تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 11 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 101

نام تاپيک: من بی او

  1. #51
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    فردا شب برای شام قرار بود آریا اینا به خونمون بیان از رویارویی با آریا میترسیدم میترسیدم تو چشماش نگاه کنم و بگم که توی این سالها فراموشت کرده بودم و یه عشق دیگه ای رو توی قلبم نگه داشته بودم میترسیدم نگاهش کنم و بگم که زیر قولم زدم و منتظرت نموندم میترسیدم توی چشمای جذابش زل بزنم و قلبم بلرزه از همه ی این افکار وحشت داشتم پس چرا کسی چیزی نمیگفت اونا که از علاقه ی من و آریا باخبر بودناونا که بچگیامونو یادشون نرفته پس چرا کسی حرفی نمیزنه خدای من یعنی چی میشه اصلا شاید همه فراموش کرده باشن و آریا هم منو یادش رفته باشه آره شاید ازدواج کرده باشه ولی نه آرزو اگه ازدواج کرده بود حتما مامان میگفت حتما عمو یه خبری به بابا میداد خدایا خودت کمکم کن.....
    -اجازه هست؟
    -بیا تو آرمان.
    آرمان اومد و کنارم لبه ی تخت نشست و گفت : هنوز نخوابیدی؟
    -نه خوابم نمیبره تو چرا نخوابیدی؟
    -منم خوابم نمیبره.
    -آرزو بگیر بخواب که فردا کلی کار داریم میدونی که؟
    -آره میدونم.
    -چیزی شده آرزو؟ تو فکری؟
    -نه چیز خاصی نیست. چرا داشتم دروغ میگفتم چرا حرف دلمو نمیزدم وای نه نمیتونستم.
    -امروز با دریا حرف زدم.
    -وای آرمان یادم رفته بود از صبح کلی ذهنم درگیر بود ببخشید حالا چی شد؟
    -رفتم بهش گفتم که خیلی دوسش دارم گفتم از وقتی دیدمت آروم و قرار نداشتم گفتم چشمات بالاخره کار دستم داد خلاصه خیلی باهاش حرف زدم ولی انگار دریا منتظر بود چون خیلی آروم داشت به حرفهام گوش میداد توی چشماش یه احساس عجیبی میدیدم که با بقیه ی روزا فرق داشت بهش گفتم که اگه کسی تو زندگیته بگو بگو به خدا از زندگیت میرم دریا آروم درحالی که تو چشماش حلقه ی اشک نشسته بود گفت: آرمان یه چیزی بگم باورت میشه؟ من هرشب تورو توی خواب میدیدم که بهم میگفتی منتظرم باش بزودی میام پیشت من روزها و ماههارو با آرزوی پسری خیالی که فقط توی عالم خواب بود سپری میکردم و منتظرش بودم که یه روزی بیاد من با وجود پسر خیالی هیچکسی رو توی زندگیم راه ندادم چون ایمان داشتم ایمان قلبی که یه روزی میاد و به قولش عمل میکنه وقتی اولین بار به شرکت اومدم و تورو دیدم شوکه شدم قلبم لرزید و دستام شل شدند فکر کردم دارم خواب میبینم از اون شب دیگه اون پسر خیالی تو خوابم نیومد آرمان اون پسررویاهای من تو بودی من منتظرت بودم دریا با گریه حرف میزد و منم با بغض و هیجان به حرفهاش گوش میدادم به دریا گفتم که دیگه مرد رویاهات اومد که تورو به سرزمین قصه ها ببره آرومش کردم و گفتم که عزیزم دیگه خواب نمیبینی دیدی به قولم عمل کردم و اومدم کنارت.
    بغضمو به سختی قورت دادم و گفتم: آرمان امیدوارم خوشبخت بشی از ته دلم براتون دعا میکنم امیدوارم با دریا همیشه خوب و آروم زندگی کنی و برای همه ی عاشقا دعا میکنم که به عشقشون برسن.
    آرمان در حالی سعی میکرد آروم باشه گفت: خیلی دوستت دارم آرزو خیلی همیشه برام بهترین خواهر بودی بهترین دوست شریک غمهام بهترین همدم با اینکه از من کوچکتر بودی ولی با وجود تو هیچوقت احساس تنهایی نمیکردم تو خیلی خوبی آرزو خیلی.........
    سردی اشک را در گونه هایم احساس میکردم آرمانم گریه اش گرفته بود هیچکدام سعی در آروم کردن همدیگر نمیکردم انگار گریه لازم بود تا کمی خودمونو خالی کنیم آرمان به اتاقش رفت دوباره هردو تنها شدیم و توی تاریکی اشک ریختیم از فکر اینکه آرمان میخواد بره و مارو تنها بزاره دلم گرفت یعنی دیگه داداشم متعلق به من نبود و میخواست منو با این همه غم تنها بزاره؟ آرزو آرمان که نمیخواد برای همیشه بره داره ازدواج میکنه درک کن آرزو درک کن.....با مرور خاطرات بچگیم به خواب رفتم...

  2. 10 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    tehran/ekbatan
    پست ها
    140

    پيش فرض

    "من او" رضا امیرخانی رو خوندید؟

  4. این کاربر از kharkhoon بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #53
    پروفشنال AMIR_EVILPRINCE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    آمل - مازندران
    پست ها
    918

    پيش فرض

    "من او" رضا امیرخانی رو خوندید؟
    نوچاگه میشه یه لینکی بده.ممنون

  6. این کاربر از AMIR_EVILPRINCE بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #54
    پروفشنال AMIR_EVILPRINCE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    آمل - مازندران
    پست ها
    918

    پيش فرض

    من نقدم رو از نظر یک خواننده میگم شاید بعضی قسمت ها از خواننده هم فراتر بره ولی ببخشید دیگه:
    به نظر من زیاد داستانت فانتزی شده به طوری که دیگه این 2 تا قسمت آخری که گذاشتی رو به زور خوندم(امیدوارم منظورم رو فهمیده باشی)
    بعضی قسمت ها رو واقعا بیخودی کش میدی که رو اعصابه خواننده میره در عوض بعضی از قسمت هارو خیلی زیبا و به قول بعضی ها رمانتیک ادامه میدی.
    یکی هم که دوستمون اشاره کرد.شما یه قسمت میگی تنها عشقم فلانی الان یکی دیگه اومده که دوباره دارین همون احساسات رو به اون نشون میدین بدون هیچ تفاوتی.
    بعضی قسمت ها هم به ویراستاری خفن احتیاج داره که این زیاد به نظرم مهم نیست چون همون مقدار تاثیر رو داره.
    یه نظری هم داشتم این که بعضی قسمت ها احساس کردم وقتی زبان مهاوره با زبان رسمی قاطی میشه بیشتر تاثیر میزاره(نظر شما چیه؟)
    یه سوال هم داشتم شما از جای خاصی مطلابت رو میگیری(منظورم اینه که بر اصل خاصی از یک کتاب دیگه با حالتی که موضوعش فرق داشته باشه و شما موضوع رو تغییر اساسی داده باشی و مسیر داستان رو به میل خودت تغییر بدی)(صددرصد از این حرفم ناراحت شدی ولی شاید جواب این سوالم رو تو اولین حرفم بگیرم این که داستان جنبه ی فانتزی پیدا کرده)(در ضمن من زیاد اهل کتاب و رمان نیستم ولی یه 2-3 تا رمان ادامه دار خوندم واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم شرمنده که نمیتونم اسم رمان رو بگم آخه رمانی نبود که قابلیت چاپ داشته باشه)
    فکر کنم شما اگه بخوای رمانت رو به مرحله ی چاپ برسونی بهت مجوز ندن چون خواننده رو بیش از حد تحت تاثیر قرار میده و به نظر شخصی من این خیلی بده من که داشتم میخوندم به دلیل اینکه امسال کنکور دارم کامپیوتر رو از اتاقم بردن تو یه اتاق دیگه و وقتی داشتم رمان رو میخوندم به صورت یواشکی اشکام رو پاک کردم(بالای 4-5 دور این اتفاق افتاد)از شانس من هم دقیقا سر قسمت های حساسش یه آهنگ خفن غمناک داشت پخش میشد دیگه دووم نیوردم.
    ببخشید که پر چونگی کردم فک کنم همین پستم به اندازه ی یه رمان شد.
    چند تا سوال هم داشتم که واقعا نیاز دارم بپرسم اگر ایراد نداره بگین همینجا بپرسم.واقعا ممنون.
    یا حق.
    دوست عزیز بره نوشتت وقت صرف کردیم بره خوانندت وقت صرف کن

  8. این کاربر از AMIR_EVILPRINCE بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #55
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    "من او" رضا امیرخانی رو خوندید؟
    نه.......
    دوست عزیز بره نوشتت وقت صرف کردیم بره خوانندت وقت صرف کن
    من خوندم نقدتو برامم خیلی اهمیت داره نظرات ولی وقت نشد جواب بدم شرمنده.....
    نه من این داستانو از جایی نخوندم و زمینه ی قبلی هم نداشته .....
    بعضی قسمت ها رو واقعا بیخودی کش میدی که رو اعصابه خواننده میره
    خب باید یکم کش پیدا کنه دیگه....
    فکر کنم شما اگه بخوای رمانت رو به مرحله ی چاپ برسونی بهت مجوز ندن چون خواننده رو بیش از حد تحت تاثیر قرار میده و به نظر شخصی من این خیلی بده من که داشتم میخوندم به دلیل اینکه امسال کنکور دارم کامپیوتر رو از اتاقم بردن تو یه اتاق دیگه و وقتی داشتم رمان رو میخوندم به صورت یواشکی اشکام رو پاک کردم(بالای 4-5 دور این اتفاق افتاد)از شانس من هم دقیقا سر قسمت های حساسش یه آهنگ خفن غمناک داشت پخش میشد دیگه دووم نیوردم.
    خب خوبه تحت تاثیر قرار بده خوانندرو یا نه؟؟؟؟؟/....یعنی الان رمان خیلی غمگین بود یا نه؟؟؟

  10. 2 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #56
    پروفشنال AMIR_EVILPRINCE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    آمل - مازندران
    پست ها
    918

    پيش فرض

    نه.......

    من خوندم نقدتو برامم خیلی اهمیت داره نظرات ولی وقت نشد جواب بدم شرمنده.....
    نه من این داستانو از جایی نخوندم و زمینه ی قبلی هم نداشته .....

    خب باید یکم کش پیدا کنه دیگه....

    خب خوبه تحت تاثیر قرار بده خوانندرو یا نه؟؟؟؟؟/....یعنی الان رمان خیلی غمگین بود یا نه؟؟؟
    جواب های یک نویسنده رو نگرفتمبه نظر خودت جواب هایی که دادی منطقی بود؟

  12. #57
    داره خودمونی میشه
    تاريخ عضويت
    Jun 2008
    محل سكونت
    tehran/ekbatan
    پست ها
    140

    پيش فرض

    نه.......
    جالبه من تا الان فکر میکردم اسمشو از اون گرفتید!
    بخونید بد نیست! مال سال 78 ولی هنوز خیلی پرفروشه و مرتب تجدید چاپ میشه!
    کلا نویسنده خوبیه!

  13. #58
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    796

    پيش فرض

    جواب های یک نویسنده رو نگرفتمبه نظر خودت جواب هایی که دادی منطقی بود؟
    به نظر خودم آره تورو نمیدونم.........
    جالبه من تا الان فکر میکردم اسمشو از اون گرفتید!
    بخونید بد نیست! مال سال 78 ولی هنوز خیلی پرفروشه و مرتب تجدید چاپ میشه!
    کلا نویسنده خوبیه!
    _________________
    نه اسمشو همینجوری گذاشتم.....باشه مرسی......

  14. 2 کاربر از sara_girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #59
    پروفشنال AMIR_EVILPRINCE's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    آمل - مازندران
    پست ها
    918

    پيش فرض

    به نظر خودم آره تورو نمیدونم.........
    حق با شماست هر کسی یه مقدار منطق داره.ها ها
    مشتاق ادامه ی رمان

  16. این کاربر از AMIR_EVILPRINCE بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #60
    اگه نباشه جاش خالی می مونه peyman-yasi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    محل سكونت
    ♥ رضائـــیه ♥
    پست ها
    369

    پيش فرض

    خیلی زیاده !!! آدم بیکار میخواد بشینه اینارو بخونه . لطفا کوتاه و خلاصه بنویسید . برای بچه های بیکار ادامش بده .موفق باشی . بای

صفحه 6 از 11 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •