نام:علي پروين
لقب:سلطان فوتبال
متولد:سوم مهر 1325درتهران
تعدادبازي ملي:70
پست:هافبك پوششي
اولين بازي ملي:در تاريخ15شهريور1349
بازيكن باشگاههاي:البرز.پيكان.پرسپ ليس
مربيگري باشگاه:پرسپوليس
شروع....
او روز سوم مهرماه1325دركوچه غريبان بدنيا آمد.پدرش احمد پروين(متوفي سال1350)ومادرش نصرت خانم (متوفي سال1378)بود.
علي صاحب برادر بزرگتري به اسم محمود است كه مي گويند امروز در ساليان بالاتر از60سالگي كارمندبنياد جانبازان است.
گويي علي در دوران خردسالي آتش زير خاكستر بود كه بلافاصله بعد از گذشتن از بيماري نوزادي به يك پارچه آتش و ولوله كوچه غريبان تبديل شد.
دهه 30براي سلطان در محله هاي مركز شهر و بازار با كمكهاي بي مظايقه حاج احمد كله پز مانند برق و باد گذشت.
آغازافتخارآفريني....
علي پروين آنقدر با توپ آشنا شده بود كه درسال1340با هم محلي هاي خود به مشهد رفت و درآنجا از خدا خواست كه به تيم ملي دعوت شود.
اوپس از بازگشت از مشهد به تيم كيان دعوت شد پس از تست وي او براي تيم دوم كيان يعني همان البرز انتخاب شد.او درسال41شاگردعلي الهي در تيم البرز شد.
يكسال بعد علي پروين آنقدر درخشيد كه او را به تيم ستاره ي يك كيان آوردند و تحت هدايت و مربيگري آصفي همبازي جانملكي قرار گرفت.درسال46پروين به تيم نوظهور پيكان پيوست.مبلغ قرار داد او با اين باشگاه10هزار تومان بود.
تولد ستاره ي ناب ايران زمين....
اوج گيري و زيبايي او در حركات با توپ باعث دعوت شدن يا به عبارتي درست تر باعث تحميل كردن خود به آن شد.در روز15شهريور49پروين اولين بازي ملي خود را انجام دادو12روز بعد براي اولين بار عضو پرسپوليس شد.
آن موقع همايون بهزادي تك ستاره پرسپوليس بود.باچهره ي فتوژنيك.قامت بلندوكفش طلايي مسابقات فوتبال دل همه را مي برد.اما سال54وقتي بهزادي سرمربي تيم بود اختلاف با علي عبده مدير وقت پرسپوليس دوران شيرين او را به پايان برد.
پروين درسال اول حضور در پرسپوليس تا مرز تبديل شدن به يك ستاره ي جهاني و حرفه اي هم پيش رفت.
پس از 4سال بازي پروين با پيراهن سرخ رنگ پرسپوليس او ديگر جاي بهزادي را گرفته بود با آنكه به او نمي رسيد اما در غيبت او ستاره ي پرسپوليس شد.تبحر پروين در ضربات كاشته محبوبيت او را دوچندان كرده بود طوري كه هرگاه خطايي به نفع پرسپوليس مي شد فرياد تماشاگران براي پروين بالا مي رفت.
پيراهني كه روز15شهريور49برتن او رفت تا 22اسفند58همچنان برتن او ماند.
درتمام اين مدت او يكي از بزرگان تيم ملي بود و 2بار قهرمان جام ملتهاي آسيا شد.او دراين مدت يك صعود به المپيك را تجربه كرد.درجام جهاني1978كه درآرژانتين برگزار شد علي پروين به عنوان كاپيتان تيم ملي بود.او در33سالگي از تيم ملي خداحافظي كرد و چند سال بعد او دوباره توسط ناصر ابراهيمي به تيم ملي دعوت شد اما از حضور در تيم ملي انصراف داد تا در اوج بازيگري از اين حرفه كنار رود.
دوران مربيگري...
پروين فوتبال را تا تيرماه سال66ادامه داد.او وقتي 41ساله شد فوتبال را رها كرد و تنها به مربيگري ادامه داد.پس از كناره گيري شاهرخي از مربيگري پرسپوليس او به عنوان مربي پرسپوليس انتخاب شد.
در اولين سال مربيگري تيم قهرمان فوتبال باشگاه هاي دسته اول تهران شد.در همان سال قهرمان جام حذفي كشور شد.در سال بعدقهرمان باشگاه هاي دسته اول تهران شد.
با حمايت بنياد از پرسپوليس و اختلافي كه پروين با آنها داشت او پس از ساليان دراز با اين تيم از آن كنار رفت.تيم پس از آن در جام باشگاهها بازي اول خودرا5بر0بردند ولي در مقابل محمدان بنگلادش كه به مربيگري ناصر حجازي بود 2بر1شكست خوردند.كه با توجيه عوام فريبانه بازيكنان به دليل نبود علي پروين در تيم همراه بود.
پس از آن بود كه دوباره پروين به پرسپوليس بازگشت.
روز بازي پاس با پرسپوليس در استاديوم آزادي هريك از تماشاگران يك شاخه گل سرخ در دست داشتند.60هزار گل سرخ كنار زمين در اولين بازي پس از بازگشت پروين. پرسپوليس 3بر1پاس را برد وهمه آنرا مديون يك نفر بودند:علي پروين.
او در سال68براي مربيگري تيم ملي به خاطر تجارب زيادي كه داشت دعوت شدو تا سال72مربي تيم ملي ايران بود.
در مسابقات مقدماتي94تيم ملي بين4تيم آسياچهارم شد.اين شكست در كنار عزم راسخ صفي زاده رييس فدراسيون فوتبال براي حذف پروين ازمربي گري ايران كافي بود.پروين هم از كار كنار رفت.دومين حذف او از فوتبال در سال72بود.اين بار او مدت زمان بيشتري را كنار گود بود.
اما در مهر77امير عابديني مدير وقت پرسپوليس او را برگرداند.پس از اينكه تيم از حمايت صنايع معادن و فلزات خارج شد عابديني پروين را به تيم اضافه كرد تا با استفاده از او بتواند تيم داري كند.
او توانست درسالهاي 77و78پرسپوليس را قهرمان كشور كند.درسال79دوم شود.ودر سال80قهرمان.در سال81هم پس از سوم شدن استعفا دادو مدير فني پرسپوليس شد.در فصل85-84او دوباره سرمربي پرسپوليس شد اما نتايج ضعيف تيم قرمزهاي پايتخت همه را متاثر كرده بود تا آنكه پروين در اواخر فصل به طور كمل با توجه به سخن خودش از فوتبال كناره گيري كرد.وحتي با اصرارهاي مدير جديد پرسپوليس انصاري فرد هم از تصميم خود بازنگشت.وآري هان به عنوان سرمربي پرسپوليس انتخاب گرديد.
او با تمامي انتقادات و طرفداري هاي مصبت و منفي اي كه تحمل كرد براي آنكه بماند يا نماند بالاخره از تيم هميشگي اش خداحافظي كرد.
در نهايت او با اين همه سلطان بي چون و چراي فوتبال ماست او خيلي زحمت براي آن كشيده پس بر همه است كه احترامش را نگه دارند.
1.او از سال 60تا66به طور همزمان هم مربي تيم بود وهم بازيكن آن.
2.در همان سالها او كه درعمرش در پست مهاجم بازي نكرده بود در نوك حمله پرسپوليس بود و در 17بازي اي كه انجام داد15گل زد تا در حضور عليدوستي .محمد خاني آقاي گل مسابقات شود.
3.دختر بزرگ تر پروين، همسر آرش فرزين است كه در آلمان زندگي مي كرد و مدتي است كه با ازدواج با دختر پروين، در ايران ماندگار شده. حسام، داماد ديگر پروين است. هر دو دامادش از خانواده هاي پولدار هستند و اين سليقة پروين را در انتخاب داماد نشان مي دهد. نازگل، دختر آرش و رضا پسر حسام، دو نوة پروين هستند. يك ويلا در رامسر دارد كه سالي يكي دو بار براي سر زدن به آن جا، تيم را به اردوي رامسر مي برد. اهل مسافرت خارج از كشور هم هست. بيشتر با رفقايش به تركيه مي رود.
رابطة چندان جالبي با پسرش ندارد. شب ها در خانه به او بند مي كند و تا صبح، به شيوة بغل پا زدن و مدل موهاي محمد گير مي دهد. برخلاف پسرش، هر دو دامادش را دوست دارد
منبع:استفاده از سايت رسمي پرسپوليس.سايت علي پروين.مطبوع


 
 
			
			
 
			 
 
				 
					
					
					
						 جواب بصورت نقل قول
  جواب بصورت نقل قول



 
						
 روز دهم آگوست 2007 قرارداد موقت توز با منچستريونايتد قطعي و او به آن باشگاه منتقل شد. در باشگاه منچستريونايتد هم همچون وستهام شماره 32 به او داده شد. شمارهاي كه از نظر توز بسيار خوش يمن است زيرا اعداد آن همان اعداد شماره پيراهن «مايكل جوردن» بسكتباليست معروف است كه يكي از الگوهاي محبوب توز ميباشد.
 روز دهم آگوست 2007 قرارداد موقت توز با منچستريونايتد قطعي و او به آن باشگاه منتقل شد. در باشگاه منچستريونايتد هم همچون وستهام شماره 32 به او داده شد. شمارهاي كه از نظر توز بسيار خوش يمن است زيرا اعداد آن همان اعداد شماره پيراهن «مايكل جوردن» بسكتباليست معروف است كه يكي از الگوهاي محبوب توز ميباشد. بعداز اينكه با بازي خوب توز در المپيك 2004 آتن، تيم ملي آرژانتين مدال طلاي مسابقات را به چنگ آورد و اين مدال بيش از هر چيز مديون شش گل او در هشت بازي بود، توز به شدت مورد توجه مطبوعات قرار گرفت. نشريات مختلف او را تحسين و تمجيد ميكردند و به عرش ميبردند ولي همين موضوع سبب شد كه مشكلات جانبي هم براي او ايجاد شود. زيرا او مورد توجه پاپاراتزيها هم قرار گرفته بود. اوايل، اين اتفاق و اين شناخته شدن براي خودش هم شيرين و دلچسب بود و از لحظه به لحظه آن لذت ميبرد. ولي وقتي پاپاراتزيها او را رها نكردند و براي يافتن خبر تازه و جنجالي حتي از ديوار خانهاش بالا رفتند، ديگر صبر و طاقتش تمام شد. انتشار اخبار رابطه پنهاني او با مانكن و هنرپيشهاي به نام «ناتاليا فاسي» زماني تيتر درشت نشريات شد كه همسرش «وانسا» باردار بود. روزنامهها و مجلات فقط براي فروش بيشتر نشريات خود به اين موضوع بال و پر ميدادند و نام «ديو و دلبر» را به اين دو داده بودند و گاهي نيز آنها را بكام و ويكتورياي آرژانتين ميناميدند همين اخبار سبب شد كه آرامش زندگي توز از بين برود و كار او و همسرش به مرحله جدايي و طلاق برسد. اعصاب او به حدي تحريك شده بود كه با كوچكترين موضوع ناراحت كنندهاي از كوره در ميرفت. رفتار خودمحور توز روي زندگي حرفهاي او هم تاثير منفي گذاشت. خوزه پكرمن مربي آرژانتين او را از تيم خود كنار گذاشت و باشگاه اتلتيكومادريد كه درصدد خريد او بود از تصميم خود منصرف شد. در همان زمان بود كه توز احساس ميكرد ملتش به او خيانت كرده و بار سفر را بست و به برزيل رفت تا به باشگاه «كورينتيانس» بپيوندد.
 بعداز اينكه با بازي خوب توز در المپيك 2004 آتن، تيم ملي آرژانتين مدال طلاي مسابقات را به چنگ آورد و اين مدال بيش از هر چيز مديون شش گل او در هشت بازي بود، توز به شدت مورد توجه مطبوعات قرار گرفت. نشريات مختلف او را تحسين و تمجيد ميكردند و به عرش ميبردند ولي همين موضوع سبب شد كه مشكلات جانبي هم براي او ايجاد شود. زيرا او مورد توجه پاپاراتزيها هم قرار گرفته بود. اوايل، اين اتفاق و اين شناخته شدن براي خودش هم شيرين و دلچسب بود و از لحظه به لحظه آن لذت ميبرد. ولي وقتي پاپاراتزيها او را رها نكردند و براي يافتن خبر تازه و جنجالي حتي از ديوار خانهاش بالا رفتند، ديگر صبر و طاقتش تمام شد. انتشار اخبار رابطه پنهاني او با مانكن و هنرپيشهاي به نام «ناتاليا فاسي» زماني تيتر درشت نشريات شد كه همسرش «وانسا» باردار بود. روزنامهها و مجلات فقط براي فروش بيشتر نشريات خود به اين موضوع بال و پر ميدادند و نام «ديو و دلبر» را به اين دو داده بودند و گاهي نيز آنها را بكام و ويكتورياي آرژانتين ميناميدند همين اخبار سبب شد كه آرامش زندگي توز از بين برود و كار او و همسرش به مرحله جدايي و طلاق برسد. اعصاب او به حدي تحريك شده بود كه با كوچكترين موضوع ناراحت كنندهاي از كوره در ميرفت. رفتار خودمحور توز روي زندگي حرفهاي او هم تاثير منفي گذاشت. خوزه پكرمن مربي آرژانتين او را از تيم خود كنار گذاشت و باشگاه اتلتيكومادريد كه درصدد خريد او بود از تصميم خود منصرف شد. در همان زمان بود كه توز احساس ميكرد ملتش به او خيانت كرده و بار سفر را بست و به برزيل رفت تا به باشگاه «كورينتيانس» بپيوندد.
 «دكو» تحت راهنماييهاي «خوزه مورينيو» هدايت تيم بلندپرواز پورتو را بر عهده گرفت و بازيكن كليدي فصل 2003-2002 شد. او در اين فصل در سي بازي ده گل به ثمر رساند ولي هفده كارت زرد و يك كارت قرمز دريافت كرد. با اين وجود او در «جام يوفا»ي سال 2003 يكي از بازيكنان مهم و كليدي محسوب كه موجب پيروزي تيمش برابر تيم «سلتيك» شد. سال بعد دكو به پورتو كمك كرد تا بار ديگر عنوان ملي خود را بازيابد. او در آخرين سال همكاري در پورتد جايزه pvm(باارزشترين بازيكن) يوفا را به خود اختصاص داد و در همان زمان به عنوان بهترين هافبك مسابقات انتخاب شد.
 «دكو» تحت راهنماييهاي «خوزه مورينيو» هدايت تيم بلندپرواز پورتو را بر عهده گرفت و بازيكن كليدي فصل 2003-2002 شد. او در اين فصل در سي بازي ده گل به ثمر رساند ولي هفده كارت زرد و يك كارت قرمز دريافت كرد. با اين وجود او در «جام يوفا»ي سال 2003 يكي از بازيكنان مهم و كليدي محسوب كه موجب پيروزي تيمش برابر تيم «سلتيك» شد. سال بعد دكو به پورتو كمك كرد تا بار ديگر عنوان ملي خود را بازيابد. او در آخرين سال همكاري در پورتد جايزه pvm(باارزشترين بازيكن) يوفا را به خود اختصاص داد و در همان زمان به عنوان بهترين هافبك مسابقات انتخاب شد. فوريه سال 2007 خبر رسيد دكو قصد دارد به يكي از باشگاههاي انگلستان برود و باشگاههاي ليورپول، چلسي يا منچستر يونايتد خواستار او هستند. ولي هنوز چنين اتفاقي نيفتاده و دكو همچنان در تصاحب بارسلوناست. زندگي خصوصي
 فوريه سال 2007 خبر رسيد دكو قصد دارد به يكي از باشگاههاي انگلستان برود و باشگاههاي ليورپول، چلسي يا منچستر يونايتد خواستار او هستند. ولي هنوز چنين اتفاقي نيفتاده و دكو همچنان در تصاحب بارسلوناست. زندگي خصوصي رسوايي
 رسوايي . مربي ما ميگويد او انسان والايي است. رونالدينيو متعلق به بارسلوناست. مطبوعات، زيادي به پروپاي او ميپيچند. نميفهمم چرا اينقدر علاقه دارند به زندگي خصوصي او بپردازند. به نظر من اين اصلا عقلاني نيست. كوتاه از دكو دكو يك فوتباليست برزيلي با 174سانتيمتر قد و 73 كيلوگرم وزن است و عاشق بارسلونا و كشور پرتغال ميباشد. او پرتغال را وطن خود ميداند. او در اولين حضور خود در تيم ملي پرتغال كه برابر كشور برزيل انجام شد گل زد و سبب شد پرتغال بعد از گذشت سال ها (يعني از جام جهاني 1966) بار ديگر برابر برزيل پيروز شود.
. مربي ما ميگويد او انسان والايي است. رونالدينيو متعلق به بارسلوناست. مطبوعات، زيادي به پروپاي او ميپيچند. نميفهمم چرا اينقدر علاقه دارند به زندگي خصوصي او بپردازند. به نظر من اين اصلا عقلاني نيست. كوتاه از دكو دكو يك فوتباليست برزيلي با 174سانتيمتر قد و 73 كيلوگرم وزن است و عاشق بارسلونا و كشور پرتغال ميباشد. او پرتغال را وطن خود ميداند. او در اولين حضور خود در تيم ملي پرتغال كه برابر كشور برزيل انجام شد گل زد و سبب شد پرتغال بعد از گذشت سال ها (يعني از جام جهاني 1966) بار ديگر برابر برزيل پيروز شود.