تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 8 اولاول ... 2345678 آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 75

نام تاپيک: صنایع دستی [ تاپیک اختصاصی ]

  1. #51

    پيش فرض

    آشنایی با هنر منبت کاری:

    منبت کاری هنری است مشتمل بر حکاکی و کنده کاری بر روی چوب . این هنر دستی نماد احساس، ادراک ، اندیشه و خلاقیت هنرمندان که با ذوق و سلیقه سرشار ، اثر هنری را ابداع می کنند.
    با توجه به اسناد و مدارک موجود منبت کاری در ایران ، سابقه این صنعت به 1500 سال می رسد و قدیمی ترین اثر منبت کاری موجود یک لنگه در چوبی است و روی آن با خلال هایی از چوب گردو و نقوش زیبایی تزئین شده است.
    بعد از ظهور اسلام و با توجه به شیوع روحیه ساخت مراکز و مساجد اسلامی ، هنرمندان ایرانی جز اولین کسانی بودند که تمامی توان و استعداد خویش را صرف تزئین مساجد کردند و به موازت هنرنمایی معماری ، کاشیکاران و گچبرها منبت کاران نیز آثاری چون رحل قرآن، منبر، در و پنجره های که نشان دهنده ذوق و هنر بود ، را خلق کردند.

    ایرانیان باستان هم چنان که در هنر نقاشی و کنده کاری و حجاری پیش از دیگر اقوام به موفقیت هایی دست یافته بودند،به تدریج به فنون و ظرافت هنری این رشته نیز آشنایی پیدا کرده اند.
    مهرهای استوانه یی مربوط به آریاهاهمراه با نقوش بسیار زیبا و حک صور و اشکال مختلف بر روی آنها از هنرهای ارزنده ی قوم آریایی است که نمونه هایی از آنها مربوط به چندهزار سال قبل باقی مانده است.
    سامی ها این هنر را از ایرانیان باستان تقلید و اقتباس کرده و بعد ها وسیله(فینیقی ها) به یونان راه یافته است.

    همایونفرخ می نویسد« خوشبختانه اینک آثار بسیاری از نشان های (مهره های استوانه ای) متعلق به قبل از دوران ماد در ایران به دست آمده است،از جمله یازده مهر استوانه یی که دارای خطوط و علائمی هستند و از کاوشهای مارلیک کشف شده و خواندن خطوط آن به آقای دکتر کامرون محول شده است.
    از ملت سونگیری(سومر)نیز تاکنون مهره های حکاکی شده بسیاری به دست آمده است و مسلم می دارد که آشوری ها و سپس یونانی ها از آنها این هنر را فرا گرفته اند.»
    سابق بر این مغرضان و معاندان فرهنگ وتمدن ایرانی چنین وانمود می کردند که هنر حکاکی و منبت کاری متعلق به یونانی ها بوده است ولی با کشف مهرهای استوانه ای مربوط به شش هزار سال قبل از میلاد،دیگر چنین ادعاها رنگ و رویی ندارد و تعصب داشتن و غیر علمی بودن نشریه آنها را آشکار ساخته است.
    پادشاهان ایران از قدیم وسیله ی مهرهای استوانه ای که به طرز هنرمندانه ای حکاکی میشد،فرمانهای لازم را صادر می کردند و علامات و سمبل هایی نیز به مناسبت امور مختلف بر روی این مهرها حک می کردند .

    گرچه تعدای زیادی از این مهرهای حکاکی شده ی مربوط به آریاها و قبل از روی کار آمدن شاهنشاهی هخامنشی موجود است ، ولی متاسفانه از مهرهای دوره ی هخامنشی زیاد به دست نیامده است.تعدادی از مهرهای این دوره موجود است که از روی آنها می توان به چگونگی هنر حکاکی و دقت و ذوق هنری آنها پی برد.
    مهرهای اورارتویی و هخامنشی از نظر ظرافت و هنر حکاکی در حد اعلای زیبایی است.هنرمندان ایرانی با ذوق و قریحه خاص خود،سنگهای عقیق و زیبای الوان برای حکاکی انتخاب کرده وصورتها و اشکال مورد نظر را به طور برجسته بر روی عتیق حکاکی و تراشکاری می کرده اند.
    پروفسور پوپ می نویسد: «اساساً باید گفته شود هنر حکاکی عتیق و سنگهای قیمتی دیگر مانند لاژورد و قان داش به چند هزار سال قبل از هخامنشی میرسد و ایرانی ها ، قرنها قبل از به وجود آمدن دولت هخامنشی این هنر را ابداع کرده و به کار می برده اند.»
    همین دانشمند در جای دیگر رسماً اعلام می کند: سبکی که به غلط و اشتباه یونانی می خواندند امروز اصلاح شده و آن را نمونه ی هنر هخامنشی می دانند و در واقع یونانی ها در حکاکی و مهر سازی مقلد هخامنشی ها بوده اند. پروفسور پوپ این نظریه را جهت بطلان گفته های قبل که اصرار می شد به نحوی هنر دوره ی هخامنشی را ماخوذ از یونان بدانند آورده است.
    از آثار مختلف، نمونه های بسیار زیبایی از هنر حکاکی و نقاری مربوط به هخامنشیان، مانند سکه های دریک(داریک) به دست آمده است
    حکاکی این سکه ها نشان می دهد که استادان حکاک،با شیوه ها و سبکهای مختلف این هنر آشنایی داشته و آموزش ها و فنون لازم را کسب کرده اند.
    با توجه به پیشرفت کلی هخامنشیان به خصوص در معماری و تزیینات مربوط به آن و حکاکی هایی که بر روی ظروف وسکه ها به صورت کنده کاری بر روی تمثالها و تصاویر به دست آمده باید قبول کرد که نحوه ی فراگیری و آموزش این هنر در این زمان به نحو قابل ملاحظه ای پیشرفت داشته است.علاوه بر این در روی بسیاری از سر ستونها و اشیا فلزی و گچ بری ها ، ریزه کاری های هنری بسیار جالبی به چشم می خورد که به حق باید گفت استاد کاران و هنرمندان این دوره دستگاه و وسایل منظم آموزشی برای تعلیم این هنرها داشته اند.
    در زمان اشکانیان نیز این هنر اصالت خود را حفظ کرده، چنان که از روی سکه های مختلف و اشیا فلزی و کنده کاری های این دوره می توان به پایداری و رواج این هنر در زمان پارتیان پی برد.هنر حکاکی و منبت کاری و نقاری این دوره نه تنها تحت تاثیر هنر یونانی قرار نگرفته،بلکه دنباله ی هنر هخامنشی است.

    از آثار و بقایایی که از دهکده های پارتی واقع در مغان آذربایجان کشف شده نمونه هایی از هنر حکاکی و منبت کاری این عهد را به دست می دهد،که مهارت و استادی سازندگان آنها را به خوبی آشکار می سازد.
    ضمن بحث از دهکده های پارتی و قبور آنها کامبخش فرد می نویسد:
    « در چند نمونه از این قبور در پنج انگشت دست مرده، انگشتری وجود دارد که از آهن و یا برنز ساخته شده و عموماً دارای نگین شیشه می باشد.
    نگین ها اگر چه کوچکند، ولی در کمال مهارت حکاکی شده و هیکل انسانی و نیم تنه(سه ربع صورت و یا نیم رخ) با سبک یونانی در آنها حک شده است».

    در موارد مختلف هخامنشیان و اشکانیان جنبه های ارزنده و مفید هنر ملل مختلف را گرفته و با هنر اصیل ایرانی تلفیق نموده و شاهکارهای هنری مستقل و نوینی را خلق و ابداع کردند و سبک تازه یی را به وجود آوردند که نشان دهنده ی تحول هنری در این دوران است.
    استادان پارتی اشکال و صور گوناگون را به صورت مراسم مذهبی و یا جنگ تن به تن بر روی ابزار و ادوات، کنده کاری می کردند. بقایایی از این ابزار و کنده کاری ها در کوه خواجه نشان می دهد که هنرمندان پارتی با ظرافت هر چه بیشتر در خلق آثار بدیع به صورت کنده کاری، گچ بری، منبت کاری مهارت پیدا کرده و دانش خاص هنری خود را در این آثار جلوه گر ساخته اند.
    در زمان ساسانیان هنر منبت کاری و حکاکی توسعه و ترقی بیشتر داشته و بر تعدد و تنوع آنها افزوده شده است. ساسانیان در نگاهداشتن و بهتر ساختن و افزودن به میراث هنری نیاکان خود اهتمام ورزیده و در پایداری و تحویل آنها به آیندگان کوشا بوده اند.آثار هنری این دوره به قدری غنی و پیشرفته است که در این مختصر نمی گنجد و فقط به ذکر نمونه هایی از آنها اکتفا می شود.علاوه بر انواع حکاکی ها و کنده کاری هایی که در دوره های قبل به آنها اشاره شد و در زمان ساسانیان ترقی و تکامل یافت، انواع مدال های نقره ای شاهنشاهان ساسانی به طرز بسیار جالبی ساخته می شده است.

    از جمله مدال های نقره یی بهرام سوم به شکل بیضی می باشد که در وسط آن نیم رخ بهرام با تاج و تزیینات حک شده و یکی از زیباترین نوع حکاکی و نمونه ی پیشرفت این هنر در آن دوران است.
    از حکاکی های دیگر دوره ی ساسانی مهرهای استوانه یی متعددی است که بیشتر مربوط به خسروپرویز است، این مهرها بر روی عقیق و سنگهای گرانبهای دیگر به طرز جالب و زیبایی حکاکی شده و در حال حاضردر موزه ی ارمیتاژ لنین گراد نگه داری می شود.دقایق و ریزه کاری های هنر حکاکی این دوره حاکی از پیشرفت و تکامل آموزش هنری و وجود هنرمندان ماهر و چیره دستی است که از دانش های مربوط به این رشته از هنرها اگاهی کامل داشته ومدتها تحت نظر استادان فن به آموختن و فراگیری فنون لازم قرار می گرفتند.
    منبت كاري مانند خاتم كاري در دوران صفويه راه پيشرفت و ترقي را به سرعت پيمود و هنرمندان منبت كار آثار بسيار زيبائي در اين دوره از خود باقي گذاردند؛ ولي در دوره قاجاريه به علت عدم توجهي كه به هنر و هنرمندان شد، اين هنر نيز در بوتة فراموشي ماند و رو به انحطاط نهاد، تا اين كه با ظهور سلسله پهلوي هنر منبت نيز مانند ساير صنايع مستظرفه مورد توجه قرارگرفت و موجبات احياي اين هنر فراهم گشت.

    يك فرد با ذوق و علاقمند به اين هنر، اگر بخواهد براي اولين بار با فنون و اصول منبت كاري آشنا شود و به فراگرفتن اين هنر اشتغال ورزد بايد گام نخستين را از كوي طراحي بردارد و پس از آن با آشنائي كامل به انواع چوب‌ها و وسايل كار و آموختن فن درودگري، هنر مشبك را تعقيب و فنون موزائيك كاري، معرق كاري، رنگ كاري و رويه كوبي را فرا گيرد.
    براي توضيح مختصر هر يك از فنون ذكر شده مي توان چنين گفت:
    منبت كاري در دو نوع ريز و درشت برروي چوب و عاج و استخوان انجام مي شود و شامل مجسمه سازي، نيمرخ و تمام رخ، گلبرگهاي اسليمي، ختائي و غيره مي‌باشد.
    مشبك كاري در تزيين قابها و ساير وسايل تجملي به كار برده مي شود و معمولاً بر روي چوبهاي گوناگون و عاج و استخوان انجام مي گردد.

    معرق كاري و موزائيك كاري شامل قرار دادن چوبهائي به رنگهاي طبيعي و عاج و استخوان و صدف در كنار هم و به هم آميختن آنها و ايجاد يك سري نقشه هاي زيبا و بديع مانند اشكال گوناگون هندسي، برگ اسليمي، مينياتور و نظائر آن است.
    رنگ كاري و رويه كوبي به منظور زيباتر ساختن و جلا بخشيدن به كارهاي منبت كاري است تقريباً مراحل نهائي كار است و در هنر تزئيني منبت مورد نظر هنرمندان و صاحبنظران اين فن مي‌باشد. رنگ كاري و رويه كوبي علاوه بر افزودن بر زيبائي اثر، چوب را از گزند رطوبت و گرما و نظائر آن حفظ مي‌كنند.
    در بين شهرهاي ايران دو شهر آباده و شيراز از مراكزي است كه در آن منبت كاري و ساير رشته هاي اين هنر رواج بسيار دارد و مخصوصاً در شهر آباده هنر مزبور رونق بيشتري دارد.



    منبع :
    کتاب "با كارگاه منبت كاري هنرهاي زيباي كشور آشنا شويد". نوشته ی مهدی فرشی

  2. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52

    پيش فرض

    خاتم‌کاری:

    صنايع دستي به عنوان گنجينه اي از تفکر، فرهنگ و تمدن قومي، تلطيف کننده فضاي بي روح و خشن زندگي صنعتي و ماشيني است و به همين دليل نبض تپنده سبد کالاهاي اقتصادي، فرهنگي - هنري خوانده مي شود. در اين رهگذر ايران از نظر تنوع رشته ها در مقام نخست و به لحاظ جايگاه عرضه محصولات در رتبه سوم جهاني قرار دارد.
    صنايع دستي ايران، ثمره ذوق و هنر ايرانيان طي سده هاي متوالي است. تحولاتي که در اوضاع اقتصادي، اجتماعي و صنعتي جامعه ما پديد آمده به بسياري از حرفه هاي مرتبط باصنايع دستي نقش حاشيه اي داده يا به طور کلي آنها را منسوخ کرده است.
    اين فنون و هنرها با وجود آن که در حاشيه توليدات کشور قرار گرفته اند، اما قابليت کسب درآمدهاي ارزي و ريالي بيشتر را پيدا خواهند کرد. مشروط بر آن که مسوولان از بازاريابي، برگزاري دوره هاي آموزشي نظام مند و تهيه متون لازم براي ارتقاي کمي و کيفي توليدات صنايع دستي حمايت کافي به عمل آورند.
    تدوين متون آموزشي يکي از ضروريات توسعه و بهبود وضعيت هنرهاي دستي در ايران است. متاسفانه درحال حاضر محتواي اکثر کتب و مقاله هايي که در اين زمينه نوشته شده به ذکر تاريخ و توصيف هنرها بسنده کرده و متون آموزشي کمتر در ميان آنها به چشم مي خورد. واژه هاي رايج و تخصصي اين حوزه ها نيز فقط براي اهل فن آشناست و عموم مردم، حتي فرهنگ نويسان اطلاع زيادي در مورد آن ندارند.
    همانگونه که مي دانيم صنايع دستي به لحاظ ارزآوري از اقلام مهم صادراتي کشور است. از طرفي به گفته خانم نادرنژاد مدير روابط عمومي سازمان صنايع دستي ايران در حال حاضر 2/5 ميليون نفر به طور مستقيم در رشته هاي مختلف صنايع دستي مشغول به کارند و تخمين زده مي شود که حدود 10 ميليون نفر نيز به طور غيرمستقيم در اين حوزه کار مي کنند. جا دارد با توجه به اين قشر عظيم با شناسايي و زير پوشش قرار دادن آنان و ايجاد مجتمع هاي صنايع دستي و بازاريابي و حمايت از صادرات توليدات در راه شکوفايي اقتصادي و در رشته هاي صنايع دستي گام برداريم.
    خاتم يکي از هنرهاي زيبا و فاخر دنياست. هنر آراستن سطح اشياي چوبي به صورتي شبيه موزاييک با مثلث هاي کوچک دو پهلو برابر و سه پهلو برابر از جنس عاج، چوب هاي مختلف، استخوان و فلزات گوناگون.
    هنر خاتم در طول پيدايش و تکامل خود سينه به سينه و از استاد به شاگرد و از پدر به پسر انتقال يافته و خواه ناخواه با تغييراتي به شکل امروزي درآمده است. در اين نقل و انتقال ها چه بسا رموز و اسرار کار که از ميان رفته و چه افسانه ها که جاي واقعيت را در اين فن گرفته است.
    اوستا اکبر سالهاست که با اين هنر زندگي کرده است. او که از کودکي در کنار پدرش به آموختن هنر خاتم پرداخته در مورد اين هنر زيبا مي گويد: اين هنر دو مرحله دارد.

    1- خاتم سازي که شامل عملياتي از قبيل طراحي خاتم، تهيه مواد ومصالح و برش مصالح اوليه ترکيب و ايجاد گل و در نهايت ساخت قامه (جسم مکعب مستطيلي شکل داراي ميانگين طول 40 سانتي متر و عرض 10 سانتي متر و قطر 3 سانتي متر از چوب يا خاتم) و برش آن و تهيه لايه خاتم است.

    2- خاتم کاري که شامل طراحي زيرسازي، طراحي چسباندن لايه هاي خاتم بر روي زيرکار، پرداخت و جلاکاري اشياي خاتم کاري است.
    او مي گويد: زمان آغاز اين هنر، آشکار نيست و آنچه درباره آن گفته مي شود بيشتر با افسانه همراه است. ولي به نقل يکي از برجستگان خاتم سازي اين هنر به شيوه امروزي قبل از صفويه و در عهد استيلاي ايلخان مغول بر ايران و به دنبال پيدايش رابطه مستقيم بين ايران و چين; به ايران راه يافته است. برخي ديگر از محققان نيز معتقدند که خاتم کاري در دوره ديلمان در ايران و در شهر شيراز پايه گذاري شد و در عصر صفويه به اوج شکوفايي رسيد، زيرا از طرفي حمايت حکومت از هنرمندان و از ديگر سو ايجاد روابط بازرگاني با کشورهاي دور و نزديک به گسترش هنر خاتم کمک کرد.
    اوستا اکبر مي گويد: در ايران پيش از ظهور اسلام گونه اي خاتم سازي رواج داشته و شيوه کار آن چنين بوده که از چوب يکرنگ مکعب هايي به اضلاع چهار ميلي متر مي بريدند و با طرح هاي گوناگون روي صفحه اي نصب و ميخکوب مي کردند و اين شيوه تا چند قرن پس از اسلام هم متداول بوده است.
    او ادامه مي دهد: در حال حاضر منبري خاتم کاري شده با اين روش در مسجد جامع عقيق شيراز وجود دارد که بيش از هزار سال از زمان ساخت آن مي گذرد.
    خاتم ابتدا از کنار هم قرار گرفتن مثلث هاي بزرگ شکل مي گرفت و رنگ چوب هاي مصرفي بيشتر سياه يا سفيد بود ولي به تدريج ذوق و سليقه ايراني ظرافت کنوني را جانشين زمختي پيشين نمود و تنوعي در رنگ هاي آن به وجود آورد و رنگ هاي قرمز، سبز، آبي و زرد را به آن افزود و به جاي روي و قلع که قبلا به کار برده مي شد و هيچ جلوه و جلايي نداشت، از فلز برنج بهره گرفت.
    اين استاد خاتم کاري تغييرات خاتم را اينگونه توصيف مي کند: از نظر هندسي نيز در خاتم تغييراتي ايجاد گرديد و اشکال سه ضلعي، پنج ضلعي، هشت ضلعي، ده ضلعي و دوازده ضلعي به کار گرفته شد که با قرار دادن آنها کنار يکديگر نقش بندي ايجاد مي شود.
    در مورد روش ساخت خاتم هم از او سوال مي کنم و اوستا اکبر مي گويد: در خاتم کاري چوب، استخوان يا فلز را به صورت منشورهاي مثلث القاعده برش داده و آنها را به گونه اي کنار هم قرار مي دهند که برش عرضي اين مثلث هاي واحد، داراي اشکال هندسي منظم باشد سپس با سريش برش هاي نازک را با نظم و ترتيب خاصي روي ورقه نازک چوبي مي چسبانند و پس از خشک شدن ورقه ها را روي اشياي مورد نياز جهت تزئين نصب مي کنند.
    اين استاد خاتم کاري در مورد مواد و مصالح مورد نياز در اين هنر مي گويد: انواع چوب از مهمترين مصالح خاتم سازي است که شامل چوب هاي عناب، نارنج، افرا، گردو، کيکم، تبريزي، شمشاد، آبنوس، فوفل و بتم است. انواع استخوان نيز به علت استحکام و رنگ سفيد آنها در ساخت خاتم به کار مي روند که عبارتند از استخوان هاي شتر، اسب، گاو، همچنين عاج طبيعي فيل و عاج مصنوعي نيز در خاتم کاربرد زيادي دارد. براي استقامت خاتم ساخته شده و مراقبت از آن، از فلزات رنگي در خاتم سازي استفاده مي شود نقره و آلومينيوم براي رنگ سفيد و برنج براي رنگ زرد مورد استفاده قرار مي گيرد.
    او معتقد است: در انتخاب مصالح بايد نهايت توجه مبذول گردد تا بهترين نتيجه عايد شود. مثلا براي تهيه چوب مورد نياز بايد دقت شود که داراي رنگ و بافت مناسبي بوده و گره و ترک نداشته باشد. فلزات نيز بايد آلياژ مناسبي داشته باشند.
    به همين جهت برنج که آلياژ خوبي به شمار مي رود بيشترين کاربرد را در هنر خاتم سازي دارد و در تهيه استخوان نيز بايد به مواردي مانند سلامت حيوان ذبح شده، تازگي استخوان و سفيدي رنگ آن توجه کرد. البته استخوان طي مراحل خاصي از قبيل چربي گيري، خواباندن در آب آهک آماده کار مي شود. او ابزارهاي کارش را نيز معرفي مي کند و مي گويد: گيره فلزي، تيز سوهان، چکش، گاز انبر، اره سيم ساب دار، مثلث ساب، مغار، متر فلزي، خط کش ثابت و خط کش تيردار، گونيا و پرگار ابزار لازم براي ايجاد اين هنر بديع هستند.

  4. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53

    پيش فرض

    آثار خاتم سازي در دوره هاي مختلف:

    نشنيده بودم اما اوستا اکبر گفت که عهد صفويه درخشان ترين دوره خاتم سازي در ايران است. صندوق مرقد امامزاده سيد علا»الدين حسين فرزند امام موسي بن جعفر(ع) در شيراز و در جفت خاتم آن بقعه که قدمت آنها 400 تا 450 سال است. قاب آينه خاتم که در تاريخ 1124 ه. ق در کرمان ساخته شده و جزو مجموعه خصوصي مرحوم محمدحسين صنيع خاتم است. بخش هايي از صندوق آرامگاه شيخ صفي الدين در اردبيل، صندوق آرامگاه شاه اسماعيل صفوي در کرمان، صندوق مرقد حضرت موسي بن جعفر(ع) و حضرت امام جواد(ع) در سامرا و نيز صندوق خاتم ضريح نرگس خاتون مادر گرامي حضرت حجت الله (عج) در سامره که در زمان شاه سلطان حسين صفوي به کمک استاد جعفر ساخته شده است از شاهکارهاي خاتم آن دوران است.
    او مي گويد: در دوره زنديه و به خصوص در زمان سلطنت کريم خان در اثر تشويق هنرمندان تحولاتي در هنرهاي تزييني ايران پديد آمد و از آثار مربوط به اين دوره مي توان از صندوق مرقد حضرت علي بن ابيطالب(ع) در نجف اشرف، صندوق خاتم مرقد حضرت سيد الشهدا (ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در کربلا، صندوق مقبره حضرت زينب(س) و حضرت رقيه (س) در سوريه نام برد.
    اوستا اکبر مي گويد: در دوران قاجاريه هنر خاتم رو به افول گذاشت اما در همين زمان نيز هنرمندان از خود آثاري به جا نهادند که از آن جمله در ورودي خزانه و حرم حضرت عبد العظيم (ع) و در ورودي موزه ايران باستان است.
    در دوره پهلوي کارگاه خاتم سازي در مدرسه هنرهاي زيبا تشکيل و در سال 1311 هجري شمسي محمدحسين صنيع خاتم (امين الصنايع) براي رياست اين کارگاه از شيراز به تهران دعوت شد. در سال 1313 ساخت اتاق خاتم کاخ مرمر توسط هفت تن از اساتيد بنام و با همکاري شصت نفر از خاتم سازان شيراز، اصفهان و تهران آغاز شد و چهارسال طول کشيد. ساخت صندوق هاي حضرت مسلم بن عقيل(ع)، حضرت عبد العظيم (ع)، حضرت شاهچراغ(ع)، امامزاده سيد ميرمحمد(ع) و نيز تالار خاتم مجلس شوراي ملي سابق که ساخت آن با تلاش خستگي ناپذير بيش از 60 تن از اساتيد و هنرمندان ورزيده در مدت 6 سال به پايان رسيد.
    او گفت: در دوران انقلاب اسلا مي و وقوع جنگ تحميلي و محاصره اقتصادي و کاهش مسافرت، بازديدکنندگان خارجي از ايران رکود در توسعه و پيشرفت و نوآوري اين هنر اصيل را موجب شد و خوشبختانه پس از بهبودي اوضاع و افزايش بازديدکنندگان خارجي از موزه ها و نمايشگاه هاي تخصصي کشورمان بار ديگر اين هنر رونق گرفته است.
    خاتم ترکیبی است از چند ضلعی‌های منظم با تعداد اضلاع متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگ‌های مختلف تشکیل می‌شود. پنج ،شش ف هشت یا ده ضلعی است.
    خاتم از هنرهای دستی دقیق و پرکار است که تولید و ساخت آن احتیاج به دقت و حوصله زیاد دارد .چند ضلعی‌هایی که درخاتم‌سازی به کـــار می‌آید
    در لغت‌نامه دهخدا خاتم‌ساز چنین معنی شده است: «آنکه پاره‌های استخوان را در چوب با نقش و نگار بنشاند. خاتم‌سازی عمل خاتم‌ساز را گویند.»
    در دایره المعارف فارسی درباره خاتم‌کاری و خاتم‌سازی آمده است:«هنر آراستن سطح اشیاء به صورتی شبیه موزائیک ،با مثلث‌های کوچک. طرح‌های گوناگون خاتم همواره به صورت اشکال منظم هندسی بوده است .این اشکال هندسی را با قراردادن مثلث‌های کوچک در کنار هم نقش‌بندی می‌کنند.مثلث‌ها را از انواع چوب ،فلز و استخوان می‌سازند. هرچه مثلث‌ها ریزتر وظریفتر باشند، خاتم مرغوب‌تر است .در یک طرح خاتم ،برای ساختن کوچک‌ترین واحد هندسی، حداقل سه مثلث و برای بزرگ‌ترین آن ،حداکثر چهارصد مثلث به کار می‌‌رود.»
    قدیمی‌ترین آثار هنری خاتم‌کاری شده باقی مانده :

    1. صندوق مرقد موسی بن جعفر و امام جواد در کاظمین مربوطه به دوران شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۶هجری قمری ساخته شده توسط استاد محمد جمعه.
    2. صندوق مرقد امام حسن عسکری در سامره و صندوق مرقد امام علی النقی مربوطه به همان دوره واستاد.
    3. صندوق خاتم ضریح نرگس خاتون مادر مهدی موعود که درهمان دوره ساخته و نصب شده.
    4. اثر بسیار زیبا و نفیس درب ورودی مدرسه چهارباغ اصفهان چندین بار توسط استادان این هنر ترمیم و مرمت شده است.
    5. درب خاتم امام‌زاده شاه رضا در قمشه (شهرضا) مربوطه به زمان سلطنت شاه طهماسب صفوی .
    6. صندوق خاتم مرقد علی ساخته شده درزمان کریم خان زند و نصب آن درزمان لطفعلی خان زند
    7. صندوق خاتم مرقد سید الشهداء و ابوالفضل در کربلا
    8. صندوق مقبره زینب در شام

  6. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54

    پيش فرض

    خاتم سازی

    مواد و مصالح:

    چوب:

    چوب فوفل، آبنوس، عناب، شاه چوب، آزاد، بقم، نارنج و چوب شمشاد.
    فلز:

    مفتول های طلایی یا نقره ای، مس، برنج، آلومینیوم.
    استخوان:

    استخوان ساق پا و دست شتر یا اسب، عاج فیل، استخوان مصنوعی
    رنگ سبز:

    این رنگ از ترکیب نشادر، براده مس و سرکه تهیه می شود. استخوان های بریده شده را در ظرف حاوی محلول رنگی می ریزند و مدت شش ماه در معرض نور خورشید قرار می دهند. امروزه از آنجائیکه تهیه استخوان شتر مشکل است، از چوب نارنج به جای استخوان شتر استفاده می کنند و برای رنگ کردن آن، از رنگ سبز مخصوص رنگرزی پشم استفاده می کنند.
    وسایل و ابزار خاتم سازی:

    عبارتند از: رنده، تنگ، اره، سوهان، پرگار، گونیا، چکش، گازانبر، مغار، پرس.

    روغنکاری خاتم:

    اصولا سطح یک خاتم به دو علت روغن زده می شود : براق شدن خاتم و حفاظت آن در مقابل رطوبت، گرما و سرما. در گذشته برای این کار روغن جلا یا سندلوس ( شیره درخت کاج ) به کار می رفت. بعد ها از روغن هاویلوکس استفاده شد و امروزه از پلی استر استفاده می کنند.
    خاتم از نظر گل تنوع زیادی دارد، از میان آنها می توان به: خاتم پره وارو، پره ای، ابری، نه گلی لایه دار، شش و لوز، بته جقه ای، خیابانی، طاقی، قمی، جناقی و خاتم دورنگ اشاره کرد. از انواع حاشیه نیز می توان حاشیه شش گلی، جویی، بازوبندی، طوره دار، شمسه دار و حاشیه تخمه دار را نام برد.

    مراحل توليد خاتم :

    ابتدا انواع چوبها واستخوان‌هارا دررنگ‌های مختلف تهیه کرده و با ابزار مخصوص خود به طول ۳۰ سانتیمتروقطر ۱تا ۵/۲میلی‌متر می‌برند وازآنها مثلث‌هایی تهیه می‌شود که پس از سوهان‌کاری تمام اضلاع آن به حالت دلخواه و مطابق با طرح درآمده و برای تکمیل طرح نیاز به مفتول‌های سیمی به صورت مثلث بوده که برای آماده‌سازی آنها نیز مراحل مختلفی طی می‌شود سپس برای درست کردن خاتم ابتدا طرح اشکالی که مورد نظر است را به وسیله استادکار کشیده واین مثلث‌ها ی چوبی ،استخوانی و فلزی با دستان بامهارت و استادانه هنرمند در کنار هم به وسیله سریشم قرار داده و چسبانده می‌شوند و به وسیله نخ محکم می‌گردند که از این کار اصطلاحاً «پره» درست می‌شود ،بعد از چند ساعت نخ‌ها باز شده واضلاع طرح سوهان‌کاری شده و چهار عدد از پره‌های ساخته شده را در کنار هم قرار می‌دهند و مجدداً با چسب به هم چسبانده می‌شوند که حاصل آن «توگلو» به دست می‌آید. مرحلهٔ بعدی که به «گل پیچی» مشهور است، به وسیله سیم مفتولی گردی که آن را به صورت شش ضلعی منظم آماده می‌شود وبه آن «شمسه» می‌گویند در اطراف هر ضلع شش سیم به وسیله سریشم چسبانده می‌شود و با نخ محکم می‌شود و حاصل آن طرح ستاره‌ای است ،این طرح‌ها آنقدر تکرار می‌شوند تا بر اساس طرح مورد نیاز در آمده و سپس در زیر فشار و پرس قرار گرفته و با چند مرحله برش‌کاری و چسبانده لایه‌های بسیار نازک چوب دراطراف آن طرح اولیه یک خاتم به وجود می‌‌آید که تمامی این مراحل از ابتدا تا بدین جا بیش از ۴۰۰ مرحله کاری را شامل می‌شود.
    خاتم‌ها بر اساس طرح ،رنگ ،شکل و ابعاد محل مورد استفاده بر روی سطح کار به‌وسیله چسب مخصوص چسبانده شده و با ایجــاد طرح‌های گوناگون و قرینه‌سازی تمامی سطح طرح به وسیله خاتم مزین می‌گردد که پس از برخی ترمیم‌ها ،سوهان، سمباده و بتونه‌کاری و نهایتاً ساییدن و صاف‌کردن سطح خاتم ،کار برای روغن‌کاری وجلابخشی به وسیله مواد مخصوص مانند سیلر و کیلرو پولیستر آماده می‌شود.
    مرغوبیت یک خاتم خوب به ریز نقشی ومنظم بودن طرح بستگی دارد که همهٔ اینها در مهارت استادکار در تهیهٔ مواد اولیه و نحوه کاربرد آن و حوصله و دقت بسیار زیاد خلاصه می‌شود.
    خصوصيات يك خاتم و محصول مرغوب هنري :

    1. صاف بودن سطح کار و خالی نبودن هیچ جای خاتم .
    2. یکنواخت بودن رنگ و مصالح به کار رفته در ساخت خاتم
    3. عدم تغییر در رنگ و شکل
    4. ترمیم‌کاری‌ها و بتونه‌کاری‌ها در سطح کار مشخص نباشند .
    5. قرینه بودن تمامی گل‌ها و اشکال درسطح کار و زوایا و اضلاع
    6. دقیق و مهندسی بودن اساس و ساختمان طرح که تمامی ابعاد با هم همسان، قرینه و یک اندازه باشند که البته اگر شاسی طرح دقیق نباشد بهترین خاتم نیز بر روی آن نما و جلوه‌ای ندارد و کل طرح را از بین می‌برد به همین جهت است که یک هنرمند خاتم‌ساز باید یک نجار چیره دست هم باشد.
    7. رنگ‌کاری و روکش دادن محصول بایستی ماهرانه و بدون خدشه و هر عیبی باشد .
    8. نقش‌ها ومثلث‌ها هر چه ریزتر باشند کیفیت و ارزش کار بیشتر است.
    مهم‌ترین مراکز خاتم‌سازی درایران شیراز، اصفهان و تهران هستند که البته اکثر خاتم‌سازان در تهران اصفهانی یاشیرازی هستند.
    تذکر مهم کلیه محصولات خاتم‌کاری شده بایستی دور از حرارت، رطوبت و نور مستقیم خورشید نگهداری و از تمیز کردن آنها با پارچهٔ مرطوب واز به کار بردن هر گونه جلاسنج بر روی سطوح خاتم اجتناب نمائید.

  8. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #55

    پيش فرض

    بافندگی سنتی:

    صنايع دستي به عنوان زير مجموعه اي وسيع از هنرهاي سنتي ايران ، از گذشته هاي دور تا به امروز جايگاه ويژه و والايي در فرهنگ بومي ، معنوي و در گستره ي هنر مقدس سرزمينمان داشته است .

    نساجي سنتي (دستبافي) از جمله حِرَف و صنايعي است كه از قدمت طولاني و پيشينه يي كهن برخوردار است و از زمان تاريخ مدون ايران و حتي روزگاراني پيشتر ، مي توان به سوابق روشن و درخشاني از آن دست يافت .
    نساجي سنتي ، طي قرون و اعصار متمادي نه تنها تامين كننده ي البسه و پوشاك به عنوان بخش مهمي از نياز ها ي اوليه ي مردم ايران بوده بلكه خود عرصه يي براي بروز ذوق و هنر و خلاقيت صنعتگران شايسته و هنر مند اين مرز و بوم بوده وهست .
    در بررسي دست بافتهاي ايراني از كهن ترين زمان تا به امروز ، پارچه هاي لطيف پشمي و زري هاي زيباي دوران هخامنشي ، پارچه هاي با نقش هاي استثنايي و متقارن و در ضمن پر كار از هر جهت طرح در دوران ساساني ، دستبافهاي نفيس ، ترمه و چاپ قلمكار دوران صفوي كه كمال هنر طراحي پارچه و بافت آن را به منظر و تصور مي آورد ، فصلهاي درخشاني از نساجي سنتي ايران را به ثبت مي رساند .
    نساجي سنتي ايران كه از ديرباز همواره بخشي از نياز هاي مصرفي و هنري جامعه ما را تامين مي نموده ، پس از دوره ي صفوي مورد بي توجهي قرار مي گيرد و از ميزان توليد و كيفيت آن بتدريج كاسته مي شود و از تحول تكنيكي كه به طبع راه گشاي رسيدن به صنعت نساجي پيشرفته و مستقل بومي است ، با زمي ماند كه آثار اين بي توجهي طولاني در وضعيت فعلي صنعت نساجي كشورمان كاملا مشهود است .

    مروري بر پيشينه نساجي سنتي ايران و سير تحول و تطور دستگاه هاي بافندگي :

    پيشينه ي نساجي سنتي در ايران
    نساجي سنتي ( دستبافي ) ، فراورده هايي است كه با كمك دستگاه هاي ساده ي بافندگي از نوع دووَردي ، چهار وردي ، هشت وردي و ... تا ژاكارد دستي ، توليد مي شود . زري ، مخمل ، ترمه ، دارايي ، جاجيم ، و نظاير آن و نيز ساير پارچه هاي دستباف پنبه يي ، پشمي و ابريشمي كه در مناطق شهري ، روستايي و عشايري كشور توليد مي شود ، در زمره ي نساجي سنتي ايران قرار دارد .
    نساجي سنتي يكي از قديمي ترين هنر ها و حِرَف سنتي ايران محسوب مي شود و مروري بر پيشينه ي توليد محصولات دستباف ، صحت اين ادعا را به اثبات مي رساند .

    نگاهي به سير تحول و تطور دستگاه هاي بافندگي
    :

    مشخصات دستگاه هاي بافندگي سنتي
    دستگاه هاي سنتي نساجي عموما چوبي و اندازه هاي آن براي بافت پارچه هاي مختلف متفاوت است و هرچه عرض آن بيشتر باشد ، به همان نسبت عرض پارچه ي توليدي توسط آن نيز زياد تر خواهد بود . معمولا هر دستگاه بافندگي شامل قسمت هاي زير است :
    1- ورد هاكه قسمت مهمي از دستگاه بافندگي را تشكيل مي دهند و كارشان طبقه بندي كردن تارهاست و در ايجاد دهنه ي كار ، نقش و طرح سهم عمده يي دارند .
    2- ميل ميلك ها كه قسمتهاي فلزي باريك و ميله يي شكل هستند و در وسط آن سوراخي تعبيه شده و تعداد لازم به صورت عمودي در داخل ورد قرار مي گيرند .
    سوراخ ميان ميل ميلك ها جهت عبور نخ هاي تار به كار مي رود و به نسبت طرح پارچه معمولا از هر سوراخ يك نخ عبور نموده و يا از سوراخ هاي خاصي نخ عبور داده مي شود .
    3- ماكو وسيله يي است كه ماسوره در داخل آن قرار گرفته و در عرض دستگاه به صورت رفت و برگشت از ميان دهان تارها ( كه به صورت دو دسته از هم جدا شده اند ) حركت نموده و باعث قرار دادن پود به داخل تارها مي شود .
    4- ماسوره قرقره يي كوچك است كه نخ پود به دور آن پيچيده شده و جهت پود گزاري درون ماكو قرار مي گيرد .
    5- شانه وسيله دندانه داري است كه معمولا از چوب ساخته مي شود و طولش اندكي بيش از عرض پارچه مي باشد و نقش آن كنترل و يكنواخت نمودن عرض پارچه و استحكام بخشيدن به در گيري هاي تار و پود است .
    توضيح اينكه شانه ي چوبي در گذشته هاي دور متداول بوده و گو اينگه هنوز در اغلب روستا هاي ايران روي دستگاه هاي دستبافي از اين نوع شانه استفاده مي نمايند ولي امروزه از شانه هاي فلزي با استاندارد هاي مشخص استفاده مي سود .
    6- پدال يا ركاب تخته يي است كه با زنجير يا نخ به ورد ها متصل شده وبا فشار پاي بافنده ورد ها را بالا و پايين برده و دهنه ي كار ار ايجاد مي نمايند .
    7- غلتك پارچه پيچ : وسيله اي است استوانه يي شكل كه در قسمت تحتاني دستگاه بافندگي قرار داشته و پارچه ي بافته شده به دو ر آن پيچيده مي شود .
    8- چرخ ماسوره پيچي : دستگاهي است شبيه دوك كه ماسوره در ميله ي آن قرار گرفته با حركت دست دوك به چرخش در آمده و نخ را دور ماسوره ميپيچد .
    9- متيد : وسيله يي است چوبي و گيره مانند كه طول آن معادل عرض پارچه بوده و دو سر آن سوزن تعبيه گرديده كه به دو لبه ي پارچه فرو رفته و عرض آن را ثابت نگاه مي دارد .
    10- دستگاه چله دواني : دستگاهي است كه نخ هاي قرقره هاي ( بوبين) متفاوت را گرفته و به صورت دسته يي از نخ كه قلب يا گندله ناميده مي شود ، در مي آورد .
    11- دَفه يا دفتين : وسيله يي است كه شانه ي بافندگي در داخل آن قرار گرفته و بوسيله ي آن به قسمت لبه ي پارچه ضربه زده مي شود تا درگيري هاي تار و پود آن محكم و متراكم شود .
    برا ي تهيه ي منسوجات دستباف ، صنعتگران پس از تهيه و رنگرزي نخ مورد نياز ، ابتدا آن را چله دواني نموده و 80 تار نخ را از بوبين هاي مختلف گرفته و آن را به صورت يك قلب را گندله در مي آورند و سپس آنرا به گرد چرخي استوانه يي پيچيده و از آن عمامه ايجاد مي كنند . همزمان با اين كار ، عمل ماسوره پيچي به وسيله ي چرخ هايي كه با دست به حركت در مي آيد ، انجام و پس از آن چله كشي و طراحي آغاز مي شود .
    در اين مرحله طبق نقشه ، تارهاي لازم از سوراخ ميل ميلك هاي دستگاه به طريقه ي خاصي عبور داده مي شود و عمامه هاي چله بوسيله ي وزنه هايي در انتهاي دستگاه مستقر مي گردد و به نسبت پيشرفت توليد ، با خارج كردن قلمبك ، موجبات باز شدن مقداري از نخ عمامه فراهم و توليد ادامه مي يابد .
    در زير پاي بافنده پدال ورد هاي دستگاه قرار دارد كه در ارتباط با طرح پارچه ها ، دو به دو ( كمتر يا بيشتر يا به طور متناوب ) بالا و پايين رفته و دو دسته تار را از هم باز مي كند كه به اصطلاح دهانه ايجاد مي گردد و در اين حال با عبور ماكو از وسط دهنه ، پود گذاشته مي شود . سپس با عوض كرن پاها ، دو ورد ديگر را به حركت در آورده و بافت را مانند آنچه گفته شد ، ادامه مي دهد . در صورتيكه پود پارچه از چند رنگ تشكيل شده باشد ، به موقع از ماسوره هاي رنگارنگ استفاده مي كند .
    تعداد ورد هاي هر دستگاه بر حسب نوع توليد و نيز عرض آن متغير است و دستگاه هاي بافندگي رايج ، دو وردي و چهار وردي است . همچنين عرض دستگاه هاي سنتي نيز با يكديگر تفاوت دارد و معمولا از 90 تا 250 سانتيمتر متغير است . همچنين هر دستگاه مجهز به شانه يي است كه پود را در لابه لاي تار ها محكم مي كند . نمره ي شانه بستگي به تراكم نخ هاي تار در عرض پارچه داشته و معمولا هر بافنده شانه هاي متعددي با نمرات مختلف در اختيار دارد .
    شانه ها گاهي فلزي و گاهي ازني است ولي در حال حاضر استفاده از شانه هاي نيي در بين دستبافندان عموميت بيشتري دارد .

    بررسي ويژگي هاي پارچه هاي دستباف ايراني از گذشته تا كنون و سير تطور آن
    :
    پارچه هاي دستباف و نساجي سنتي كشورمان ايران ، از گذشته دور تا به امروز ويژگي هاي خاصي را داشته اين ويژگي ها يعضا در دوران مختلف دچار تحول و دگرگوني شده و طي زماني جزدو قرن اخير خود را با نياز هاي جامعه و مقتضيات آن مطابقت داده است . برخي از اين خصوصيات به شرح زير است :
    1- پارچه هاي دستباف ايراني همواره از طرح ها و نقوش زيبا ،استثنايي و اصيل كه نشانگر ذوق طراحان و بافندگان پارچه بوده است ، برخوردار و خلاقيت در ارائه طرح ها و نقوش جديد و ابتكاري از مميزهاي اين "هنر صنعت " بوده است ، لذا با بررسي پارچه هاي دست باف ايراني ، در مي يابيم كه در دوره ساساني توجه به نقوش حيواني يا نقوش حيواني و گياهي تركيبي و نيز قرار دادن طرح ها و نقوش در داخل ترسيمات دايره شكل و ديگر اشكال هندسي و همچنين ارايه طرح ها و نقوش قرينه در حالي كه درخت هوم كه به درخت مقدس يا درخت زندگي مشهور بوده است محور تقارن بوده است ، مورد توجه طراحان بوده و طبعا با سليقه ي بازار آن روز مطابقت داشته است . در صدر اسلام طرح هاي نباتي و كمي بعد از آن كاربرد خط كوفي در پارچه ها مورد توجه قرار مي گيرد . در دوره سلجوقي بار ديگر طرح ها و نقوش حيواني و گياهي همراه با خط كوفي و نيز ترسيمات چند ضلعي ، دايره و بيضي مد نظر بوده و سرانجام در دوره صفوي ، نمايشي از گل و باغ و منظره به همراه جانداران و حتي طرح هاي مينياتوري مورد عنايت قرار مي گيرد . در هر حال هيچگاه عرصه توليد پارچه هاي دستباف ايراني از خلاقيت و ابتكار در زمينه طرح ، نقش و رنگ و هماهنگي طرح ها با رنگ ها خالي نبوده است .
    2- طراحي پارچه جدا از بافت آن مسئله بسيار مهمي است كه از ابتدا در نساجي سنتي ايران مورد توجه قرار گرقته است اگر چه گاه كار طراحي و بافندگي توسط فرد يا افراد واحدي انجام مي شده اما طراحي پارچه و ابتكار در زمينه ارايه طرح هاي جديد و مناسب براي بافت پارچه امري است كه بويژه در دوره هاي سلجوقي و صفوي كاملا مد نظر بوده و اينچنين است كه طراحي پارچه در دوره هاي صفي حتي به صورت كار تخصصي برخي از هنرمندان محسوب مي شده است .
    3- تنوع توليد و بافت پارچه هاي گوناگون براي مصارف مختلف از ويژگي هاي نساجي سنتي ايران بوده است . به گونه اي كه نساجان كشورمان براي پاسخگويي به مصارف گوناگون ، پارچه يا پارچه هاي خاصي را ارايه كرده اند كه اين مهم از دوران ايران باستان تا پايان دوره صفوي و حتي مدتي پس از آن در دستبافي ايران مشهود است .
    4- كيفيت ، عامل بسيار مهم ، اساسي و تعيين كننده در نساجي سنتي ايران بوده است . كيفيت ، موضوعي است كه تنها منصرف به بافت نبوده بلكه مواد اوليه ي مصرفي ، رنگرزي ، بافت و حتي تكميل ، نقوش زيبا ، اصيل و ابتكاري را نيز شامل مي شده است .
    5- در "هنر- صنعت " نساجي سنتي ايران ، همواره تحولات تكنيكي و بهره گيري از تكنيك و تكنولوژي مطرح بوده است بگونه يي كه دستبافي كشورمان تا پايان دوره ي صفوي در زمره ي پيشگامان صنعت نساجي در هر زمان و دوره بوده و از جهت بهره مندي از تكنيك و ابتكار نيز در اين زمينه سرآمد بوده است .
    از پايان دوره ي صفويه به اين سو ، شاهد نزول صنعت نساجي ايران در همه ي زمينه ها از جمله كيفيت ، تنوع ، ميزان توليد و نيز ابتكار در زمينه ي طراحي پارچه هستيم و اين امر در حالي به تحقق پيوست كه "هنر- صنعت" مذكور مي تواند و خواهد و توانست رفع كننده ي نياز هاي اساسي جامعه در زمينه هاي مصرفي و هنري باشد .

    آشنايي با مهمترين پارچه هاي دستباف ايراني
    :
    تا چند سال قبل براي تار و پود پارچه هايي كه با روش ايكات در يزد توليد ميگرديد ، از ابريشم طبيعي استفاده مي شد ولي در حال حاضر از نخ ويسكوز براي تار و از ابريشم مصنوعي يا ويكوزرايون فيلامنت براي پود استفاده مي گردد .
    با روش ايكات و ضمن استفاده از مواد اوليه يي كه به آن اشاره شد ، انواع پارچه كه مورد استفاده ي رو لحافي ، بقچه ، سوزني و روميزي دارد ، توليد مي گردد .

  10. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    حـــــرفـه ای karin's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    Far away from here
    پست ها
    3,028

    پيش فرض

    خیلی ممنون از جمع آوری مطالب اما حیف که هیچ کدوم منبع نداره
    منابع رو اضافه کنید ممنون میشم : )

  12. 2 کاربر از karin بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #57

    پيش فرض

    فلزکاری:

    در قلمرو فعاليت فكري،به دلايلي كه چندان بر اعتبار فضلاي ايران يا غرب نخواهد افزود،تمامي ادبيات عهد صفويه از جمله شعر،تاريخ نگاري،و فراورده ي فلسفي غني و مهم اصفهان،تا دوران اخير به بوته ي فراموشي سپرده شده بود.
    هنرها،صناعات و معماري صفويه اقبال بهتري داشتند،اما حتي دراينجا هم غفلت بزرگي در زمينه ي فلزكاري روي داده است و اين به رغم اين واقعيت بوده كه نوآوري هاي مهمي در فلزكاري صفويه وجود داشته است. (تاريخ فلزكاري ايران هنوز بايد نوشته شود... اما هيچ دوره ي مانند دوره ي صفويه و نيم قرن حاكميت تيموريان كه طي آن قسمت اعظم هنر صفويه پايه گذاري شد،چنين آشكارا مورد غفلت قرار نگرفته است. ) (1)
    ا.س. ملكيان شيرواني كه اين عبارت از وي نقل شد،نخستين كسي است كه كوشيده مطالعه ي جامعي از فلزكاري صفويه به عمل آورد و يا اولين كسي است كه آن را به ميراث دوران قبل پيوند داده است. تازه در سال 1939 م. / 1318 ش. بود كه با انتشار اثر بيادماندني ا.آپم پوپ به نام بررسي هنر ايران بخش عظيمي از فلزكاري صفويه در يك كتاب مورد بررسي قرار گرفت.سپس فاصله- اي به مدت بيش از چهل سال به وجود آمد تا اين كه دسته اي از ظروف مفرغي و مسي قلع اندود شده در كتاب الف.س.ملكيان به نام مفرغهاي ايراني * (1973 م. / 1352 ش.) مورد بررسي قرار گرفت.
    ك.ا.سي.كرِسوِل در كتابش به نام كتاب شناسي معماري،هنرها و صناعات اسلامي ** كه در (1961 م. / 1340 ش.) منشر شد تنها از يك مقاله درباره ي موضوعي كه صرفاً به عهد صفويه مربوط مي باشد نام مي برد. (2)
    ا.س.ملكيان شيرواني طي بررسي اش تا زمان حاضر،به سه نتيجه گيري عمده در مورد فلزكاري صفويه رسيده است: نخست آن كه فلزكاري صفويه دنباله ي ميراث عصر تيموري به ويژه خراساني است؛دوم آن كه در زمان شاه عباس اول دو مكتب مشخص فلزكاري در ايران وجود داشت – يكي در خراسان و ديگري در آذربايجان؛سوم آن كه مي توان هم تمايلات صفويانه و هم تمايلات شيعي را در كارهاي دوره ي صفويه پيدا كرد،و مكتب خراسان (بي آن كه آشكار كند تأثير عظيمي بر مكتب كلاسيك غرب ايران گذاشت). (3)
    در اين رابطه امكان دارد كه فلزكاران نيز هم چون هنرمندان و ديگر صنعتگران ماهر در رشته هاي مختلف كتاب سازي از خراسان به غرب به سمت پايتخت صفويه در تبريز كوچ كرده باشند.
    نوآوري هاي صفويه در فلزكاري مشتمل بود بر نوعي شمدان بلند هشت گوشه با پايه ي گرد،نوع جديدي مشربه كه از چينيان اقتباس شده بود،و تقريباً محو كامل نوشته هاي عربي و جانشين شدن اشعار فارسي. طرح هاي در هم اسليمي و گلدار بيشتر از نقش اندام مورد پسند زمان بودند،شايد به اين دليل كه زمينه ي ملايمتري براي نوشته ها فراهم مي كردند. به نوشته ها سطحي بيش از هر زمان ديگر تخصص مي يافت و علاوه بر طريقه ي قراردادي نقش كردن آنها بر نوارهايي گرداگرد ظرف،به صورت كتيبه هاي مضرس برجسته هم نقش مي شدند. چند قطعه كه به سفارش علاقه مندان ارمني اين هنر ساخته شده،خطوطي از اشعار عرفاني فارسي را با نوشته هاي ارمني در كنار هم دارد. ظاهراً برنج اغلب قلع اندود مي شد تا به نظر نقره آيد،گرچه روي كارهاي بسيار تجملي ... پوشش طلا داده مي شد و روي آن گوهر نشانده مي شد. (4)
    در مورد نوشته هاي روي ظروف فلزي صفوي،بالطبع موضوعات عرفاني از شعراي بزرگ كلاسيك چون حافظ و سعدي بر جام هاي شراب و ديگر ظروف اشربه،بيشتر طرف توجه بود. انتخاب اشعار عرفاني براي مشعلدان ها و نظاير آن هم طبيعي بود زيرا استعاره ي گردش پروانه يبه دور شمع براي رسيدن به وجدت به آن بهاي فنا شدن در شعله ي آن از مدت ها قبل به صورت بخشي از تمثيلات قالبي و تكراري اشعار عرفاني در آمده بود. جهت گيري (انقلابي) در فلزكاري صفويه كه ا.س.ملكيان شيرواني موفق به كشف آن شده،عبارت بود از به كار گيري نوشته هايي با ماهيت شيعي:
    با ظهور قدرت صفويه،نوشته هايي با محتواي مبارزه جويانانه ي شيعي بر روي كارهاي فلزي پيدا شد كه براي آن سابقه اي نمي بينيم. اين ها بر سه مقوله بودند: مناجات به درگاه خدا براي فرستادن رحمت بر اسماي دوازده امام در بيشتر موارد چهارده معصوم (عليهم السلام). ادعيه در ذكر علي (عليه السلام)؛در موارد كمتر،اشعاري در ستايش علي (عليه السلام) كه گاه لحني شديداً افراطي داشت. (5)
    بعضي از اين اشعار تا حد خطرناكي به يگانگي علي (عليه السلام) و خدا نزديك مي شوند و نه تنها بر ظرف هاي ساخته شده در دوره ي انقلابي برقراري دولت صفوي،بلكه حتي روي جامي متعلق به سال 1 – 1620 / 1029 يعني در دوره ي سلطنت شاه عباس اول نيز به چشم مي خورند. (6)
    البته در عهد صفويه رشته ي عمده اي از فلزكاري تهيه ي سلاح و زره بود. متأسفانه هيچ مطالعه ي دقيقي درباره ي سلاح ها و زره- هاي عهد صفوي انجام نگرفته است،اما مي دانيم كه هر دو در سطح بالايي بوده اند. عالي ترين فولاد براي ساخت شمشير از هند وارد مي شد و شمشيرسازان صفوي در هنر قلمزني مهرات ويژه اي داشتند. شاردن مي گويد كه (شمشيرهاي ايشان بسيار خوب قلمزده شده اند و برتر از ممتازتين كارهاي اروپاييان است.) (7)
    در قرن هفدهم / يازدهم بهترين تيغه ها در قم ساخته مي شد اما تا قرن هجدهم / دوازدهم تيغه هاي ساخت خراسان اين افتخار را ازآن خود كردند. نام معدودي از اين شمشيرسازان بر ما معلوم است؛البته اسدالله اصفهاني كه شمشيرهاي متعددي براي شاه عباس اول ساخت يك استثناست. غلاف و قبضه ي شمشيرها و دشنه ها تزيين بسيار مي يافت؛بعضي را لعاب مينا مي دادند و برخي ديگر را (به ويژه سلاح هاي تشريفاتي و سلاح هايي كه براي هديه اختصاص مي يافت) مرصع مي كردند.
    در قرن شانزدهم / دهم نوع جديدي زره به نام چهارآينه ظاهر شد. اين زره شامل چهار ورقه ي آهني بود كه با لولا يا تسمه هايي با گل ميخ هاي جدا شدني به هم متصل مي شد؛دو ورقه سينه و پشت را مي پوشاندند و دو قطعه ي ديگر در طرفين قرار مي گرفتند و
    جاي دست در آنها بريده شده بود. ***
    چنان زرهي را معمولاً روي زرهي زنجيربافت مي پوشيدند. ديگر اجزاي يك دست زره ي كامل عبارت بودند از يك جفت بازو بند،يك سپرگر فولادي و يك خود.خودهاي صفوي معمولاً نوك مخروطي داشتند. خود و بازو بند شاه عباس اول در موزه ي بريتانيا است؛خود تاريخ 6 – 1625 / 1035 را داراست و با اشعاري از بوستان سعدي زينت يافته است. (سطح خارجي خود از فولاد زره آبديده است كه در چهار سوي آن كتيبه هايي است با طرح ترنج در قالب هاي صيقل خورده كه هريك حاوي نوشته هايي است به زر. (8)
    رأس كلاه خود معمولاً با بدنه ي خارجي آن از يك تكه ساخته مي شود و در رأس آن يك ميله ي نوك تيز چهارپر پيچ مي شد بر لبه ي پاييني كلاهخود تور آهني وصل مي شد كه گاه تا روي شانه مي رسيد. دو شيار پردان از ويژگيهاي خودهاي صفوي است.سپرهاي فولادين كه با اشاعه ي كاربرد سلاح هاي آتشين جاي سپرهاي نيين را گرفته بودند،عرصه ي گسترده اي براي فلزكاري بود.
    (قلمزني هاي اصل يا قالب به زر و سيم،حكاكي،كنده كاري،نقره و دامنه ي وسيعي از رنگ هاي مختلف از – حصيري تا سياه- براي تزيين سطح آب داده شده ي فولاد به كار گرفته مي شد.) (9) به طور كلي زره سبك بود و چنان طراحي شده بود كه مانع حركات سوار زره پوش نشود. زره هاي سنگين اروپايي قرون وسطي در ايران ناشناخته بودودر قرن شانزدهم / دهم زره اسب (برگستوان) نيز ظاهراً مورد استفاده بوده است.


    پي نوشت ها:


    1. A.S.Melikian-Shirvani , "Safavid Metalwork: A Study in Continuity" , in Iranian Studies , Vll (1974): Studies on Isfahan Part ll,p.543.
    2. Shirvani , pp.543-4.
    3. Shirvani , p.544.
    4. Robert Hillenbrand , "Art in the Persian Gulf" , in The Persian Gulf States , ed.A.Cottrellet al. (Baltimore 1980) (at press).
    5. Shirvani , p.558.
    6. Shirvani , p.560.
    7. Pope , Survey , vol.Vl , p.257.
    8. H. Russell Robinson , Oriental Armour (New York 1967),p.38.
    9. Russell Robinson , Oriental Armour,p.46.
    * A.S. Melikian-Shirvani , Le Bronze Iranien
    ** K.A.C. Creswell,a Bibliography of the Architecture , Arts and Crafts of Islam.
    *** ظاهراً مؤلف دچار اشتباه شده است زيرا از چهار قطعه آهن صيقل شده در زره ي چهار آينه دو قطعه در پيش و پشت سينه،و دو قطعه ي ديگر در بالاي زانوان قرار مي گرفت. (ر.ك. (لغتنامه ي دهخدا) و (فرهنگ معين


    منبع: ايران عصر صفوي،راجر سيوري،ترجمه كامبيز عزيزي،نشر مركز،چاپ شانزدهم،1386،صص 145 تا 150

  14. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #58

    پيش فرض

    فلزکاری:

    هنر فلزکاری تاریخچه ای بس دیرینه در صنایع هنر در ایران دارد و آثار به دست آمده ، هزاره ی سوم پیش از میلاد را نشان می دهد. در این دوران این هنر جنبه ی آیینی داشت و باورهای مردم آن روزگار در این هنر تجلی می یافت . نمونه های بارز این هنر در برنز لرستان و اشیای به دست آمده در خوزستان از تمدن ایلام بسیار چشمگیر است. هنر فلزکاری در دوران هخامنشی بیشتر هنری تجملاتی و تشریفاتی بود و انواع ریتون ها، جام ها و ظروف گوناگون از نوع برنزی، فولادی، زرین و سیمین تولید شد. فلزکاری در دوران اشکانیان رو به افول نهاد، لیکن از دوره ی ساسانی ظرف های فلزی فراوانی قبیل بشقاب، جام ، فنجان، گلدان و ... به جا مانده که بیشتر سیمین و گاهی نیز زرین هستند و با مهارت تمام و هنرمندی بی نظیر تولید شده اند. موضوعات بارز ترین ظروف در این دوره عبارتند از: صحنه های شکار، جلوس پادشاه، اعطای مناصب و ضیافت، رامش گری، پرندگان و حیوانات افسانه ای، گل ها و درخت زندگانی.
    بیشتر این موضوعات، به ویژه داستان بهرام گور و ساز زن او آزاده، در فلزکاری و سفال سازی و سایر رشته های هنری دوران تاریخ ایران پس از اسلام مورد توجه و پیروی هنرمندان قرار گرفته است. هنر فلزکاری ایران در دوران اسلامی از نظر جنس و شیوه ی کار و نقش مایه ها، حتی با شکل سده های گذشته، دوران ساسانی، تفاوت چشمگیری نکرده و دگرگونی آن آرام و ملایم صورت گرفته است که بیننده به آسانی می تواند تداوم روش ها را در سراسر دوران اسلامی و پیش از آن دریابد. در سده ی نهم هجری ، هنر فلزکاری در خدمت ساخت جنگ افزارها هم چون زره، سپر، بر روی دسته و نیام شمشیر و خنجر بود و به بهترین نحو ساخته و پرداخته می شد و تزییناتی نیز بر روی آن ها ایجاد می شد . با روی کارآمدن دودمان صفوی، بار دیگر طلا و نقره در عرصه ی هنر ظاهر گشت و اشیای زرین و سیمین در نهایت ظرافت و هنرمندی تولید شدند بناهای با شکوه این دوره را تزیین نمودند. هرج و مرج هایی که با سقوط صفویه آغاز شد و تا دوران قاجاریه ادامه یافت ، دوران فترت هنر فلزکاری را به دنبال داشت. در دوران قاجاریه، زرگران ظروفی که جنبه ی صنعتی داشتند، می ساختند و روی آن را با مینا نقاشی می کردند .
    قلیان هایی از طلا و نقره ساخته و روی آن را طرح های برجسته انداخته و با مینا و سنگ های قیمتی تزیین می نمودند. در اصفهان، ظروف برنجی گوناگون مانند سینی های بزرگ و کوچک، قندیل( چراغ های مشبک)، انواع کاسه، بشقاب، شمعدان، و ظروف سیمین نیز می ساختند و روی آنها طرح گل و تصاویر دیگر نقش می کردند . از پسندیده ترین نگاره های قلم زنان بر روی ظروف مسی وبرنجی در دوران قاجاریه نقش های غیر اسلیمی، گل های درهم پیچیده ای است که حیوانات و پرندگان بسیاری را در بر می گیرد. روی سرپوش فانوس ها ، بیشتر تصاویر بیان گر هنر دوره ی قاجاریه است. یکی از آثار بارز هنر ایران در این دوره ، تخت طاووس یا تخت خورشید است که به سال ۱۲۱۵ هجری به وسیله ی استادان، زرگران، جواهر تراشان، میناکاران و طراحان اصفهانی ساخته شد و پیش از فرا رسیدن نوروز ۱۲۱۶ هجری ساخت آن پایان پذیرفت. این تخت هم اکنون در موزه های جواهرات تهران به نمایش گذاشته شده است.
    هم اکنون شهرهای اصفهان، کرمان، یزد و ... از شهرهای معروف هنر فلزکاری به شمار می روند. به ویژه شهر اصفهان که در انواع گوناگون آن هم چون قلمزنی و میناکاری بر سایر شهرها برتری دارد. در قلمزنی از فلزاتی چون مس، نقره و آلیاژ برنج استفاده می شود و در میناکاری از فلز مس و به شکل ظروفی چون گلدان، بشقاب و... استفاده می شود که لعابی سپید رنگ از جنس کائولن را به خود گرفته و هنرمند ظروف لعاب گرفته را هم چون نگاره گری به تزیینات اسلیمی، ختایی، گل و بوته و... می آراید و در مراحلی چند، رنگی و ترکیبی دلنواز را بر آن می افزاید و برای تثبیت رنگ ظرف مورد نظر را در کوره قرار می دهند. لعاب به کار رفته جهت میناکاری ترکیبی است از عاصری چون کائولن و لاجورد آسیاب شده و اکسید فلزاتی چون اکسید کروم (برای رنگ زرد ) ، اکسید قلع (برا ی رنگ سپید) ، اکسید کبالت (برای رنگ آبی)، اکسید منگنز ( برای رنگ بنفش) نقش رنگ آفرینی را در شیی مورد نظر ایفا می کند. در میناکاری، رنگ قالب در میان رنگ ها، هم چون کاشی کاری، رنگ آبی می باشد و اصفهان مهم ترین قطب تولید مینا در اشکال و حجم های کوچک تا بزرگ با کیفیتی عالی می باشد. ابزارهای قلم زنی شامل چکش، پرگار، خط کش، ورقه ی برنجی، اقسام قلم ها و پودر ذغال برای نمایش سیاه قلم در سطح کار می باشد.

    منبع: اصفهان این همه هست این همه نیست، منصور قاسمی انتشارات نقش خورشید، ۱۳۸۵،چاپ اول،صص ۱۲۴ تا ۱۲۶

  16. 3 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #59

    پيش فرض

    قلم زنی :


    هنرقلم زنی ازدیربازدراصفهان رواج کامل داشته و اشیا قلم زده قدیمی ازدورانهای مختلف زینت بخش موزه ها ومجموعه های خصوصی است این هنردرحقیقت نوعی حکاکی برروی فلزات است دراین صنعت دیرپای دستی نقوش یا طرح هائی برسطح اشیا فلزی کنده می شود.

    ابزارکارهنرمندقلمزن تعدادی قلم های مخصوص وچکش است قلمزنی درایران ازسابقه ای طولانی برخورداراست .
    با توجه به ب ررسی های پژوهشگران سابقه تاریخی این هنر به (سکاها)می رسدکه درحدود پنج هزاریاهفت هزارسال پیش درقفقاززندگی می کرده اند ازاین قوم آثاربسیاری بدست آمده که اکثراازطلاونقره وبرنزمی باشند. از هخامنشیان و ساسانیان نیز آثاری درموزه های بزرگ جهان موجوداست دردوران اسلامی، باروی کارآمدن سلجوقیان قلم زنی به اوج ترقی رسید.
    از دوران اسلامی آثاری شامل حیوانات و درختان ونوشته هائی به خط کوفی بدست آمده است عصر صفوی روزگار اوج وتکامل هنر قلم زنی است دراین دوران علاوه برنقوش قبلی شاهد پیدایش طرح های انسانی درحالت های مختلف هستیم ازدوران صفوی نقوش بسیارزیبائی بجامانده که بیانگرتعالی این هنر است درحال حاضر اصفهان مرکز و قطب این هنر در ایران است واستادان بزرگی درقلم زنی بوجودآمده اندکه علاوه برارائه نقش های سنتی گاه شاهد ابتکارات ونوآوری هائی نیز ازطرف آنان هستیم شیوه کارقلم زنی به این ترتیب است که ابتداصفحه فلزموردنظرقیرریزی شده وپس از قیرریزی شده وپس ازقیرریزی می کنند ازاساتید برجسته این هنرحاج محمد تقی ذوفن،حاج سیدمحمدعریضی، ابراهیم دائی زاده را نام برد. استاد رجبعلی راعی نیز از هنرمندان خلاق و مبتکر این هنر است که تابلوهای بسیار مشهور و نفیسی در زمینه داستانهای قرآنی، تاریخی و آثارحماسی و برجسته کردن برخی کارهای کمال الملک را بوجود آورده اند. در حال حاضر، اشیا قلمزده هنرمندان اصفهانی مانند سینی و گلدان ومجموعه های بزرگ مسی و برنجی و قوطی سیگار و جای نمک و قاب عکس وانواع ظروف بشقاب که باطرح های بسیار زیبا قلم زنی شده موزه ها و مجموعه های خصوصی را زینت می بخشند.


    منبع: سایت آفتاب

  18. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #60

    پيش فرض

    قلم زنی:

    هنر قلمزني سابقه اي بس طولاني و تاريخي دارد و يكي از رشته هاي هنرهاي سنتي ايران است كه در دسته بندي،در رده هنرهاي صناعي و در گروه فلز كاري قرار دارد. اين هنر گرانمايه و زيبا كه بيانگر فرهنگ و تمدن قوم ايراني است ابتدا به صورت حجاري در بدنه كوهها و روي سنگهاي ساختماني كاخهاي پادشاهان و بناهاي تاريخي و حتي در دوران غارنشيني ديده شده است. بعدها هنر حجاري، تبديل به حكاكي و سپس قلمزني گرديده و نقوش و تصاوير از روي سنگهاي ساختمانها و بدنه كوها به روي سنگ هاي قيمتي مخصوصاً عقيق منتقل گرديد و «حكاكي» ناميده شد. عاقبت فلزات از جمله طلا و نقره و مس و برنج و فولاد زمينه اصلي اين نقوش و خطوط زيبا و دلپسند قرار گرفته و هنر«قلمزني» نام گرفت. و يا به عبارت ديگر ايجاد خطوط و نقوش به وسيله قلم يا ضربه چكش و بر روي اجسام فلزي.
    لفظ «قلمزني» معناي متعددي دارد. اين لغت در فرهنگ معين چنين معني شده است: «نويسندگي، نقاشي و يكي از هنرهاي زيباست و آن ايجاد نقوش جانوران و گياهان و طرحهاي مختلف است بر روي نقره يا فلزات ديگر. در هنگام عمل، استاد به وسيله قلمي فلزي و يا منقاش نوك تيز فولادي كه داراي دسته اي چوبي است كار مي كند. دكتر معين پس از اين تعريف، اين بيت رااز «زلالي» آورده است:
    به طرح خويش حيرت زند دست
    كه از هيچش قلمزن نقش چون بس

    پيشينه هنر قلمزني در ايران
    پيشينه قلمزني به زمان سكاها يا سيت ها نسبت داده مي شود كه نژاد آريايي داشتند.
    دوره پيش از تاريخ
    پيشينه اين هنر در ايران، تاريخ روشني ندارد و از اثر مستندي كه بيانگر نخستين مكان شيء و كاربرد فلز، به ويژه مس در ايران و خاور نزديك به چند هزار سال پيش از ميلاد مي رسد. در اواخر هزاره دوم و اوايل هزاره اول پيش از ميلاد هنر و صنعت فلز كاري در نقاط گوناگون ايران به ويژه در شمال و شمال غرب و حاشيه جنوبي درياي مازندران شكوفايي داشته است. از آثار مهم به دست آمده در اين دوره جام طلاي حسنلو است كه در 1335 ه.ش كشف شد و داراي نقوش برجسته چون خدايان سوار برگردونه يا ارابه است.
    در هزاره اول پيش از ميلاد فلزكاري و قلمزني در ايران از رونق و اعتبار ويژه اي برخوردار بوده است و آثار با ارزشي از آن دوران بر جاي مانده كه از جمله آن ها جام هاي طلاي مارليك است.
    هنر قلمزني در دوره مادها
    آثار قلمزني اندكي از دوره مادها كه در سده هفتم ق.م در شمال ايران روي كار آمدند به يادگار مانده است. اشياي به دست آمده از آذربايجان حاكي از آن است كه از نفوذ سكاها به تدريج كاسته شده و سبك مادها در اين زمان جاي آن را گرفته است. مدارك فلزي به دست آمده از زمان مادها به ويژه در قرن شش و هفت پيش از ميلاد، اشياي زيويه از توابع سنندج است كه در ميان آن ها آثاري از طلا و نقره و وسايل زينتي و زيورآلاتي،چون جام طلا و مجسمه هايي از حيوانات به سبك هاي آشوري و سكايي و... به چشم مي خورد.
    قلمزني در دوره هخامنشي
    با روي كار آمدن پارس ها و تشكيل حكومت هخامنشي (330- 550 ق م ) هنر قلمزني تحوّل يافت و از جايگاه ويژه اي برخوردار شد و برادوار پس از خود تأثير گذاشت. دوره هخاننشي اوج هنر فلزكاري در زمينه هاي ريخته گري، چكش كاري،ترصيع و.... است به دليل حمله اسكندر و آتش زدن تخت جمشيد آثار بسياري نابود شد و يا به دستور اسكندر ذوب شده و به سكه تبديل شد. از جمله اشياي شناخته شده در دوره هخامنشي دو لوح سيمين به وزن 4 كيلوگرم و زريّن به وزن 5 كيلوگرم است كه در موزه ملي ايران نگهداري مي شود.

    قلمزني در دوره سلوكي
    در دوره سلوكي با ساخت شهرهاي جديدي مانند مرو و نسا و انتقال كارگاه هاي هنري به اين شهرها، هنر قلمزني با تأثير پذيري از هنر هلني (هنر يوناني) ادامه يافت.

    قلمزني در دوره اشكاني
    با روي كار آمدن پارت ها در سال 250 ق.م تا 224 ميلادي هنر قلمزني با همان شيوه هخامنشي با اندك تغيير به عمر خود ادامه داد.
    ساخت پيكره ها از جنس طلا و نقره و مفرغ به شيوه ريخته گري در دوره اشكاني از رونق ويژه اي برخوردار شد و زيورآلات مرصع با سنگ هاي قسمتي با همان شيوه هخامنشي ادامه يافت. در اين دوره به دليل هجوم اسكندر آثار هنري مهمي در دست نيست و به سبب هرج و مرج و كم توجّهي پارتيان به هنر، تنها در اواخر اين دوره ساخت آثار قلمزني رو به رشد نهاد.

    قلمزني در دوره ساساني
    زمان ساسانيان در سال 224 تا 650 ميلادي به دليل گسترش تجارت ميان ايران، يونان و روم هنرهاي اراني از هنر يونايي و رومي تأثير گرفت.
    در دوره ساساني ساخت اشيا به سه طريق زير انجام مي شد:
    1.به وسيله چكشكاري بر ورق سرد.
    2.به وسيله ريختگي و ساخت ظروف آستردار از ورق.
    3.تراش با چرخ

    قلمزني در دوره اسلامي
    در قرون اوليه اسلامي، اعراب كه مسلماً خود هنري نداشتند، هنر قلمزني دوره ساساني را مورد تقليد قرار داده و در سده هاي بعد در اثر علاق? هنرمندان ايراني به مذهب و گرايش آنان به اسلام، با تأثيرپذيري از آرا و عقايد اسلام، در خلق آثار فلزي پيدا كردند و كم كم نقوش بي نطير و طرح هاي بومي و اسطوره اي ايراني جاي خود را به خطوط كوفي و آيات و احاديث داد. در دور? سامانيان هنر قلمزني در اثر تبادلات تجاري به ساير ممالك اسلامي راه يافت. اشياي قلمزني شده دوران ديلميان در موزه هاي ايران از جمله آثار معروف اين دوره است. از سده هاي اوليه تا قرون سوم و چهارم قمري اشياي فلزي در ايران به سبك زمان ساساني ساخته مي شد. مكتب قلمزني خراسان در سد? چهارم قمري شكل گرفت و در دورة سلجوقي به اوج كمال خود رسيد.

    قلمزني در دوره سلجوقي
    سلجوقيان در اوايل سدة پنجم قمري(429) از تركستان به ماوراءالنهر آمدند و سكونت گزيدند و سپس خراسان را متصرّف شدند. با علاقه اي كه حكام سلجوقي به هنر داشتند، هنر قلمزني همچون ساير رشته هاي هنري حمايت شد و گسترش چشم گيري يافت. ايجاد نقوش گيست باف شامل نوارهايي در تزيينات ظروف به شيوه و سبك بسيار زيبا متداول شد. در اين دوران ترصيع فلزات به صورت مفتول هاي طلا، مس و نقره و يا ترصيع ظروف مفرغي با مفتول مس رايج شد. از كارهاي بسيار زيبا در اين دوره مشبك كاري روي فلز است. هنر قلمزني خراسان كه در قرن پنجم و ششم قمري، همزمان با حكومت سلجوقي در شرق به ويژه خراسان و ماوراءالنّهر رواج يافته بود، پس از حمله مغول به دليل ويران شدن بسياري از مراكز هنري اين منطقه و مهاجرت هنرمندان به غرب و ميان رودان، در آن نواحي تداوم يافت. هنر فلزكاري خراسان از شرق شروع شد و در غرب رشد و گسترش يافت.

    قلمزني در دوره مغول و تيموري
    با تصرف سوريه توسط غازان خان در اوايل سده هشتم قمري هنرمندان قلمزن مورد حمايت ايلخانان قرار گرفتند و بعدها شهرهاي حلب، ديار بكر، موصل، شيراز و تبريز از مراكز مهم و بزرگ هنر قلمزني به شمار آمدند. دراين زمان آثار قلمزني تحت تأثير هنرهاي بومي قرار گرفت، به گونه اي كه در سوريه و مصر نشانه هاي اين تحوّل بيشتر به چشم مي خورد. ترصيع و در نشاندن ظروف در اين زمان به تقليد از دورة سلجوقي تداوم يافت. استفاده از هنر خوشنويسي در قلمزني به وفور گسترش يافت و ظروف زيادي از اين گونه ساخته و تزيين شد.
    با حمله تيمور به ايران در سال 771 ق، هرات دوباره رونق هنري خود را بازيافت و بزرگ ترين مركز هنري آن روز شد. هنر قلمزني در اين شهر بسيار درخشيد. از جمله ظروف سنگاب گور اميرتيمور در سمرقند است كه اكنون در موزه ارميتاژ نگهداري مي شود. سنگاب هايي نيز از قرن هشتم در مسجد جامع هرات و در موزه آستان قدس رضوي موجود است. نقره كوبي روي فلزات در دوره صفوي به اوج شكوفايي و كمال خود رسيد.

    قلمزني در دوره صفوي
    در عصر صفوي كه دوران طلايي هنر ايران به شمار مي رود، هنر قلمزني با حفظ سنن گذشته ادامه يافت و همچون دورة پيش، استفاده از فلزات گوناگون به طور گسترده در ساخت اشياي ارزشمند طلاكوب مرسوم بود. در اين دوران قلمزني بسيار گسترش يافت. اجراي نقوش ظريف و بسيار ريز و زيبا جاي نقوش درشت و ضخيم را در تزيين اشياء گرفت. اين هنر در زمان صفوي همچون ديگر رشته هاي هنرهاي سنتي ايران از چنان ظرافت و زيبايي برخوردار شد كه در امروز در جايي كه به اوج شكوفايي ميرسد،تقليدي از سبك دوره صفوي است.

    قلمزني در دوره قاجار
    در زمان قاجار به دلايل بي اعتنايي حكام قاجار به هنر و حمايت نكردن از هنرمندان، هنر قلمزني همچون رشته هاي ديگر هنري رو به ضعف نهاد،. در اين دوران ساخت جعبه هاي قلمزني با نگارش خطوط و خوشنويسي و طلاكوب و اسطرلاب سازي به شيوه قلمزني و مشبك كاري مرسوم و متداول بود.

    قلمزني در دوره معاصر
    در سال هاي اخير حيات دوباره اين هنر و زنده كردن سنن ارزشمند گذشته به همراه نوآوري هايي در آن، مديون تلاش هنرمندان قلمزني سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري است كه از زمان تأسيس اين كارگاه در سال 1335 ه.ش و انتصاب هنرمند شايسته (مرحوم استاد محمود دهنوي) به سرپرستي اين كارگاه ها، اين هنر جان تازه اي يافت و گامي نو در توسعه و گسترش اين هنر برداشته شد. اين حركت نخست با ارائه طرح ها و نمونه هاي بارز و منحصر به فرد، كه با آثار عرضه شده در بازار متمايز بود، آغاز شد و الگويي براي هنرمندان به شمار رفت

    تكنيك ها
    حال لازم است اشارهاي به تكنيك بعضي از دوران هنر قلمزني داشته باشيم .
    در زمان سيتها امر مهم اين بوده است كه كار كاملا "يك پارچه باشد. فرق عمدة ميان تكنيك ساسانيان و سيتهااين است كه در هنر ساسانيان فقط فرورفتگي و برجسته كاري نمايان است و صور و خطوط ،آن حالت دقيق راندارند ،حال آنكه در هنر سيتها حتي حالت صورت و چهره كاملا " دقيق است .
    در تكنيك سلجوقيان به طرحهاي متنوعي برميخوريم و به تبع آن ، شيار و خراش زياد است . هنرمندان فلزكار سلجوقي گاه چند فلز مختلف رادر هم جا گذاري ميكردهاند كه به آن «ترصيع» مي گويند و گاه تصاويري از مينياتور را با قلمزني ايجاد ميكردهاند .البته در دورة ساسانيان هم ،هنرمند دو يا چند فلز را باهم به كار ميبرده است ،اما پيدايش شيوة در دورة صفويان به اوج مي رسد.
    درتكنيك صفويان از طرحهاي قالي نظير ختائي ،اسليمي ولچك ترنج نيز استفاده به عمل آمده است . همچنين از روش ميناكاري و مشبك سازي فلز بهره مي گرفتند.
    دراين قسمت چون بحث ما برتكنيك متمركز است الزاما " در مورد تفاوت قلمزني وقلمكاري نيز توضيحي مختصر داده ميشود. قلمكاري نوعي چاپ روي پارچه است در حالي كه قلمزني ،نوعي كندهكاري و برجسته كاري روي اوراق فلزي است و قدمت قلمزني به پيش از ساختن فلز توسط انسان ميرسد .كندهكاري روي سنگها گواهي آشكار بر اين مدعاست

    فلزات و ابزار و مواد مورد استفاده در هنر قلمزني
    فلز ماده اي معدني و داراي ويژگي هاي استحكام، دوام، چكش خواري و شكل پذيري است، خاصيت تورّق دارد، ذوب مي شود و پس از ذوب، امكان استفاده مجدد از آن وجود دارد.
    در هنر قلمزني از فلز به تنهايي استفاده نمي شود و بنابر خاصيت تركيبي فلزات با هم مخلوط مي شوند و فلز خاصي را پديد مي آورند كه به اين ويژگي تركيبي «آلياژ» مي گويند.
    آلياژ به معني تركيب و مخلوط كردن فلزات با يكديگر است، بنابراين، مفرغ، فولاد، برنج و بسياري مواد ديگر كه در صنايع امروز كاربرد دارند آلياژ ناميده مي شوند.
    ?. آلياژ و فلزات
    بر اين اساس آلياژها و فلزاتي كه امروزه در هنر قلمزني بيش تر از آن ها استفاده مي شود عبارت اند از:
    1. مفرغ، كه تركيبي از مس و قلع است كه هرچه درصد قلع آن بيش تر باشد سفيدتر و از استحكام بيش تري برخوردار است.
    2. ورشو، كه مركب از نيكل،مس و قلع است و خاصيت تورق و مفتول شدن دارد.
    3. برنج، كه تركيبي از مس و روي است و در اثر حرارت زياد نرمي آن افزايش مي يابد.
    4. طلا، فلزي بسيار نرم و زرد رنگ است و در تيزاب سلطاني حل مي شود.
    5. نقره، فلزي سفيد رنگ، چكش خوار و شكل پذير است و به راحتي پرداخت مي شود.
    6. مس، از فلزلت عمده و رايج مورد كاربرد در هنر قلمزني است. رنگ آن قرمز متمايل به نارنجي است و خاصيت شكل پذيري و چكش خواري دارد. در 1083 درجه سانتي گراد گداخته و در 2595 درجه سانتي گراد به جوش مي آيد و داراي وزن مخصوص 8/5 گرم در سانتي متر مكعب است
    ?.شيوه ساخت ظروف مورد استفاده در هنر قلمزني
    ظروف يا احجام مورد استفاده در قلمزني به شيوه هاي زير ساخته مي شود:
    چكش كاري:
    ساخت ظروف و اشيا به روش كوبيدن را چكش كاري سرد گويند،كه به «دوانگري» معروف است و داراي سابقه بسيار طولاني است و به دو روش انجام مي شود:
    الف) ساخت اشياي يك تكه و بدون شكاف؛ از اين شيوه براي ساخت ظروف مدور استفاده مي شود.
    ب) ساخت اشيا به صورت چند تكه يا داراي شكاف؛ از اين روش براي ساخت ظروف هندسي زاويه دار استفاده مي شود.
    ريخته گري:
    ريخته گري يعني ذوب فلز و ريختن آن در قالب و سپس سرد كردن و انجماد آن. در اين شيوه به وسيله مدل ريخته گري فلز ذوب شده را به اشكال گوناگون در مي آورند. مدل هاي ريخته گري معمولاً از چوب، فلز، گچ، پلاستيك و موم ساخته شده است. ريخته گري به وسيله قالب انجام مي شود و قالب ها داراي دو نوع قالب باز و قالب بسته اند
    خم كاري:
    در اين شيوه با استفاده از دستگاه «سه نظام» يك صفحه گرد از فلز مي بُرند و با قالب هاي چدني كه به شكل ظروف ساخته شده به دستگاه مي بندند و با استفاده از دستگاه فلز و قالب را به چرخش در مي آورند؛ در اين مرحله به وسيله قلم هاي فولادي فلز را با فشار روي قالب مي چرخانند و به ظرف شكل مي دهند.
    1. ابزاري كه در قلمزني از آن ها استفاده مي شود
    علاوه بر ابزاري كه در ساخت ظروف قلمزني كاربرد دارند، از ابزارهاي ديگري به طور مستقيم در هنر قلمزني استفاده مي شود كه عبارت اند از: گيره، سوهان، انبر، الك، سرپيك، مخزن سوخت، قيچي، تابه، زيرتابه (اجاق گاز)، قير، گچ، سنگ نفت، قلم، چكش، تسكه، پرگار، كنُده، قالب، گرده، تيزاب و...
    اما ابزارهايي كه به طور مستقيم در هنر قلمزني به كار مي روند چكش و قلم است كه هنرمند با استفاده از آن ها زيباترين آثار هنري را مي سازد
    چكش:
    چكش ابزاري فلزي است كه دسته اي چوبي دارد و از سه قسمت سر، بدنه و دسته تشكيل شده است. در قلمزني دو نوع چكش فلزي، براي كوبيدن روي قلم و ايجاد نقش روي فلز به كار مي رود و چكش لاستيكي، با دسته چوبي كه براي كوبيدن فلز و مسطح يا بر جسته كردن آن استفاده مي شود
    انواع قلم:
    قلم ميلة فلزي از جنس فولاد خشكه است كه طول آن معمولاً ده تا بيست سانتي متر و قطر آن متغير است.
    انواع قلم هاي مورد استفاده در قلمزني داراي اشكال، نوك و آج هاي گوناگون اند و هريك از آن ها نامي دارد. قلم ها را بر اساس نوك آن ها به دو نوع آج دار و بدون آج تقسيم بندي كرده اند. نوع ديگر تقسيم بندي قلم ها عبارت اند از: قلم هاي ريزه كاري و قلم هاي بر جسته كاري
    انواع قلم هايي كه در قلمزني استفاده مي شوند:
    1. قلم سنبه
    براي اجراي طرح اوليه و رو سازي طرح و تزيين زمينه كار از اين قلم استفاده مي شود، اين قلم داراي نوك مخروطي شكل، شبيه نوك مداد است.
    2. قلم پرداز
    براي رسم كردن خطوط طراحي و رو سازي گل ها و خط اندازي طرح و خطوط به دست آمده از قلم سنبه، از قلم پرداز استفاده مي شود. مقطع اين قلم كشيده و از دو سمت داراي آج به صورت اُريب است.
    3. قلم نيم بر
    از اين قلم براي آشكار كردن خطوط طراحي شده و ثابت كردن اثر خط بر روي لوح فلزي استفاده مي شود. سطح مقطع نوك اين قلم مانند نوك پيچ گوشتي و فاقد آج است.
    4. قلم گر سواد
    براي سايه اندازي، ايجاد بافت روي فلز و فرو بردن زمينه كار و تزيين نقوش حيواني و انساني از اين قلم استفاده مي شود و با اين قلم طرح را از زمينه كار جدا مي كنند. سطح مقطع اين قلم آج دار و مستطيل شكل است.
    5. قلم گرسوم
    براي ساخت سطوح با نقوش دايره اي به صورت برجسته و منظم و سايه روشن كردن سطح فلز از اين قلم استفاده مي شود.
    6. قلم يك تو
    اين قلم در نوك مقطع خود داراي نقوشي شبيه دايره است و از آن براي ايجاد بافت در گل ها و حاشيه سازي استفاده مي شود. نوك آن مخروطي شكل با مقطع گرد است و در اندازه هاي ريز و درشت ساخته مي شود.
    7. قلم دوتو
    اين قلم نيز مانند قلم يك تو مخروطي شكل و در سطح مقطع آن داراي دو دايره كوچك در نوك و بدون آج است، كه از آن براي تزيين زمينه كار استفاده مي شود.
    8. قلم ناخني
    براي ايجاد نقوش تزييني و خطوط منحني و رو سازي طرح ها از اين قلم استفاده مي شود و نوك مقطع آن شبيه ناخن دست انسان است و در ايجاد نقوش شبيه فلس ماهي، موي انسان، يال اسب و.... از آن استفاده مي شود.
    9. قلم بادامچه
    سطح مقطع نوك اين قلم بادامي شكل و آج دار است و از آن براي ساخت گل و برگ و تزيين زمينه لوح فلزي استفاده مي شود.
    10. قلم كف تخت
    نوك اين قلم در مقطع شبيه مربع يا مستطيل و داراي انواع ريز و درشت است كه از آن براي فرو بردن و مسطح كردن زمينه طرح استفاده مي شود.
    11. قلم نيم ور
    سطح مقطع آن شبيه ذوزنقه است و داراي دو نوع آج دار و بدون آج است و از آن براي فرو بردن و پايين نشستن زمينه و جداسازي طرح، از زمينه استفاده مي شود.
    12. قلم نيم بر كلفت
    با اين قلم خطوط اصلي نقش را فرو برده و كار را برجسته مي كنند. سطح مقطع آن بيضي شكل و منحني و بدون آج است.
    13. قلم قلم گيري
    از اين قلم براي لايه برداري سطح فلز و براي كندن و ايجاد شيار به شكل تراش فلز استفاده مي شود نوك آن تيز، شبيه سرنيزه؛ و فاقد آج است.
    14. قلم بادامي ساده يا درختي
    از اين قلم براي ايجاد نقوش چند پر و تزيين زمينه استفاده مي شود. سطح مقطع آن شبيه ميوة بادام و بدون آج است و سطح مقطع آن را تو خالي و لبه دار مي سازند.
    15. قلم خُشه
    از اين قلم براي برجسته سازي استفاده مي شود و سطح مقطع آن مدور و بدون لبه و صيقلي است.
    16. قلم تيزبُر
    نوك اين قلم تيز و برنده و از آن براي برش و مشبك كردن فلز استفاده مي شود.سطح مقطع آن شبيه پيچ گوشتي و بسيار تيز است
    4. قير و روش تهيه آن براي هنر قلمزني
    در هنر قلمزني از قير سفت به سه منظور استفاده مي شود:
    1.استحكام بخشي و جلوگيري از شكستن فلز در برابر ضربه چكش و قلم.
    2.كاهش سر و صداي ناشي از ضربه قلم به فلز.
    3.سهولت اجراي كار.
    براي تهيه قير مخصوص قلمزني موارد زير لازم است: قير، گچ، سرند يا الك، ظرف يا تابه براي گرم كردن قير، چراغ گاز و كفگير براي مخلوط كردن قير
    براي تهيه قير، مقداري قير در ظرف مي ريزند و روي اجاق گاز قرار مي دهند تا نرم شود،سپس مقداري گچ الك كرده را (نسبت قير به گچ بايد يك به سه باشد) به آرامي در قير مي ريزند، مخلوط را به هم مي زنند تا قوام بيايد و از حالت سيالي يا روان شدن خارج شود.
    افزايش گچ به قير را بايد به گونه اي ادامه داد كه قير به آساني سرد و ترد يا شكننده شود و پس از پايان كار به آساني از فلز جدا شود. براي اطمينان مقداري از مخلوط قير و گچ را در آب سرد مي ريزند، در صورتي كه ترد و شكننده شده باشد و با ضربه چكش به آساني خرُد شود، قير براي كار آمده است. مهارت در اين كار بر اثر ممارست و تجربه به دست مي آيد

    روش اجراي هنر قلمزني

    پيش از شروع كار با قلم و چكش و انتقال طرح بر روي فلز ابتدا بايد كار را قير ريزي كرد وسپس طرح را روي كار انتقال داد و آن گاه با قلم و چكش ايجاد نقش بر روي آن را آغاز كرد.
    1. شيوه قير ريزي ظروف يا بوم هاي قلمزني
    قير ريزي ظروف به دو صورت انجام مي شود:
    قير ريزي بوم هاي تخت و مسطح
    در اين شيوه ابتدا بايد سطوح بوم را پاك و تميز كرد به گونه اي كه چربي و رطوبت روي آن نباشد تا قير به خوبي بر آن بنشيند. در اين روش ابتدا كنار حجم يا بومي را كه قرار است قير ريزي شود به وسيله مقوا، سنگ، چوب يا آجر، مسدود مي كنند تا قير از روي آن بر زمين نريزد. خيس كردن سطح ديواره با آب ضروري است تا قير به آن نچسبد. اگر ديواره شكاف داشته باشد قير از آن به بيرون رسوخ مي كند.
    پس از آن با استفاده از ملاقه يا كفگير به آرامي قير ذوب شده را روي فلز مي ريزند تا به قطر و ضخامت دلخواه در آيد پس از سرد و خشك و سفت شدن قير ديواره آن را بر مي دارند و كار را روي لوح شروع مي كنند.
    روش قير ريزي بوم يا ظروف مدور و توخالي
    در اين روش پس از پاك كردن ظرف، آن را حرارت مي دهند و سپس با ملاقه قير را درون طرف مي ريزند تا كاملاً پر شود، بايد دقت كرد كه قير به گونه اي در ظرف ريخته شود كه حباب يا هوا داخل قير نشود و ظرف كاملاً از قير پُر شود. اگر هوا داخل قير برود در اجراي كار مشكلاتي ايجاد خواهد كرد.
    2. شيوه هاي انتقال طرح
    وقتي ظرف يا بوم آماده شد مرحلة اجراي عملي كار و چسباندن طرح روي كار آغاز مي شود.
    چسباندن طرح يا به اصطلاح پياده كردن طرح به روش هاي زير انجام مي شود:
    روش گرد كردن
    در اين شيوه هنرمند طرح آماده شده را روي قطعه فلزي از جنس برنج قرار مي دهد و با چكش و قلم سنبه، آن را مشبك كرده و خطوط طرح را با نوك قلم، روي برنج سنبه سوراخ مي كند، تا هنگام گرده كردن طرح، خطوط طرح به آساني بر روي كار منتقل شود و سپس اين كاغذ سُنبه شده را روي بوم مي چسباند و با گرده زغال كه در تكه پارچه اي قرار دارد، بر روي كاغذ سنبه شده مي كشد كه از سوراخ هاي كاغذ، پودر زغال روي بوم منتقل مي شود و سپس با مداد خطوط طرح را مشخص كرده و اجراي كار را شروع مي كند.
    اجراي مستقيم طرح روي بوم
    در اين روش هنرمند به وسيله مداد يا ابزار تيز مثل قلم نيم بر و قلم سنبه به طور مستقيم طرح را بر روي فلز منتقل مي كند.
    شيوه استفاده از كاغذ كُپي
    در اين روش ابتدا سطح بوم را پاك كي كنند و چربي و گرد و خاك آن را مي گيرند. سپس كاغذ كپي را با چسب روي آن مي چسبانند. بعد اصل طرح را روي كاغذ كپي، بر روي بوم فلزي قرار مي دهند و با مداد روي خطوط طرح مي كشند تا طرح روي بوم منتقل شود، سپس طرح و كاغذ كپي را بر مي دارند و خطوط را كه آشكار نشده، با مداد مشخص مي كنند تا اجراي قلمزني آسان شود.
    شيوه چسباندن اصل طرح روي بوم فلزي
    در اين روش اصل كاغذ طراحي را روي شيء يا بوم فلزي مي چسبانند و بعد با استفاده از قلم سنبه، خطوط طرح را روي فلز اجرا مي كنند. پس از مشخص شدن خطوط كاغذ طرح را بر مي دارند و طرح پياده شده را با قلم و چكش روي شيء اجرا مي كنند. پس از انتقال طرح هنرمند كارش را با چكش و قلم آغاز مي كند و با استفاده از تكنيك وسبك هاي قلمزني طرح مورد نظرش راخلق مي كند.
    3. شيوه در دست گرفتن چكش
    بعد از اين كه هنرمند براي اجراي كار پشت ميز نشست و كنده چوبي را تنظيم و لوح قلمزني را آماده كرد بايد چكش را در يك دست و قلم را در دست ديگر گيرد و كار را آغاز كند. روش در دست گرفتن قلم چنين است كه دسته آن را بين دو انگشت شصت و سبابه به نحوي مي گيرد كه بالا و پايين رفتن چكش مانند يك محور آسان باشد و مانع از افتادن يا چرخش قلم از بين دو انگشت شود.
    هنرمند بايد دقت كند كه انتهاي دسته چكش بين دو انگشت كوچك و ماهيچه كف دست قرار گيرد تا بتواند با بالا و پايين بردن آن ضربات منظم و يكنواخت قلم را بر لوح فلزي وارد كند. و حركت رفت و برگشت چكش در كنترل او باشد. آرنج و ساعد دست بايد موازي با سطح شيء قرار گيرد و قسمت زير چكش نيز در امتداد با سطح كنده باشد كه وقتي ضربه چكش بر قلم وارد مي شود، اجراي كار راحت تر انجام پذيرد.
    4. شيوه در دست گرفتن قلم
    روش به دست گرفتن قلم بسيار مهم است. اندازه طول قلم را به چهار قسمت مساوي تقسيم مي كنند و قسمت سوم آن را ميان دو بند انگشت شصت و سبابه مي گيرند تا بتوانند به آساني قلم را بين دو انگشت بچرخانند و به حركت در آورند. و انگشت بلند مياني را براي جلوگيري از افتادن قلم در قسمت دوم قرار مي دهند. از انگشت كوچك براي تكيه گاه قلم و جلوگيري از لغزش آن استفاده مي شود.
    بايد توجه داشت كه ساعد دست با بازو و ساعد با قلم زاويه 90 درجه ايجاد كند و زاويه قلم نسبت به سطح كار بايد كم تر از 90 درجه باشد تا حركت قلم به آساني صورت گيرد.
    5. سبك هاي هنر قلمزني
    اجرا و كار قلمزني به شيوه هاي متعدد و به سليقه هنرمند انجام مي شود. اين شيوه ها عبارت اند از:
    ريزه كاري
    ريزه كاري كه به ريزه قلم و زمينه پُر نيز معروف است، روشي است كه سطح اشيا يا بوم فلزي را با استفاده از نقوش و طرح هاي ريز و ظريف قلمزني مي كنند و با ايجاد بافت در زمينه بوم، طرح اصلي را آشكار مي سازند و زمينة كار را از طرح جدا مي كنند.
    برجسته كاري
    در اين روش هر دو طرف بوم فلزي كار مي شود. يعني از سمت روي بوم، زمينه را فرو برده و از طرف پشت، نقش را برجسته مي كنند. اين كار را هنر بخشيدن به نقوش مي گويند. اين شيوه دربارة اشيايي قابل اجراست كه امكان ضربه زدن از هر دو جهت وجود دارد. از اين شيوه در بوم هاي مسطح بيش تر استفاده مي شود. در اين روش شيوه كار به اين شكل است كه ابتدا طرح يا زمينه كار را پايين برده و طرح را از آن جدا مي كنند و يا اين كه سطح زمينه كار را از يك طرف قير مي ريزند و با قلم هاي مخصوص و بدون آج، آن را فرو برده و بعد قير را از آن جدا مي كنند و از سمت ديگر سطح كار را قيراندود مي كنند و طرح را روي طرف ديگر اجرا مي كنند.
    تكنيك عكسي
    در اين سبك با ايجاد سايه و روشن در زمينه بوم موضوع طرح را مشخص مي كنند اما زمينه را كاملاً پر نمي كنند.
    تكنيك منبت
    در اين شيوه روي سطح فلز بين موضوع و زمينه حدود دو سانتي متر اختلاف ايجاد مي كنند و آن را به صورت نيم برجسته به اجرا در مي آورند و به سبك ريزه كاري تزيين مي كنند.
    تكنيك مشبك
    در اين روش پس از انتقال طرح به وسيله قلم نيم بر، طرح را ثابت مي كنند. بعد به كمك قلم تيزبر بوم فلزي را برش مي دهند و طرح را از زمينه جدا مي سازند؛ و كار را مشبك مي كنند.
    1.جدا كردن بوم فلزي از قير يا قيربرداري
    براي جدا كردن قير از بوم هاي فلزي تخت قير را سرد مي كنند و مي شكنند. اما در بوم هاي مدور و گلداني شكل قير را حرارت مي دهند و جدا مي كنند. اين كار به روش هاي زير انجام مي شود.
    حرارت دادن
    براي خالي كردن قير از بوم هاي مدور گلداني يا حجم هاي هندسي، آن ها را حرارت مي دهند. به اين طريق كه ظرف پُر از قير را وارونه روي تكيه گاه چوبي يا فلزي مي گذارند و ظرف را حرارت مي دهند تا قير ذوب شود. ابتدا دهانه ظرف بعد قسمت مياني و سپس ته ظرف را حرارت مي دهند. بعد قير را كه روان شده خالي مي كنند.
    شكستن قير
    براي جدا كردن قير از بوم هاي مسطح از اين شيوه استفاده مي شود. به اين صورت كه قير حاوي بوم را در آب سرد فرو برده و به آرامي با ضربات چكش، قير را مي شكنند و از ظرف جدا مي كنند. پس از آن فلز را به وسيله سر پيك حرارت مي دهند تا باقي مانده هاي قير كاملاً بسوزد و از بوم جدا شود. سپس به وسيله نفت با پارچه يا برُس سيمي حجم فلزي را پاك مي كنند.
    پس از پاگ كردن قير براي زدودن چربي نفت از سطح بوم فلزي، آن را با محلول مايع ظرف شويي و آب مي شويند و خشك و پرداخت مي كنند.
    7. پرداخت كردن
    پس از جدا كردن بوم از قير با استفاده از اسيدسولفوريك يا تيزاب سلطاني كه با آب رقيق شده است(دو قسمت آب و يك قسمت اسيد) آن را مي شويند. ابتدا، آب و اسيد را در ظرف پلاستيكي مي ريزند و بوم فلزي را در ظرف اسيد رقيق شده قرار مي دهند. در نهايت به وسيله برس سيمي سطح آن را صيقلي كرده و سپس بوم را با آب مي شويند. در پايان به وسيله خاك اره آن را خشك و پرداخت مي كنند. پرداخت بوم سبب جلا و درخشش طرح و شيء فلزي مي شود. در اين مرحله بايد نكات ايمني را رعايت كرد. اسيد بايد رقيق شود به گونه اي كه موجب خوردگي شيء نشود. هم چنين بايد از دستكش و ابزارهايي استفاده كرد كه به دست آسيب نرسد

    استادان هنر قلمزني
    در تاريخ قلمزني ايران به قدمت ساخت آثار به جاي مانده، هنرمنداني بوده اند كه با آفرينش آثار قلمزني برگي از تاريخ فرهنگ و هنر و آرا و عقايد مردمان اين مرز و بوم را، بسته به اوضاع فرهنگي ، سياسي، اقتصادي، اجتماعي روزگار خود، بر پهنه تاريخ رقم زده اند و به نسل پس از خود انتقال داده اند و با خلق آثار گران بها يادگارهاي ارزنده اي از خود به جاي گذاشته اند، به گونه اي كه آثار آن ها در هر دوره اي سر آمد هنرهاي قلمزني در جهان بوده است.
    اما در اين جا به بيان قطره اي از بحر بي كران هنرآفرينان رشته قلمزني بسنده و از هنر آفرينان ديرين تنها به ذكر نام برخي اكتفا شده است.
    -بختيار ابن معزالدين، محمودبن محمدبن محمد هروي، حميدبن محمود الاصفهاني، جعفربن محمدعلي، محمدبن عبدالوحيد، محمودبن سنقر
    هنر قلمزني معاصر اكثراً در شهرهايي چون: تهران، اصفهان،شيراز،كرمانشاه و كرمان انجام مي شود كه هنرمندان بسياري در اين شهرها مشغول به ايجاد نقوش متنوع روي فلزات هستند و در كنار آن به آموزش و تعليم اين هنر در مراكز مختلف غير از دانشگاه ها و مراكز دولتي مي پردازند.
    اينك به معرفي تني چند از استادان به نام و برجسته هنر قلمزني در دوره معاصر پرداخته مي شود.
    از اساتيد برجسته اين هنر، حاج محمد تقي ذوفن، حاج سيد محمد عريضي، ابراهيم دائي زاده را مي توان نام برد. استاد رجبعلي راعي نيز از هنرمندان خلاق و مبتكر اين هنر است كه تابلوهاي بسيار مشهور و نفيسي در زمينه داستانهاي قرآني، تاريخي و آثار حماسي و برجسته كردن برخي كارهاي كمال الملك بوجود آورده است.
    در حال حاضر، اشياء قلمزده هنرمندان اصفهاني مانند سيني و گلدان و مجموعه هاي بزرگ مسي و برنجي و قوطي سيگار و جاي نمك و قاب عكس و انواع ظروف بشقاب كه با طرحهاي بسيار زيبا بصورت جُند كاري قلمزني شده موزه ها و مجموعه هاي خصوصي را زينت مي بخشند

    اگر چه با شرحي مختصر نمي توان هنر قلمزني را آن گونه كه بايسته و مورد انتظار علاقه مندان و دانشجويان اين رشته است، معرفي كرد، اين هنر از هزاره هاي پيش از ميلاد در درازناي زمان است. هنر قلمزني پس از اين كه انسان با ساخت ابزار فلزي و كشف فلز آشنا شد به شيوه هاي چكش كاري سرد و گرم شروع مي شود و با ساخت ابزار مورد نياز انسان شكل مي گيرد. اين هنر در هزاره هاي سوم و دوم پيش از ميلاد شكل واقعي خود را باز مي يابد ومظهر اوج و شكوفايي آن در ظروف طلايي و نقره اي در هزاره اول پيش از ميلاد است كه در اشياي كشف شده در شمال غرب، شمال و غرب ايران به چشم مي خورد. پس از ذوب فلز و ريخته گري آن در قالب، در هزاره سوم به ويژه تا هزاره دوم و اول قبل از ميلاد و حكاكي و چكش كاري روي آن رو به كمال نهاده و قلمزني به شيوه امروزي از هزاره اول به بعد به اوج خود مي رسد. بهترين نمونه هاي به جاي مانده ظروف زريََن و سيمين هزاره اول پيش از ميلاد است كه از كرانه هاي غرب درياي مازندران و شمال غرب ايران به دست آمده است. سير تكاملي اين هنر در آثار به جاي مانده از زمان هخامنشي و ساساني تجلَي يافته است

    منابع :
    1- هنر قلمزني در ايران – از ايران چه مي دانم ؟ /51. (نويسنده: منوچهر حمزه لو ، انتشارات:امير كبير،سال:1367 نوبت چاپ:چاپ اول)، از قسمت قفسه باز كتابخانه آستان قدس.
    2- هنرهاي سنتي ايران ( قلمزني ) (نوشته: محمد ستاري،1367 )، از قسمت قفسه باز كتابخانه
    3- آموزش قلمزني ( ولي الله رمضاني، 1380)
    4- قلمزني به روايت، ( محمود دهنولي 1380)
    5- قلمزني : استانداردهاي مهارتي شاخه كاردانش زمينه خدمات گروه فرهنگ وهنر 1379)
    6- نقوش برجسته : قلمزني 1378)
    7 – 101 ( صدويك ) طرح معرق : جهت استفاده در رشته هاي هنري قلمزني ( پديد آورنده اصلي : غلامرضا اسماعيل زاده ، 1380)
    8- كيميا : منتخب آثار قلمزني. (شهره قاضي ،1384)

  20. 4 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •