تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 20 اولاول ... 234567891016 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 195

نام تاپيک: دستــــــ نوشتـه هـــ ای مــن

  1. #51
    آخر فروم باز water_lily_2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,095

    پيش فرض

    یاد دارم در غروبی سرد سرد می گذشت از کوچه ما دوره گرد
    داد میزد: کهنه قالی می خرم، دست دوم جنس عالی می خرم
    کاسه و ظرف سفالی می خرم،گر نداری کوزه خالی می خرم
    اشک در چشمان بابا حلقه بست، عاقبت آهی کشید بغضش شکست
    اول ماه است و نان در سفره نیست،
    بوی نان تازه هوشش برده بود، اتفاقاً مادرم هم روزه بود
    خواهرم بیرون دوید و گفت: آقا سفره خالی می خری؟

  2. 3 کاربر از water_lily_2012 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52
    آخر فروم باز water_lily_2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,095

    پيش فرض

    عاشقان را دست در دست میبینم
    فارغ ز همه دنیا و آدمها
    عشق بازی می کنند
    از خودم می پرسم:
    آنها چه تعبیری ز خوشبختی کنند؟
    از خودم می پرسم:
    این دو عشق و عاشقی را
    تا کجا معنا کنند؟
    تا مرگ؟
    تا پس از مرگ؟
    من چرا عشق را
    با مرگ عاشق نابتر میدانم؟
    من چرا اینگونه ام؟
    من چرا عشق دل خود را
    از همه پاک تر میدانم؟
    من چرا بین عشق و هوس
    یک دیوار بلند ساخته ام؟
    من چرا از خودم میپرسم این ها را؟
    آری...
    سوالهای کودکانه دلم را
    پشت گورستان ذهنم
    روی قبلیها
    خوب دفن میکنم
    تا کسی پیدا شود
    روز رستاخیز ذهنم را
    روی تقویم دلم
    خط بزند....

  4. 3 کاربر از water_lily_2012 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53
    آخر فروم باز water_lily_2012's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    محل سكونت
    اصفهان
    پست ها
    1,095

    پيش فرض

    بچه ها شرمنده اولین پست را کامل نخوندم

    دیگه از این اشتباهات نمی شه انشاالله

    بازم ببخشید
    Last edited by water_lily_2012; 22-09-2010 at 17:23.

  6. این کاربر از water_lily_2012 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #54
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    82

    پيش فرض

    تبعیض چونان تازیانه ای بر پیکرم فرود می آید غم و درد روحم را اسیر خود کرده است و محبت از دادن بوسه ای بر گونه ام دریغ می ورزد
    Last edited by حساموند; 27-09-2010 at 03:30.

  8. 3 کاربر از حساموند بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #55
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Nov 2008
    پست ها
    82

    پيش فرض

    به نظرم اين تاپيك به يه سمت ديگه منحرف شده اما نتونستم بي تفاوت باشم انتظار منجي با يكجا نشستن و تنبلي ما هيچ ارتباطي نداره. يعني اين بهانه خودمونه كه هر مصيبتي برامون اتفاق مي افته دست رو دست مي ذاريم و منتظر اون روز مي مونيم. اما انتظار واقعي يه چيز ديگه است .يعني معصوم منتظر حركت از طرف ماست يعني تا ما خودمون نخوايم اون براي كمك ما نمي ياد و به همين خاطر فرج ايشون اينقدر طول كشيده. منتظر يه وظايفي داره كه يكيش آماده كردن اذهان مردم براي ظهور منجيه . اما ميبينيد كه وضع جامعه چطوريه. بهرحال توي روايات در مورد جوونهاي آخرالزمون خيلي تعريف شده.

  10. 2 کاربر از حساموند بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    داره خودمونی میشه Hate Of Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    بـی وفایـی
    پست ها
    23

    پيش فرض

    اگر کلمه دوستت دارم قيام عليه بندهاي ميان من و توست اگر کلمه دوستت دارم راضي کننده و تسکين دهنده قلب هاست اگر کلمه دوستت دارم پايان همه جدايي هاست اگر کلمه دوستت دارم نشانگر عشق راستين من به توست اگر کلمه دوستت دارم کليد زندان من و توست پس با تمام وجود فرياد ميزنم دوستت دارم

  12. این کاربر از Hate Of Love بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #57
    داره خودمونی میشه Hate Of Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    بـی وفایـی
    پست ها
    23

    پيش فرض

    روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و قايم موشک بازي ميکنن ديوانگي چشم ميذاره همه ميرن قايم ميشن تنبلي اون نزديکا قايم ميشه حسادت ميره اون ور قايم ميشه عشق ميره پشت يه گل رز ديوانگي همه رو پيدا مي کنه به جز عشق حسادت عشق رو لو ميده و به ديوانگي ميگه که رفت پشت گل رز عشق نمياد بيرون ديوانگي هرچي صدا ميزنه عشق بيا بيرون ديوانگي هم يه خنجر ور ميداره همينطور رز رو با خنجرش مي زنه تا عشق پيدا بشه يک دفعه عشق ميگه آخ چشمو کور کردی ديوانگي اشک مي ريزه به دست و پاي عشق بهش ميگه من چشم تو رو کور کردم تو هر کاري بگي من انجام ميدم عشق فقط يک چيز از اون می خواد بهش ميگه با من هم درد شو از اون وقت به بعد ديوانگي هم درد عشق کور شد و بس

  14. این کاربر از Hate Of Love بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #58
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    ░░░░░░
    پست ها
    5,803

    پيش فرض

    روزنامه

    می‌خواهیم روزنامه‌ای چاپ کنیم با تیراژ بالا. صاحب‌امتیازش تو باشی و سردبیرش من.
    در صفحه‌ی اجتماعی‌اش بنویسیم :
    صاحب‌امتیاز و سردبیر هر روز با هم قمار بازی می‌کنند.
    در صفحه‌ی حوادثش بنویسیم :
    دختری میوه‌ی ممنوعه را چید. مجازاتش تا ابد هم‌خوابگی با تنهاییست.
    در صفحه‌ی آگهی تسلیتش بنویسیم :
    کودکی متولد شد. امروز مراسم یادبود نام‌گذاریش است.
    روزنامه‌ی ما صفحه‌ی سیاسی‌اش خالیست، چرا که ما سواد سیاسی نداریم.
    روزنامه را برای همه می‌فرستیم، حتی برای خدا.
    اگر خدا سواد نداشت، برایش می‌خوانیم. اگر کر بود، برایش با ایما و اشاره می‌گوییم و اگر کور بود برایش با بریل می‌نویسیم.

    نوشته شده توسط : هومن هاتفی

  16. 4 کاربر از huti_421 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #59
    داره خودمونی میشه Hate Of Love's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    بـی وفایـی
    پست ها
    23

    پيش فرض

    خورشیدِ پشتِ پنجره‌ی پلک‌های من
    من خسته‌ام! طلوع کن امشب، برای من

    می‌ریزم آن‌چه هست برایم، به پای تو
    حالا، بریز هستی خود را، به پای من

    وقتی تو دل‌خوشی، همه‌ی شهر دل‌خوشند
    خوش باش، هم به جای خودت، هم به جای من

    تو انعکاس ِ من شده‌ای... کوه‌ها هنوز
    تکرار می‌کنند تو را در صدایِ من

    آهسته‌تر! که عشق ِ تو جُرم است، هیچ‌کس
    در شهر نیست باخبر از ماجرای من

    شاید که ای غریبه، تو همزاد با منی
    من... چه‌قدر مثل تو هستم! خدای من!

  18. 2 کاربر از Hate Of Love بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #60
    آخر فروم باز Dr.FANOOS's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2009
    پست ها
    1,056

    12 و اما باز هم تنهایی....

    فکرم خوب کار نمی کند.تنها هستم.صدای خدا را نمی شنوم.....
    ذوب شدن جسمم را به عینه می بینم.... همه چی ریخته روی سرم.......
    شانه هایم سنگینی می کند.احساس تنهایی می کنم.......
    چون تنها هستم!
    کسی صدایم را نمی شنود.کسی نگاهم را دیده بانی نمی کند.کسی ندایم را گوش جان نمی سپارد.
    چون تنها هستم!
    قلبم خوب نمی زند...کدر شده...سنگینی می کند...
    دستهایم....دلم....
    چاهی سراغ دارید؟ نعره هایم می خواهند بیایند.....چون .......

    سه شنبه 89/7/27
    تهران-پارک طالقانی



  20. 5 کاربر از Dr.FANOOS بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •