ایستاد“ یا “ سخاوت خالق جوشیده بود و هنگامی كه زیبایی بخش می كرد، نخستین خط را آن این دختر كرده بود“ و… منظومه های آذری را فولكلورشناسان معاصر، در دو گونه “منظومه های حماسی“ و “منظومه های غنایی و عاشقانه“ تقسیم بندی كرده اند. نوع عمده و گستردهٔ منظومه ها، آذری، غنایی و عاشقانه اند كه پربارترین بخش فولكلور آذری را تشكیل می دهند. قهرمانان اینگونه منظومه ها كه محصول زمان صلح و دوران آرامش تاریخ این سرزمین اند پیام آوران دلباختگی، وفا، صداقت، دوستی و عشق هستند هر یك از منظومه ها متناسب با زمان و اوضاع زندگی و معیشت مردم هر دوره شكل می گیرد و پایان می پذیرد. از طریق هر كدام آرزو و اندیشه أی بیان می شود در بیشتر منظومه های غنایی رمانتیك، قهرمان به وصال می رسد. معشوقهٔ خود را پس از رویارویی با دشوارترین موانع سر راه، برمی گیرد و به زادگاه خویشتن برمی گردد“ منظومه های غنایی عاشیق غریب، عاشیق عباس، علی خان چنین اند. در برخی دیگر، چنان كه در “آرزی و قمبر“ قهرمان به جدایی ابدی دردانگیز و فاجعه آمیزی مبتلا می شود. فرجام محنت بار این گونه منظومه ها شنونده را ساعتها متاثر می كند و به تفكر وامی دارد و به نوحه هایی پرسوز و گداز كه تبدیل به درامی شكوهمند شود، همانند است. در بسیاری دیگر از منظومه ها اغلب قهرمان داستان استاد ساز و سخن است و با هنر عاشیقی به مبارزه می رود آنچنان كه در منظومه های عاشیق غریب، عاشیق عباس و عاشیق قوربانی می بینیم در این نوع منظومه ها طرف مقابل قهرمان یعنی نیروی شر و بدی نیز از هنر عاشیقی بهره ور و مغرور به آن است و قهرمان با او به مسابقه و به دیگر سخن به مشاعره می نشیند و سرانجام از او می برد و ساز خود را می بوسد و بر سینه می فشارد و بی رنج و تعب به وصال می رسد چنان كه عاشیق عباس به دنبال شاه عباس كه گولگزپری، تنها معشوقهٔ او را به زور به حرمسرای خود برده بود تنها با ساز خود به اصفهان می رود و با شاه عباس ستیز “عاشیقانه“ می كند. سلاح مبارزه در منظومه های غنایی عبارت از ساز و سخن، آهنگ و نوا، رقص و ترانه و سخن گفتن بالبداهه است. اینجا قافیه ها، تجنیسهای بی حد و شمار جای تیرها و نیزه های فراوان حماسه ها را می گیرد.
مختار حدیدی
ماهنامه بهارستان
Last edited by bb; 08-08-2006 at 07:17.
Getdi ol dilbǝr, bǝsi dǝrdü bǝla qaldı mana,
Nǝ bǝla, bil kim, yüküş cövrü cǝfa qaldı mana
Ey Xǝtai, zülfi tǝk arındı yüzdǝn Zǝngbar,
Dilbǝri-Çinü Xötǝn, xubi-Xǝta qaldı mana
Zülmǝt içindǝ abi-hǝyat istǝmǝz könül,
Lǝlin zülali çeşmeyi-heyvan yetǝr mana
Last edited by bb; 26-08-2006 at 17:27.
اين هم شعري از خودم اميدوارم زياد بد نباشه
طبیعتین عالمی
هر کسی تانری یارادیب بیر هونری واردو اونون ---------- آغدو قارا خردا بویوک بعضی آریق بعضی یوغون
بعضی لر اولدی گزون آشما غینان میندی ماشین ---------- بعضی سی آشدی گزون گورمدی گوزلرده یولون
بعضی شانس اوسده اولوپ قوصه سی آز ---------- بعضی قیز دوغدی گزیر کوهنه چیدن ساده دونون
واقتی یوخدور ساوادی کتده قالی ایستلدی چوخ ---------- قیزیشیب دالبادالا مجبور اولوب دوغدی اونون
بیری گتسون چورگ دوغدی بیرینده کمکه ---------- یتیشیب 15 یاش اما تانومور ساق یه سولون
توی اولوب دکتر اوغول قیزدا موهندیس بالاسی ---------- 5 ایل اونان سوهرا دوغدی بو خانیم بیر توپولون
بلگ بورکلدی قویدی آدین آقشامینان ---------- سابا گوردی بو گوزین مشهد ایدی بو یولون
چیقیریب آقلادی بیر آروادی تز توتدی کنیز ---------- دده سی دوشدی دالینا آلسون اونا تز کوپونون
ایکی ایل کچدی اوشاق تورک عوضی فارسی بیلیر ---------- دده سی تز تز اونا دیور نجه سن دسته گولوم
بو اوشاق یدی یاشیندا قورانین حافیظی دیر ---------- آمبا کندین اوشاقی هی اوتاریر چلده قویون
اوتوز ایلدیر کاسیبین بختی یاتیب یوخدور خبر ---------- ایلیشیب تیریکه هی تزریق الیور هیروئین
قیناما یوخدو گوناه اوندا اودا بیر آدامدور ---------- ولی گج بیلدیکی ارزیش واریدور چخلی پولون
سویوشوب 15 شی ارباب تلسور کسدی کبین ---------- بیر ایله تیکدی اوین آلدی ماشین توتدی تویون
بو نجور حس السون خرجی گرگ ایشده تاپا ---------- دوننینجک دده سی اوده اوشاق ییدی بویون
کاسیبا الچی گلیب تیریکی بیر اوغری ایگید ---------- تلسیر قیز آناسی صیغنی تزدن اوخیون
ددی شوغلون ندیر قیز اوغلان اونا سول باخدی ----------- ددی الده ساتارام من گجه لر کتده تویوغ
خالافیم یوخدو گورورسن آزی قیرخدور (40 )بو یاشیم ---------- چکمیشم یاشاماقین ایستیلیغین هم سویوغون
من اوزیم رزمی کارام تیریکی سوزدور دییلر ---------- من ثابیت ادرم بلی دیون شرطی قویون
کسرم من بیچرم هر کسی چپ باخسا سنه ---------- سن آدین ور ساباه تحویل آلاسان ساق قولاغین
خوشی گلدی بو قیزین او اوغلانین رزمینلن ---------- سویونب آغشامیلان توتدی اونون سیخدی سویون
ایول با حال بود
ممنون
sagol .yasheyasanنوشته شده توسط sia_torkeh
sia bay: nechalar garak sannan oranalar buyla yazmajhi
وشاید اوزلرینه گلیب بوللر کیمدیلر و نیه بوردالار؟
من سنی سئومیشدیم گونشجه گونده
هئچ گون آغلاتمادی ایچیمی دونجه
گوروشه گلنده هردونه اونجه
گولمه یین سن اولدون گولن من اولدوم
داغانیق گورورسن منده هرزادی
گولورسن اوزون گول گولدورمه یادی
یاش گوزلریمییزدن بیرشیرالدادی
سیلمه یین سن اولدون،سیلن من اولدوم
علی داشقین
ozgor و bb عزیز ممنونم ازتون
اما دیدن این تاپیک قشنگ بیش از این که منو خوشحال کنه ناراحتم کرده
من وقتی میبینم دوتا آذربایجانی بسیار محترم به خاطر وجود نحس عده ای پان تورکیسم و کثیف تر از اون شونیزم
تحت تاثیر قرار گرفتن بسیار بسیار ناراحت میشم
من خودم هم میگم که ترک هستم اما دوست ندارم به خاطرش افراد باسابقه این فروم مثل bb عزيز رو ناراحت كنم
اگه ميشه به خاطر من اين بحث هاي الكي كه به جايي نميرسد را تمام كنيد
ozgor عزیز شما هم اگه می تونید به خاطر من که برادر کوچک تو هستم با برادر بزرگترت bb مصالحه کن
ازتون ممنونم همشهریان دوست داشتنی من
منده آذر بالاسی تورک اوغولی ------------- قوناغام دوغما قارینداشلاریما
شهریار
Last edited by sia_torkeh; 03-09-2006 at 02:59.
اولو تانرینین آدیلا
با سلام و عرض ادب
در نظر گرفتم شعری از سروده های مرحوم حاج یدالله منعم از شاعران تونا و مرثیه
سرای اردبیلی تقدیم شما عزیزان کنیم. امیدواریم مورد پسند قرار بگیرد.
دولانوردی گئجه لر کوچه ده بیر دیوانه ------------------- آغلیوردی دانشوردی بو سوزی جانانه
بار الها بو سنیق قلبیده وردیم سنه یر ------------------- سنکی گلدون چکیلوب قالمادی بیر بیگانه
شرف مقدموه نفسیمی قربان کسدیم ------------------- بلی هر بزمیده قربان کسیلر سلطانه
بیت الاحزاندا تجلا ایلدی جلوه نور نور ------------------- حسنون دن ایشیقلاندی سینیق ویرانه
یدّی دفعه ایلدیم شمع وصالونده طواف ------------------- نجه کی باشینه شمعون دولانار پروانه
سنکی گلدون منه یر قالمادی ویرانمده ------------------- چیخدیم اودن او اوی بذل الدیم مهمانه
سنون عشقوندی سالیب چوللره آواره منی ------------------- نه اویم واردی بو عالمده نه بیر کاشانه
ایندی سلطان بقایم بو فنا ملکون ده ------------------- غبطه ایلله بو دیوانیه مین فرزانه
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)