در کافه ها هدر رفتم
مثل قهوه ای که بر می گردد
در سینماها حذف شدم
مثل پلان های بد فیلم
خیابان ها مرا به اداره پلیس بردند
وهنوز این کابوس ادامه دارد
پادشاهی
دریا را شلاق می زند
تا رامش کند
ماهیان جیغ می کشند
می ترسم
یخ می زنم
می میرم
اما از خواب بیدار نمی شوم.