تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 12 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 117

نام تاپيک: داستان دنباله دار!!(بياين با هم کاملش کنيم!) (تاپیک دوم)

  1. #51
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    در اون اتاق تصویر خیلی بزرگی از یه جایی مثل کارخونه بود که پدرش هم اونجا بود. این تصویر تمام حرکات خون آشامها رو از یه زاویه برای گرگینه ها نمایش میداد!
    جیکوب داشت از تعجب میمرد چون پدرشو دید که داره با یه دستگاه عجیب غریب کار میکنه و خوب که دقت کرد، دید داره روی تصویری که چند دقیقه پیش جیکوب از آرتور دیده بود و اون دروغ رو شنیده بود، کار میکنه. جیکوب جا خورده بود اما از طرفی احساس خوشحالی میکرد چون فهمیده بود که جهتی که انتخاب کرده درسته!
    آرتور بهش گفت: "دستگاه اونا توی این زمینه از ما پیشرفته تره، برای همین اونها در هر جایی که بخوان، میتونن هرکسی رو که بخوان رو فریب بدن! مثل اتفاقی که برات افتاد! همیشه باید مراقب همچین اتفاقهای متضادی باشی!"
    جیکوب پرسید: "حب پس چجوری باید بفهمم که کدوم کار شماس و کدوم نیست؟"
    آرتور گفت: "اگه دقت کرده باشی، کارهای ما چون مسیر کمتری رو طی میکنه، پررنگ تره! این بهترین راه تشخیصشه! حالا بیا بریم به کارمون برسیم که کلی دیر شده..."

  2. این کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #52
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,458

    پيش فرض

    همونطور كه اونها به سمت مقر گروه حركت ميكردند آرتور توضيحاتي راجع به اولين ماموريت جيكوب ميداد :
    " جيكوب، خواهرت سارا يه دو رگست، در واقع اون بيشتر يك گرگنماست تا يه گرگينه اما خصلتهاي گرگينه هارو داره و اين قابل درمانه، اولين ماموريتت اينه كه با ماهون بري و سارا رو بيارين، اون ميتونه به اندازه گرگينه ها درنده باشه و فقط تويي كه ميتوني آرومش كني، درسته كه ما خيلي قويتر از خون آشامهاييم ولي تعدادمون كمتره پس واقعا به سارا و امثال اون نياز داريم، در ضمن ما گرگنماها بر خلاف گرگينه ها نياز به يك جفت داريم، شايد بشه اسمشو گذاشت عشق، ما بدون جفتمون ناقصيم و نميتونيم قدرت كامل يك همنوعمون رو داشته باشيم، بهتره كه قبل از سفرت براي آوردن سارا جفتتو پيدا كني، دور نيلوفرم خط بكش، اون نميتونه براي تو بهترين باشه.."
    جيكوب حسابي تو فكر فرو رفته بود و ديگه حرفاي آرتور رو گوش نميداد كه ...
    Last edited by e.khafan!; 25-06-2010 at 09:24.

  4. 2 کاربر از e.khafan! بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53
    پروفشنال Eshghe_door's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2007
    محل سكونت
    يه جاي اين سرزمين
    پست ها
    867

    پيش فرض

    يهو نيلوفر رو ديد كه داشت با يه نفر حرف ميزد

    اونجا بود كه ديگه آرتور گفت از الان ماموريتت شروع شده و به حرفي كه آخر سر بهت زدم توجه كن و رفت

    جيكوب همينطور ايستاده بود و از دور به نيلوفر و كسي كه باهاش حرف ميزد نگاه ميكرد

    يهو متوجه شد كه صداي اون دو تا رو به طور مرموزي توي گوشش ميشنوه!

    چه جالب! يعني روي هركي زوم كنه صداشو مشنوه، حتي از دور

    بيشتر كه دقت كرد ديد :

    "نيلوفر : نه نميشه درسته ما جفت همديگه به حساب ميايم ولي...

    طرف مقابلش كه اسمشم تيفوس بود : ولي چي؟

    نيلوفر : ولي من يكي ديگه رو دوست دارم

    تيفوس : كي رو؟

    نيلوفر : يكي كه تازه وارد جمع ما شده و ...

  6. 2 کاربر از Eshghe_door بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    1,458

    پيش فرض

    جيكوب پيش خودش گفت : بدرك . مخواهرمو ميخوام فعلا همه چيز خواهرمه ... اصلا شايد اون جفت من باشه .
    همينجور كه داشت به سمت كمپ ميرفت پسر زيبا و خوشقيافه اي اومد جلوش ..

  8. این کاربر از e.khafan! بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #55
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    پسر اومد جلو و گفت: "سلام، من ماهون هستم، توی اولین ماموریتت همراهیت میکنم"
    جیکوب گفت: "از آشناییتون خوشبختم، حالا باید چیکار کنیم؟"
    ماهون گفت: "اول باید یاد بگیری چطوری مبارزه کنی!"
    ماهون به راه افتاد و جیکوبم دنبالش، داخل اتاق شبیه سازی شدن، این اتاق برای جیکوب آشنا بود؛ دوتایی داخل اتاق ایستادن، بعد از چند ثانیه یه نور خیره کننده ای از بالا وارد اتاق شد و هردوشون بعد از چندثانیه به گرگ تبدیل شدن؛
    ماهون با حرکت دست به جیکوب فهموند که دنبالش بیاد؛ با هم وارد یه محیط باز شدن، ماهون گفت: "خب حالا منو بزن...!"
    Last edited by frnsh; 04-08-2010 at 18:52. دليل: اشتباه شد!

  10. 2 کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    Banned
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    پست ها
    149

    پيش فرض

    از اونجایی که جفتشون به گرگ تبدیل شدن و خو ی انسانی رو از دست دادن همدیگرو تیکه پاره کردن و قصه ا به سر رسید

  12. #57
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    از اونجایی که جفتشون به گرگ تبدیل شدن و خو ی انسانی رو از دست دادن همدیگرو تیکه پاره کردن و قصه ا به سر رسید
    ممنون که اینجا پست دادین، ولی کاش داستان رو یه بار از اول میخوندین.
    با عرض معذرت باید بگم نمیشه داستان رو اینطوری کرد.

  13. این کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #58
    داره خودمونی میشه sarah313's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2010
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    35

    پيش فرض

    جیکوب که می دید از نظر جثه از ماهون بزرگتره با اینکه چیزی از مبارزه نمی دونست به خودش امید پیدا کرد و با یه پرش بزرگ به سمت ماهون حمله کردولی درجاخشکش زد چون ماهون ناپدید شده بودوبعدیه درد شدید پشت سرش احساس کرد!خواست برگرده که دید تو یه لحظه رو زمین افتاده و حالتی داشت که انگار دست و پاش تو هم گره خورده بود!وقتی سرشو بالا گرفت ماهون رو دید که لبخند تمسخرآمیزی گوشه ی لبش بودوبا نگاه تحقیر آمیزی بهش نگاه می کرد!ماهون گفت...

  15. 2 کاربر از sarah313 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  16. #59
    آخر فروم باز frnsh's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2007
    پست ها
    3,823

    پيش فرض

    ماهون گفت: "هنوز خیلی مونده آماده بشی، تازه اول کاری! فقط امیدوارم به موقع این اتفاق بیفته."
    بعد هم به جیکوب کمک کرد که از جاش بلند بشه، و دوباره گفت: "این حرکتی که من کردم، تقریبا قویترین حرکتیه که بلدم، حالا بریم از اول شروع کنیم"
    و شروع کرد به آموزش دادن حرکات فنی معمولی!
    بعد گفت: "خب واسه امروز بسه، برو استراحت کن، فردا باید زمان بیشتری تمرین کنیم. باید آماده باشی."

  17. این کاربر از frnsh بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  18. #60
    Banned
    تاريخ عضويت
    May 2010
    محل سكونت
    کهکشان آندرومدا
    پست ها
    133

    پيش فرض

    و فردا ماهون زیر قولش زد و نیومد

صفحه 6 از 12 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •