این یه کتابیه که به شاعرا پرداخته اسم شاعر رو تو یه بحثی که مربوط به یه شاعر دیگست آوردهیعنی شعر ایشون یا اسمش تو این کتابه؟
حالا بذار بیشتر راهنمایی کنم گناه داره،دقیقاً تو مجلس47(بخش 47)
این یه کتابیه که به شاعرا پرداخته اسم شاعر رو تو یه بحثی که مربوط به یه شاعر دیگست آوردهیعنی شعر ایشون یا اسمش تو این کتابه؟
حالا بذار بیشتر راهنمایی کنم گناه داره،دقیقاً تو مجلس47(بخش 47)
نورالدين عبدالرحمن جامي در خرجرد جام به سال 817 هـ ق متولد شد تخلص جامي هم به مناسبت ولايت جام است و هم به حكم ارادتي است كه نسبت به شيخ الاسلام احمد جام داشت.
عبدالرحمن بعدها ملقب به نورالدين گرديد. جامي به همراه پدر به هرات رفت و چندي در مدرسه نظاميه آنجا اقامت گزيد هرات در آن سالها پايتخت هنر و ذوق و ادب ايران و يكي از شهرهاي فرهنگي آباد و پر رفت و آمد آن سامان بود. سلطان حسين بايقرا و وزيرش امير عليشيرنوايي در آن شهر به تشويق و حمايت هنرمندان و صاحبان ذوق سرگرم بودند. جامي فنون ادب و دانشهاي شرعي و ديني را در آن شهر فرا گرفت و پس از آن به حكمت روي آورد، چندي بعد به سمرقند رفت و در آنجا مدتي به كسب دانش پرداخت در همين دوره تحصيل علم به قوت حافظه و توانايي در بحث و استدلال ميان همگان مشهور بود. در بازگشت به هرات به تصوف روي آورد و در خدمت سعدالدين كاشغري به طريقت نقشبندي درآمد. پسر سعدالدين موسوم به خواجه كلان دختر خود را به ازدواج وي در آورد اين پيوند بر حرمت و منزلت او در نزد اهالي هرات افزود.
جامي در 60 سالگي به زيارت خانه خدا رفت مدتي در بغداد ماند و از آنجا به كربلا و نجف رفت. در راه بازگشت از حج چندي در حلب و دمشق ماند. در حلب و تبريز، پادشاهان از او براي اقامت و ملازمت درگاه خود دعوت نمودند اما وي نپذيرفت و به حلب بازگشت. جامي اين عارف بزرگ روز به روز به شهرتش افزوده مي شد و آنچنان به شكوه و مرتبه معنوي دست يافته بود كه سلطان حسين امير عليشير به دوستي با او افتخار مي كرد و از ديدن وي خرسند مي شد. جامي چنان تاثيري بر شاهان و امراي روزگار خود داشت كه اگر وزيري به غضب سلطان گرفتار مي شد با شفاعت و وساطت وي شاه او را مورد عفو قرار مي داد. با اين بزرگي او هيچگاه در مدح و ستايش شاهان و قدرتمندان قلم فرسايي نكرد و همين بلند طبعي و بي نيازي او را بزرگتر مي نمود.
مسافرتهاي جامي:طبع شعر جامي:
1-در كودكي از جام به هرات آمده و نزد خواجه علي سمرقندي درس خوانده است.
2-در جواني در زمان شاهرخ از هرات به سمرقند رفته .
3-مراجعت از سمرقند به هرات و ملاقات با قوشچي و سعدالدين كاشغري.
4-مسافرت به مرو و براي زيارت خواجه عبيدالله احرار.
5-مسافرت دوم و سوم به سمرقند براي زيارت خواجه مذكور.
6-مسافرت به حجاز از خراسان و عبور از همدان، كردستان، بغداد، كربلا، نجف، مدينه، مكه، دمشق،حلب، تبريز اين مسافرت طولاني ترين و مهمترين مسافرتهاي جامي است.
به تحقيق در فن شعر و شاعري شهره روزگار و استاد مسلم به زبان پارسي بوده و به حق به خاتم الشعرا لقب يافته است، زيرا دستگاه شعر و شاعري به اسلوب اساتيد قديم خراسان و فارس و عراق با مرگ وي برچيده شد و تا قرن سيزدهم ستاره درخشاني كه از قدر اول شمرده شود در افق ادب پارسي طلوع نكرد.
وي در آداب عربي و صنعت ترجمه و احاطه در فنون ادب عربي كمال تبحر داشته و اين معني هم از اشعار وي نمايان است.
تاثير اساتيد سخن در جامي:
جامي بدون شك تحت تاثير اساتيد ماقبل خود بوده و از مطالعه سخنان وي به خوبي معلوم مي شود كه تا چه پايه قوت طبع و كمال شاعري او مرهون مطالعه دواوين و آثار شاعران بزرگ مي باشد. خود وي نام بعضي از اساتيد شعر را با ادب و حرمت نام برده است.چنانكه غزلسرائي خويش را به اسلوب كمال خجندي منسوب داشته و در پايان يكي از غزلهاي خود به آن اشاره كرده:
يافت كمالي سخنش تا گرفت
چاشنئي از سخنان كمالو از خاقاني نيز در قصيده اي چنين ياد مي كند.سخن آن بود كز اول نهاد استاد خاقاني
به مهمانخانه گيتي پي دانشوران خوانشو همچنين از نظامي و امير خسرو دهلوي در مثنويات با حرمت نام برده و در قطعه اي كه تحول دوران شاعري خود را شرح داده روش مثنوي سرايي خويش را به اين دو استاد منسوب داشته و گويد:نظامي كه استاد اين فن است
در اين بزمگه شمع روشن وي است
زويرانه گنجه شد گنج سخن
رسانيد گنج سخن را به پنج
چو خسرو به آن پنج هم پنجه شد
وز آن باز وي فكرتش رنجه شدو همچنين از مولانا جلال الدين رومي نيز به احترام ياد كرده و به طور كلي در مثنويات از اساتيدي نظير: فردوسي، خاقاني، انوري، عنصري، ظهير فاريابي، كمال اصفهاني، سعدي، حافظ، كمال خجندي و بعضي ديگر از شعرا به احترام نام برده است.درباره عقايد ديني جامي ميان تذكره نويسان اختلاف است. دسته اي از شيعيان كوشيده اند كه به استناد بعضي اشعار او را شيعه محسوب دارند و اشعاري را كه در مدح خلفا سروده تقيه پندارند. گروهي ديگر از تذكره نويسان شيعه او را سني مذهب متعصب و تعاليم او را از مقوله كفر و زندقه پنداشته اند و دسته سوم عقيده دارند كه وي از تعصب عاري بوده و از مطالعه آثارش چنين نتيجه گرفته اند كه مبادي او در علوم ظاهري از اصول مبتني بر اصول عقائد متكلمين اشاعره و در فروع به مذهب شافعي بوده است. اما در علوم باطني سالك مسلك طريق عرفان و تصوف بوده و سلسله ارادات نقشبنديه ماوراء النهر را بر گردن جان داشته است.
عقايد جامي:
مرحوم قزويني در نامه ايكه در آخر كتاب «جامي» به قلم حكمت به چاپ رسيده شرحي آورده كه خلاصه آن چنين است.
چرا مردم آن اهميتي كه لايق مقام شامخ فضل و دانش جامي است براي او قائل نيستند و رتبه عالي او در شعر و شاعري كه به عقيده اكثر فضلا خاتمه الشعرا بزرگ فارسي زبان است چرا در ميان ايرانيان احراز نكرده است، از روي مطالعات و مسموعات خود حدس مي زدم كه علت عمده آن اين است كه با همه تمايلي كه به عرفان و تصوف داشتند كه لازمه آن دوري از تعصب و مناقشات مذهبي و مخاصمات ديني است معذلك وي نه فقط خالي از تعصب نبوده بلكه بسيار متعصب بوده و از مجموع آثار، قرائني به دست مي آيد كه اين حدس را تاييد مي كند.
تاليفات و آثار جامي:
از آثار منظوم اوست: ديوان اشعار (مشتمل بر قصايد و غزليات و مراثي و ترجيع بند و تركيب بند و مثنويات و رباعيات)، هفت اورنگ (شامل هفت مثنوي به تقليد خمسه نظامي به نامهاي : سلسه الذهب سلامان و ابسال، تحفه الاحرار، سبحه الابرار، يوسف و زليخا، ليلي و مجنون، خردنامه اسكندري و از تاليفات او به نثر فارسي: نقد الفصوص، في شرح نقش الفصوص،نفحات الانس، لوايح، لوامع، شواهد النبوه، اشعه اللمعات و بهارستان است.
بیش از این باده به پیمانه مریز
آبروی من دیوانه مریز
مرغ نالان به چه کارت آید
دام بردارو دگر دانه مریز
من صراحی نیم ای ساقی عشق
خون من بر در میخانه مریز
آتش حسرت از آن برق نگاه
بر در محرم و بیگانه مریز
راستی اول با اجازه پیشکسوتان بزرگوار.
امیدوارم قوانین رو رعایت کرده باشم!!!!!!!!!!
رحیم معینی کرمانشاهی(زاده 15 بهمن 1304 یا 1301 کرمانشاه)نقاش،روزنامه نگار،نویسنده،شاعر و ترانه سرا.
فرزند "کریم خان معینی"،نوه ی حسین خان معین الرعیا".
دارای سابقه ی کار ادبی از سالهای 1320.
مدیر روزنامه ی "سلحشوران غرب" در سالهای 1328-1332 .
ترانه سرایی از اوایل دهه 1330 و کار در رادیو تهران و وارد کردن مضمون های تازه و تأکید بر تصویر سازی در ترانه سرایی.
از آثار او می توان به:
به یاد کودکی،نگرانم،رفتم که رفتم(آهنگ ها از علی تجویدی)،شب زنده داری و طاووس(آهنگ ها از پرویز یا حقی)،از تو گذشتم(آهنگ از حبیب الله بدیعی)
وی در کنار"استاد تجویدی"40 ترانه ی ماندگار بر جای گذاشت و با اساتیدی چون:"پرویز یا حقی"و"همایون خرم" همکاری داشته است.
همچنین آثار مکتوب او:
ای شمع ها بسوزید،
فطرت،
دوره ی تاریخ ایران(منظوم).
کد دیوان اشعار معینی:
http://www.4shared.com/get/17013770/3d2cba79/Moini_Kermanshahi.html
Last edited by t.s.m.t; 19-03-2009 at 13:51.
با دیده خونبار نسازد دل شیدا
کاین مردم صحرا بود آن مردم دریا
من با تو زنم پنجه ز افتاده چه خیزد
جز اینکه زند بوسه به بازوی توانا
آنکس که شد از بهر تماشای تو دیدم
می آمد و خلقی ز قفایش به تماشا
راه همه زد لعلش و ترسم که به یکبار
غارت زدگان دست گشایند به یغما
وقتی دل ما بود و همه عیش جهان، لیک
اکنون همه اندوه جهان است و دل ما
نالم ز تو بر درگه شه لیک رسد کی
فریاد ضعیفی ز ثری تا به ثریا
بابا چی شد ؟چرا تایپیک به این خوبی اینقدر خلوت شده.به نظر من این تایپیک حالاحالاها جا داره برای فعالیت.دوستای خوب ادبی و ادبیاتی کجا هستند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این هم یه راهنمایی:
ای که بی پرده گل روی توام پرده در است
غنچه از شرم دهان تو به صد پرده در است
زلف شب رنگ تو یا دام رو هورشید است
خط مشکین تو یا فتنه دور قمر است
نیست جز سرکشی و جورو جفایت ثمری
چشم بد دور ز نخلی که چنین بارور است
سبز شد پیش دهان تو و هر جا که سفید
میشود پسته، کنون سنگ جفایش به سر است
چو شکستی پرو بالم ، ز چه بستی پایم
به کجا میرود آن صید که بی بال و پر است
...
حاجت عشوه نباشد پی دل بردنم او را:
زشت رو عشوه کند تا که دل از کف برباید
این هم آخرین راهنمایی.
ولی بازم میگم متعجبم که چرا دوستان به تایپیک به این خوبی اینقدر کم لطفن.
من که نتونستم شاعرو پیدا کنم سخته
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)