تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 8 اولاول ... 2345678 آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 80

نام تاپيک: راهنمایی پیرامون مسائل مرتبط با رمان و داستان نویسی

  1. #51
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    سلام
    قسمتی که گفتین هراس دارین رو اصلا تایید نمیکنم،
    شما اوایل کارتونه، چه انتظاری از خودتون دارین؟
    تا ننویسین و تمرین نکنین، هیچ وقت به اون نقطه ی اوج نمیرسین، تا اشتباه نکنین ازش درس نمیگیرین، اصلا "شکست مقدمه ی پیروزیه!" همه ی نویسنده های معروفم از 0 شروع کردن. از یه عالمه اشتباه شروع کردن و به اینجا رسیدن.
    به نظرم تخیل و استعداد بیشتر توی خون آدمه، ولی چیزی که واقعا با تمرین به دست میاد، همون قلم شیواس که شما میگین. پس بازم میگم، انتظار نداشته باشین اینم سریع به دست بیارین.
    با تشکر از توجه شما.
    به نظرم تخیل و استعداد بیشتر توی خون آدمه، ولی چیزی که واقعا با تمرین به دست میاد، همون قلم شیواس که شما میگین
    از این حرفتون هیچ خوشم نیومد.به نظر من نویسنده ها نویسنده به دنیا میان.اون چیزی که توی رگشون هست خوب نوشتنه نه تخیل.اگر اینجوری که شما میگید بود که همه می تونستن بعد از گرفتن دیپلم قلم بردارن و پا بذارن جا پای جلال آل احمد.حرفا می زنیدا.
    من در اول کارم نمی خوام معجزه کنم.اما می خوام راهم رو درست انتخاب کنم تا بعد از 10 سال بگم ای کاش این کار رو می کردم و ای کاش...
    به هر حال همین که به تایپک بنده سر می زنید مای افتخار من میباشد
    با تشکر از شما

  2. #52
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    از این حرفتون هیچ خوشم نیومد.به نظر من نویسنده ها نویسنده به دنیا میان.اون چیزی که توی رگشون هست خوب نوشتنه نه تخیل.اگر اینجوری که شما میگید بود که همه می تونستن بعد از گرفتن دیپلم قلم بردارن و پا بذارن جا پای جلال آل احمد.حرفا می زنیدا.
    حرفا ميزنيا برادر !
    كي گفته نويسنده ها نويسنده به دنيا ميان ؟ كارگردان ها كاگردان به دنيا ميان ؟ و مديرها مدير به دنيا ميان ؟!
    همه چيز دست انسان هست ... اين انسانه كه باعث ميشه توي يك زمينه پيشرفت كنه و توي يك زمينه ي ديگه پيشرفت نكنه
    بهت پيشنهاد ميكنم كه مستند The Secret رو ببيني كه توي اون اكثر دانشمندان و بزرگان جهان صحبت كردند و تفاوت بين افراد موفق و غير موفق رو گفتند

    ببين عزيز من ... شما ميگي پس اينجوري كه همه ميشدند جلال آل احمد !‌ افراد مختلف خيلي با هم فرق دارند ...
    خيلي ها قبل از اينكه به هدف برسند دست از كارشون ميكشد و اينو نميدونن كه چقدر به هدف نزديكن
    خيلي از افراد " احمق " فقط خودشون رو با ديگران مقايسه ميكنن دريغ از اينكه خودشون ميتونن بهترين باشن

    شما هم خيلي خوبه كه توي اين سن نويسندگي ميكني ... من خودم وقتي سن شما بودم يا كمي كمتر، برنامه ي مديريت دخل و خرج چند تا مغازه رو نوشته بودم كه بعدش يك اتفاقي پيش اومد كه ديگه اين كارو نكردم و گذاشتم كنار ... با اين حال اين رو مد نظر داشته باش كه " انقدر شكست ميخورم تا راه شكست دادن را بياموزم "
    توي ايران راه نويسنده شدن خيلي دشوار و سخت هست چون مردم ما هيچكدومشون كتاب نميخونن و فكر ميكنن كه كتاب خوندن خيلي بده ! من خودم دوران دبيرستان معدلم 20 بود و كتاب زياد ميخوندم و خلاف هم زياد ميكردم ! با اين حال توي همون سال هاي دبيرستان به چند تا از فاميل هاي درس خون ديگمون ميگفتم بيا فلان رمان رو بخون خيلي باحاله ... اما هي ميگفتن نه ! آخرش يكيشون قبول كرد و يك جلدش رو خوند بعد به بقيه گفت واقعا قشنگه، بعد از اون كتاب خونه ي شخصي من شده بود كتاب خونه ي شخصي فاميل ! هر رفته 10 نفر ميومدن كتاب ميگرفتن و كتاب ميگذاشتن !!

    ايراني ها از همون سنين ابتدايي اين تفكر رو پيدا كردند كه كتاب خوندن همراه با كتكه و اگه نخوني هم فحش ميخوري هم كتك ! كم كم تازه داره نظام آموزشي تغيير ميكنه و به معلما ميگن كه بچه رو حق ندارين بزنين، با اين حالا باز هم ميبينيم كه معلمه بچه هه رو به خاطر كم گرفتن ميزنه ! و همين باعث ميشه آدم از كتاب و معلم نفرت پيدا كنه و اين اصلا تركيب خوبي نيست

    خوشم میاد خوب منو درک می کنی ؛ حالا اگه بخوام چنین کاری بکنم باید چه داستان و چه موضوعی رو در ذهن داشته باشم؟
    مطمئنا شما كه نميتوني كتاب هاي عشق و عاشقش توي اين سن بنويسي چون هنوز تجربت به اون سطح نرسيده كه مسائل رو شفاف توضيح بدي هرچند كه بلد باشي چيكار كني ! و متاسفانه توي ايران حال حاظر ما دخترها توي اين سن فكر ميكنند كه تنها تفريح فوق العاده جذاب و باحال و خنده دار اينه كه يك پسر رو سر كار بزارن و مسخرش كنن ! دريغ از اينكه اگه همين پسرا نباشن خيلي از مشكلات برطرف نميشن
    براي همين متاسفانه اينجور كه من ميبينم پسرها توي سن ما ( 20-22 ) همش توي فكر اينن كه دختر بلند كنن و شماره بدن ! استاد فيزيك ما هم حرف خوبي ميزد و ميگفت كه انقدر هم مغذشون محدوده كه نميفهمن بيان يه مدرك دكترا بگيرن و بعد يك شركت با 100 تا كارمند زير دستشون باشه ... اونوقت دخترا سر و دست ميشكنن تا بتونن با اين پسره حرف بزنن و اگه هم مفتخر بشن حرف بزنن انقدر هول ميشن كه همش بريده و بريده حرف ميزنن !‌

    چقدر زياد در مورد موضوع عشقي براي رمان حرف زدم ... :دي ! دركل سعي كن براي موضوع يك چيزي رو انتخاب كني كه عامه پسند باشه
    يعني ببين تو از چي خوشت مياد، واقعا از چه سبك رمان هايي خوشت مياد ؟ پس همون مدلي بنويس و مطمئن باش كه بقيه هم خوششون مياد

    تا ننویسین و تمرین نکنین، هیچ وقت به اون نقطه ی اوج نمیرسین، تا اشتباه نکنین ازش درس نمیگیرین، اصلا "شکست مقدمه ی پیروزیه!" همه ی نویسنده های معروفم از 0 شروع کردن. از یه عالمه اشتباه شروع کردن و به اینجا رسیدن.
    اين هم كاملا تاييد ميشه

    اگه باز نخوام پز بدم كه من فلان قدر مقاله مينوشتم و ... بايد بگم كه من 30-40 تا مقاله اولم با اينكه خوب بودند اما از حمايت خيلي خيلي ضعيفي برخوردار بودم ولي خوشبختانه نااميد نشدم ... شما هم نبايد نااميد بشين، اصلا چرا نااميد ؟ وقتي به چيزهاي خوب فكر كنين چيزهاي بعد مجال پرورش يافتن توي ذهن شمارو پيدا نميكنن

    تا حدی تایید میشه، آرایه ادبی میتونه هر کاری با یه نوشته بکنه، فقط مهم اینه که طرف کی باشه و چه استعداد و توانایی داشته باشه،
    هیچ وقت نمیشه گفت نوشته با آرایه بده یا خوب، فقط مهم اینه که سبک نویسنده چیه و توی آرایه مهارت داره یا بدون آرایه!
    نه كه ما مهد تمدن و فرهنگ و هنر هستيم، همه ي آرايه هاي ادبي هم از اينجا سرچشمه ميگيرن !
    من 4-5 سال پيش رفتم يك رمان براي سن نوجوان بگيرم ( اون موقع رمان براي اين سنين خيلي كم بود و فقط ميشد گفت مشهورش هري پاتر و دارن شان بودن، براي همين رمان هاي بزرگ سال اكثرا ميخوندم ) بعد كه طرف گفتم يك رمان براي سنين بزرگسال بدين كه آرايه هاي ادبي زياد داشته باشه ... طرف با عينك جفت 7 ـش رفت يك رمان آوردم ... رفتم خونه خوندم ديدم كلش در مورد اينه كه يك پسره بستني فروشه و ميره به چند تا جوون بستني بفروشه كه جوونا پول بستنيشو نميدن و اين گريه ميكنه و يكي از هم سن و سالاش كه دشمنش بود ميره پول بستني هايي كه دزديدن ازش رو به صاحب كارش ميده و اين 2 تا دشمن با هم دوست ميشن ! به همين سادگي ! با اين حال آرايه هاي قشنگي داشت ...

    شما بدون آرایه دوست داری، پس حتما توی چیزی که بهش علاقه داری هم مهارتت خیلی بیشتره.
    من متوجه نشدم ... اين جمله معناهاي زيادي داره ميشه واضح تر بگين ؟



    ويرايش : هي به خودم ميگم ممد جوگير نشو باز 40 صفحه بنويسي ... :دي
    ببخشيد مثل اينكه از اونكه انتظار داشتم زيادتر شد :دي

  3. 3 کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  4. #53
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    حرفا ميزنيا برادر !
    كي گفته نويسنده ها نويسنده به دنيا ميان ؟ كارگردان ها ...
    اول باید بگم بازم شرمندم کردی و کلی زحمت کشیدی.
    كي گفته نويسنده ها نويسنده به دنيا ميان ؟ كارگردان ها كاگردان به دنيا ميان ؟ و مديرها مدير به دنيا ميان ؟!
    من فقط نویسنده ها رو گفتمچرا بیخود شلوغش می کنی.در ضمن منظورم از این که نویسندگی تو خونشون هست ، این بود که به نویسندگی علاقه دارن و به قول شما برای پیشرفت تلاش می کنن.کسی که الان قادر به نوشتن نیست اگر سرش رو هم بزنید نمیتونه بنویسه ، چون نمی خواد بنویسه.
    ايراني ها از همون سنين ابتدايي اين تفكر رو پيدا كردند كه كتاب خوندن همراه با كتكه و اگه نخوني هم فحش ميخوري هم كتك ! كم كم تازه داره نظام آموزشي تغيير ميكنه و به معلما ميگن كه بچه رو حق ندارين بزنين، با اين حالا باز هم ميبينيم كه معلمه بچه هه رو به خاطر كم گرفتن ميزنه ! و همين باعث ميشه آدم از كتاب و معلم نفرت پيدا كنه و اين اصلا تركيب خوبي نيست
    با این تیکه به شدت موافقم.شاید باورتون نشه ، دلیل علاقه من به نویسندگی این بود که در سال پنجم دبستان برای بار اول که انشا نوشتم معلممون گفت براش دست بزنید و بعد تا ربع ساعت سینجینم کرد که خودم نوشتم یا نه؟
    مطمئنا شما كه نميتوني كتاب هاي عشق و عاشقش توي اين سن بنويسي چون هنوز تجربت به اون سطح نرسيده كه مسائل رو شفاف توضيح بدي هرچند كه بلد باشي چيكار كني
    متاسفانه درسته.من خودم عاشق رمان های عشقولانه هستم،اما از نوشتنش خجالت می کشم و فکر کنم اگه اقوام هم نوشته های این شکلیم رو بخونن حسابی از خجالتم در بیان.
    رفتم خونه خوندم ديدم كلش در مورد اينه كه يك پسره بستني فروشه و ميره به چند تا جوون بستني بفروشه كه جوونا پول بستنيشو نميدن و اين گريه ميكنه و يكي از هم سن و سالاش كه دشمنش بود ميره پول بستني هايي كه دزديدن ازش رو به صاحب كارش ميده و اين 2 تا دشمن با هم دوست ميشن ! به همين سادگي ! با اين حال آرايه هاي قشنگي داشت ...
    منم دوست دارم یه همچین چیزی بنویسم.
    ويرايش : هي به خودم ميگم ممد جوگير نشو باز 40 صفحه بنويسي ...
    ببخشيد مثل اينكه از اونكه انتظار داشتم زيادتر شد
    نخیر؛مثل همیشه عالی بود و به اندازه.
    فقط ببین ؛ فکر خودت نیستی فکر اون کیبورد بدبختت باش
    خیلی باحالی ، دمت گرم ، واقعا گلی.

  5. این کاربر از mohammad13.blogfa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  6. #54
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    اول باید بگم بازم شرمندم کردی و کلی زحمت کشیدی.
    وظيفه هست جيگر :چشمك

    من فقط نویسنده ها رو گفتمچرا بیخود شلوغش می کنی.در ضمن منظورم از این که نویسندگی تو خونشون هست ، این بود که به نویسندگی علاقه دارن و به قول شما برای پیشرفت تلاش می کنن.کسی که الان قادر به نوشتن نیست اگر سرش رو هم بزنید نمیتونه بنویسه ، چون نمی خواد بنویسه.
    همممم، يادش بخير بچه كه بودم يه بار با اعتماد به نفس كامل رفتم به يه روزنامه فروشي و گفتم : آقا روزنامه كثير الانتشار دارين ؟ فروشندهه هم با كمال آرامش گفت نه نداريم !
    حالا ربطش به اينكه شما نوشتي رو نميدونم چيه ولي يهويي دلم اومد كه اينو بنويسم !

    به قول شما برای پیشرفت تلاش می کنن

    شايد باورت نشده ولي افرادي كه توي اين كشور تلاش واقعي ميكنن خيلي خيلي كمن ...
    باز هم بهت پيشنهاد ميكنم كه اگه اينترنت پرسرعت داري، لينك دانلود مستند راز رو بهت بدم و حتما ببينش كه خيلي درس هاي خوبي به آدم ميده، هرچند كه من وقتي ديدم اكثرا رو ميدونستم و كاش زودتر ميديدم ...

    نویسندگی تو خونشون هست

    بحث توي خون بودن نيست ... چون تاثير اينجور چيزا زياد نباشه، كمه ...
    مثلا هيتلر، يادمه يه جا خونده بودم ( اگه با يه آدم ديگه اشتباه نگرفته باشم ) پدرش نجار بود !
    اونوقت بايد هيتلر نجار ميشد ؟ يا اينكه كار با چوب توي خونش بود ؟ طرف اومد شد يكي از بزرگترين مغزهاي دنيا هرچند كه از مغزش بد استفاده كرد
    و يا مثلا بيل گيتس كه ميگن پدر كامپيوترهاي جهانه، اون موقع كه بيل گيتس شركت مايكروسافت رو زد، توي هر 100 تا خونه ميگشتي يك كامپيوتر پيدا ميكردي كه اونم طرف يا ميلياردر بود ( اون موقع ميلياردر خيلي خيلي پولدار بود ! بيليونر الان جاي ميليونر اون موقع هست ) يا اينكه رفيق مفيق داشت و كامپيوتر قاچاقي جور كرده بود، بيل گيتس هم شعارش رو با : "هر خانه يك كامپيوتر" شروع كرد و با اين شعار كارش رو خاتمه داد تا جايي كه الان كه كناره گيري كرده ميبينيم واقعا توي ايران كه جهان سوم هم هست توي هر خونه حداقل يك كامپيوتر پيدا ميشه هرچند كه من خيلي از رفيق هامو ميشناسم هركدوم از اعضاي خوانوادش يك كامپيوتر شخصي داره ...

    با این تیکه به شدت موافقم.شاید باورتون نشه ، دلیل علاقه من به نویسندگی این بود که در سال پنجم دبستان برای بار اول که انشا نوشتم معلممون گفت براش دست بزنید و بعد تا ربع ساعت سینجینم کرد که خودم نوشتم یا نه؟
    منو ياد يك خاطره انداختي ...
    منم يادمه كه پنجم دبستان كه بودم، توي اولين جلسه ي درس انشا، يك انشا نوشتم و خودم توي انشا نقش يك عدد آدامس موزي رو داشتم و خيلي هم قشنگ بود ! بعد از تموم شدن انشا معلمه گفت براش دست بزنيد ولي ديگه سوال پيچم نكرد

    متاسفانه درسته.من خودم عاشق رمان های عشقولانه هستم،اما از نوشتنش خجالت می کشم و فکر کنم اگه اقوام هم نوشته های این شکلیم رو بخونن حسابی از خجالتم در بیان.
    همممم، يكي ديگه از مشكلات كشور هاي مذهبي !‌
    توي خارج بچه هه همين كه ميرسه به اول راهنمايي باباهه براش يك دست ژيلت با امكانات كامل ميخره ميگه ديگه بزرگ شدي ! بعدش اگه بچه هه باز هم نگيره چي شده، كم كم پدره بهش ميگه برو دوست دختر پيدا كن و ... !‌
    اما اينجا طرف 25 سال داره اما هنوز دهنش بوي شير ميده متاسفانه !

    در مورد اين خجالت هم كه ميگي دركت ميكنم ... فردا صفحه پشت سر آدم ميزارن كه بچه هه توي اين سن ببين چه چيزا نوشته !! واي واي واي !! اين بزرگ بشه چي ميشه !! حالا كسي نيست بهشون بگه خودتون توي اين سن بودين كه از اين بدتر بودين ! ( مخصوصا اون دوران قديم كه شهر پر بود از فساد و ... )

    منم دوست دارم یه همچین چیزی بنویسم.
    اميدوارم موفق بشي چون معمولا توي اين سبك ها زياد مينويسن
    سبك هاي خاص مثل جادوگري خيلي قشنگن چون تخيلي هستن و خيلي ها دوست دارن در موردش بخونن
    مثلا رولينگ يك مدرسه ي جادوگري با كلي استاد و كلا يك دنياي جادويي ساخت و براي همين خيلي جاها خودنم كه نويسنده هاي بزرگ در مورد رولينگ ميگفتن كه رولينگ يكي بود و ديگه رولينگي زاده نخواهد شد

    نخیر؛مثل همیشه عالی بود و به اندازه.
    خيلي لطف داري محمد جان ( هم اسمم هستيم )

    فقط ببین ؛ فکر خودت نیستی فکر اون کیبورد بدبختت باش
    من از دستگاه هاي جديد استفاده ميكنم كه كافيه فقط فكر كني و اون خودش برات مينويسه

    خیلی باحالی ، دمت گرم ، واقعا گلی.
    باحالي از خودته

  7. این کاربر از Gam3r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  8. #55
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    با تشکر؛راستش دیگه حوصله ندارم تک تک باهات بحث کنم.فقط تا همین حد بگم که با تک تک جمله هات موافقم.
    ( اون موقع ميلياردر خيلي خيلي پولدار بود ! بيليونر الان جاي ميليونر اون موقع هست )
    اینو گفتی یاد یه جوک افتادم ؛ ((آیادانی داشته خالی می بسته.میگه ما سال 45 با دو نفر دعوامون شد ، البته تو اون سنه دو نفر خیلی بود))
    -----------
    آقا فقط یه سوال دیگه؛بنظرت اگه من یه داستان در حد هری پاتر بنویسم(البته دور از جون هری پاتر)می تونم به چاپش امید داشته باشم.(با توجه به سن کمم ، تجربه کمم و از همه مهمتر پول کمم)
    خیلی گلی.

  9. #56
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    با تشکر؛راستش دیگه حوصله ندارم تک تک باهات بحث کنم.فقط تا همین حد بگم که با تک تک جمله هات موافقم.
    خيلي ممنونم

    اینو گفتی یاد یه جوک افتادم ؛ ((آیادانی داشته خالی می بسته.میگه ما سال 45 با دو نفر دعوامون شد ، البته تو اون سنه دو نفر خیلی بود))
    خب شايد راست ميگفته

    آقا فقط یه سوال دیگه؛بنظرت اگه من یه داستان در حد هری پاتر بنویسم(البته دور از جون هری پاتر)می تونم به چاپش امید داشته باشم.(با توجه به سن کمم ، تجربه کمم و از همه مهمتر پول کمم)
    البته كه ميتوني

    اما يادت نره همين سريال فرار از زندان كه الان انقدر معروفه، كلي طول كشيد تا يك شركت براي فيلم براي قبولش كرد ...
    اگه كتابت قشنگ باشه 3 سوته ميقاپنش ! پيشنهاد ميكنم قبل از اينكه بدي به يه ناشر، بشين روش هاي كلاه برداري رو هم مرور كن كه يه وقت سرت كلاه نزارن، از اين چيزا تو ايران زياده
    خیلی گلی.

  10. #57
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    با تشکر از توجه شما.
    از این حرفتون هیچ خوشم نیومد.به نظر من نویسنده ها نویسنده به دنیا میان.اون چیزی که توی رگشون هست خوب نوشتنه نه تخیل.اگر اینجوری که شما میگید بود که همه می تونستن بعد از گرفتن دیپلم قلم بردارن و پا بذارن جا پای جلال آل احمد.حرفا می زنیدا.
    من در اول کارم نمی خوام معجزه کنم.اما می خوام راهم رو درست انتخاب کنم تا بعد از 10 سال بگم ای کاش این کار رو می کردم و ای کاش...
    به هر حال همین که به تایپک بنده سر می زنید مای افتخار من میباشد
    با تشکر از شما
    همونطور که محمد جان گفتن (منظورم Gam3r جان هستن ) هیچ کسی نویسنده به دنیا نمیاد! همه از دم شکست رو شاخشون بوده!
    همین بیل گیتس (که بازم Gam3r جان اشاره کردن) مایکروسافت رو از پارکینگ خونه ش شروع کرد! اینقدر هم شکست خورده بود تا اینکه به اینجا رسید! بازم میگم، تلاش و پشتکار و ناامید نشدنه که باعث پیشرفت میشه!

    راهتون رو هم که درست انتخاب کنی، آخرش حتما حتما اشتباه میکنی! این خصوصیت انسانه دیگه. حتی بعضی اوقات مجبوری بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنی! چون واقعا اونقدر ها اختیار دست آدم نیست!

    خواهش میکنم، موضوع جالبیه و خوشحال میشم کمکی بکنم.

    خيلي از افراد " احمق " فقط خودشون رو با ديگران مقايسه ميكنن دريغ از اينكه خودشون ميتونن بهترين باشن
    دقیقا،
    هیچ وقت نباید خودتونو دست کم بگیرین!
    برای همین شکستهای اولیه ست که خیلی ها از یه کاری دست میکشن و بهانه های مختلف میارن و میگن استعداد ندارم و واسه این کار ساخته نشدم و اینا! انگار یادشون میره با چه شور و شوقی واردش شدن! بیشترش هم واسه همینه که دست کم میگیرن خودشونو! فراموش میکنن که همه همینطور بودن!

    ايراني ها از همون سنين ابتدايي اين تفكر رو پيدا كردند كه كتاب خوندن همراه با كتكه و اگه نخوني هم فحش ميخوري هم كتك ! كم كم تازه داره نظام آموزشي تغيير ميكنه و به معلما ميگن كه بچه رو حق ندارين بزنين، با اين حالا باز هم ميبينيم كه معلمه بچه هه رو به خاطر كم گرفتن ميزنه ! و همين باعث ميشه آدم از كتاب و معلم نفرت پيدا كنه و اين اصلا تركيب خوبي نيست
    شدیدا تایید میشه!
    ما خیلی فرهنگهای بد دیگه هم داریم!
    و همچنان در انتظار پیشرفت! بدون اینکه تلاش قابل توجهی براش بکنیم!


    من متوجه نشدم ... اين جمله معناهاي زيادي داره ميشه واضح تر بگين ؟
    منظورم اینه که شما که زیاد به نوشته های با آرایه علاقه نداری و داستان و محتواش براتون خیلی مهمتره، پس حتما هم توی نوشتن نوشته هایی که زیاد آرایه نداره مهارت زیادی دارین.

  11. این کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #58
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    همونطور که محمد جان گفتن (منظورم Gam3r جان هستن ) هیچ کسی نویسنده به دنیا نمیاد! همه از دم شکست رو شاخشون بوده!
    همین بیل گیتس (که بازم Gam3r جان اشاره کردن) مایکروسافت رو از پارکینگ خونه ش شروع کرد! اینقدر هم شکست خورده بود تا اینکه به اینجا رسید! بازم میگم، تلاش و پشتکار و ناامید نشدنه که باعث پیشرفت میشه!

    راهتون رو هم که درست انتخاب کنی، آخرش حتما حتما اشتباه میکنی! این خصوصیت انسانه دیگه. حتی بعضی اوقات مجبوری بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنی! چون واقعا اونقدر ها اختیار دست آدم نیست!
    من نمیدونم شما چرا اینقدر مایوسانه به این قضیه نگاه می کنید.همش شکست و شکست و شکست.بابا یک کم از پیروزی بگو دلم گرفت(شوخی میکنما،نزنی زیر گریه)نگاه شما واقع بینانه است ، اما قلمتون یه خورده تلخه.اما در کل بهترین ها برای الگو گرفتن همان هایی هستند که شما مثال زدید و من با شما موافق هستم.
    شما بدون آرایه دوست داری، پس حتما توی چیزی که بهش علاقه داری هم مهارتت خیلی بیشتره
    منظورم اینه که شما که زیاد به نوشته های با آرایه علاقه نداری و داستان و محتواش براتون خیلی مهمتره، پس حتما هم توی نوشتن نوشته هایی که زیاد آرایه نداره مهارت زیادی دارین.
    با تشکر از اظهار نظرتون،فقط فکر کنم شما از نوشته های پیشین من برداشت اشتباهی کردید.من عرض کردم تمایل به نوشتن نوشته های پر آرایه دارم،نه بی آرایه(خودمونیم،سش رو بگیر)
    و در آخر از حضور فعال شما در تایپک به شدت تشکر می کنم.
    MER30

  13. #59
    داره خودمونی میشه mohammad13.blogfa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    پست ها
    168

    پيش فرض

    با عرض تشکر مجدد از دوستانی که در بحث شرکت می کنن.{مخصوصا آقا(به قول خودش)ممد یا همون GAM3R عزیز}
    تنها برای جهت دادن به بحث میگم.اگه می خواین روی همون مطالب قبلی بحث کنید . اگر نه من یکی از داستان های کوتاهم رو آپ کردم.بی زحمت یه نگاه بهشون بیندازین و نظر شریفتون رو بگید.(خیلی حجمش کمه)
    منتظر محبت هاتون می مونم.
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    به نظرتون سرودن یک داستان بلند با این سبک چه نتیجه ای رو در بر داره.

  14. #60
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jun 2009
    محل سكونت
    قـــائم شــــهر
    پست ها
    4,772

    پيش فرض

    داستان قشنگي بود محمد جان ...
    شما با اين سنت افكارت چقدر وسيعه ماشالا

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •