تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 6 اولاول ... 23456
نمايش نتايج 51 به 58 از 58

نام تاپيک: رهی معیری

  1. #51

    پيش فرض


    روان پرور بود خرم بهاری


    که گیری پای سروی دست یاری


    و گر یاری ندارد لاله رخسار

    بود یکسان به چشمت لاله و خار


    چمن بی همنشین زندان جانست

    صفای بوستان از دوستان است


    غمی در سایه جانان نداری

    و گر جانان نداری جان نداری


    بهار عاشقان رخسار یار است

    که هر جا نوگلی باشد بهار است


  2. #52
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    بی سرانجام
    مرغ خونین ترانه را مانم
    صید بی آب و دانه را مانم
    آتشینم ولیک بی اثرم
    ناله عاشقانه را مانم
    نه سرانجامی و نه آرامی
    مرغ بی آشیانه را مانم
    هدف تیر فتنه ام همه عمر
    پای بر جا نشانه را مانم
    با کسم در زمانه الفت نیست
    که نه اهل زمانه را مانم
    خاکساری بلند قدرم کرد
    خاک آن آستانه را مانم
    بگذرم زین کبود خیمه رهی
    تیر آه شبانه را مانم
    Last edited by M O B I N; 23-08-2011 at 15:10.

  3. #53
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Aug 2008
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    پشیمانی
    دل زود باورم را به کرشمه‌ای ربودی
    چو نیاز ما فزون شد تو به ناز خود فزودی
    به هم الفتی گرفتیم ولی رمیدی از ما
    من و دل همان که بودیم و تو آن نه ای که بودی
    من از آن کشم ندامت که تو را نیازمودم
    تو چرا ز من گریزی که وفایم آزمودی
    ز درون بود خروشم ولی از لب خموشم
    نه حکایتی شنیدی نه شکایتی شنودی
    چمن از تو خرم ای اشک روان که جویباری
    خجل از تو چشمه ای چشم رهی که زنده رودی

  4. #54
    حـــــرفـه ای wichidika's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2009
    پست ها
    13,667

    پيش فرض يادي از رهي معيري در سال‌روز تولدش

    مجموعه‌ي آثار رهي در نمايشگاه كتاب يادي از رهي معيري در سال‌روز تولدش







    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
    امروز (يكشنبه، 10 ارديبهشت‌ماه)‌ سال‌روز تولد رهي معيري ـ شاعر و ترانه‌سراي معاصر ـ است.
    به گزارش خبرنگار ادبيات خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، چاپ سوم مجموعه‌ي آثار رهي معيري در نمايشگاه كتاب تهران عرضه مي‌شود. اين مجموعه كه سال 90 در شمارگان 2000 نسخه منتشر شده است، شامل غزليات، غزليات ناتمام، قصايد، مثنوي‌ها، رباعيات، قطعات، تك‌بيتي‌ها، اشعار روز، ترانه‌ها و بخش‌هايي با عنوان‌هاي در ستايش رهي و به ياد رهي است كه در 544 صفحه گردآوري و از سوي انتشارات نگاه منتشر شده است.
    محمد معيري با تخلص «رهي» دهم ارديبهشت‌ماه سال 1288 خورشيدي در تهران متولد شد. پس از پايان تحصيلات، به كارهاي دولتي وارد شد. از آغاز جواني به سرودن شعر پرداخت. علاوه بر غزل و ديگر انواع شعر، يكي از ترانه‌سرايان معروف معاصر است كه در نقاشي و موسيقي نيز دستي داشت.
    از آثار او به «سايه‌ي عمر»، «آزاده» و «گل‌هاي جاويدان» مي‌توان اشاره كرد.
    آثار سياسي، فکاهي و انتقادي رهي با نام‌هاي مستعار «شاه پريون»، «زاغچه»، «حقگو» و «گوشه‌گير» در روزنامه‌ي «باباشمل» و مجله‌ي «تهران مصور» چاپ مي‌شدند.
    رهي علاوه بر شاعري، در ساختن تصنيف نيز مهارت کامل داشت. خزان عشق، نواي ني، به کنارم بنشين، کاروان و شب جدايي از ترانه‌هاي مشهور او هستند.
    اين شاعر در سال‌هاي آخر عمر در برنامه گل‌هاي رنگارنگ راديو، در انتخاب شعر با داوود پيرنيا همکاري داشت و پس از او نيز تا پايان زندگي، آن برنامه را سرپرستي مي‌کرد.
    رهي بيست‌وچهارم آبان‌ماه سال 1347 در اثر بيماري سرطان درگذشت.
    انتهاي پيام

  5. #55
    Banned
    تاريخ عضويت
    Jan 2009
    پست ها
    2,264

    پيش فرض

    چشم فروبسته اگر وا کنی
    در تو بود هر چه تمنا کنی
    عاقیت از غیر نصیب تو نیست
    غیر تو ای خسته طبیب تو نیست
    از تو بود راحت بیمار تو
    نیست به غیر از
    تو پرستار تو
    همدم خود شو که حبیب خودی
    چاره ی خود کن که طبیب خودی
    غیر، که غافل ز دل زار توست
    بی خبر از مصلحت کار توست
    بر حذر از مصلحت اندیش باش
    مصلحت اندیش دل خویش باش
    چشم بصیرت نگشایی چرا؟
    بی خبر از خویش چرایی چرا؟...

  6. #56
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض غزلیــات | جلـــد دوم | کوی می فروش


    مـا نظـر از خـرقــہ پوشاטּ بستــہ ایم
    دل بـہ مهــرِ بـاده نوشـاטּ بستــہ ایم

    جـاטּ بـڪـویِ مـے فروشـاטּ داده ایـم
    در بـہ رویِ خـود فروشـاטּ بستــہ ایـم

    بحـر طـوفـاטּ زا دل پـُر جـوشِ ماسـت
    دیـده از دریـایِ جـوشـاטּ بستــہ ایـم

    اشـڪِــ غــم در دل فـرو ریـزیــم مـا
    راه بر سیــلِ خروشـاטּ بسـتــہ ایـم

    بـر نخیـــزد نــالــــہ ای از مــا رهـــی
    عهـدِ الـفـت با خموشـاטּ بستـہ ایـم





  7. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  8. #57
    حـــــرفـه ای V E S T A's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2007
    پست ها
    6,502

    پيش فرض غزلیــات | جلد سوم | ستـاره بازیـگر




    تـار و پـود هستیـَم بر بـاد رفـت اما نرفـت
    عـاشقــے هـا از دلــم دیوانگــے هـا از سـرم
    شمــع لـرزاטּ نیستـم تا مانـد از مـטּ اشــڪِ سـرد
    آتــشــــے جــاویــــد بـاشـــد در دلِ خاڪـــستـــــرم
    سـرڪـشـــــے آمــوخــت بخــت از یــار یـا آمــوخــت یــار
    شـیـــــــوۀ بــازیــگـــــــــری از طــالـــــــــع بــازیـگــــــــــرم؟
    خــاطـــــرم را الفتـــــے بـا اهـــل ِعالـــــم نیــســت نیــســت
    ڪــــــز جـهــــانــــے دیـگــــرنـــــد و از جـهــــــانــــــے دیـــگــــرم







      محتوای مخفی: متن کامل شعر 
    تاگریـزان گشتـی ای نیلوفـری چشـم از بـرم


    در غمـت از لاغـری چـون شاخـه نیلـوفرم




    تا گرفتـی از حریفـان جـام سیمیـن چـون هـلال


    چـون شفـق خونابـهٔ دل می‌چکـد از ساغـرم




    خفـته ام امشـب ولی جـای من دل سوختـه


    صبـحدم بینـی که خیـزد دود آه از بستـرم




    تـار و پـود هستیـم بر بـاد رفت امـا نرفـت


    عاشقـی ها از دلـم دیوانگـی ها از سـرم




    شمـع لـرزان نیستـم تا مانـد از من اشـک سـرد


    آتـشی جاویـد باشـد در دل خاکستـرم




    سرکشـی آموخـت بخـت از یـار یـا آموخـت یـار


    شیـوه بازیگـری از طالـع بازیگـرم؟




    خاطـرم را الفتـی با اهـل عالـم نیـست نیـست


    کز جهـانی دیگرنـد و از جهـانی دیگـرم




    گر چـه ما را کار دل محـروم از دنیـا کنـد


    نگـذرم از کـارِ دل وز کـارِ دنیـا بگــذرم




    شعـر من رنگ شـب و آهنـگ غـم دارد رهـی


    زانـکه دارد نسبتـی با خاطـرِ غـم پـرورم




  9. 2 کاربر از V E S T A بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #58
    Super VIP Mehran's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    -• برنابلا
    پست ها
    11,405

    پيش فرض

    ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
    و آنچه در جام شفق بینی بجز خوناب نیست

    زندگی خوشتر بود در پرده ی وهم و خیال
    صبح روشن را صفای سایه ی مهتاب نیست

    شب ز آه آتشین یکدم نیاسایم چو شمع
    در میان آتش سوزنده جای خواب نیست

    مردم چشمم فرومانده است در دریای اشک
    مور را پای رهایی از دل گرداب نیست

    خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
    کوه گردون سای را اندیشه از سیلاب نیست

    ما بدان گل از وفای خویشتن دل بسته ایم
    ورنه این صحرا تهی از لاله ی سیراب نیست

    آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
    ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست

    گر تو را با ما تعلّق نیست ما را شوق هست
    ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست

    گفتی اندر خواب بینی بعد ازین روی مرا
    ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

    جلوه ی صبح و شکرخند گل و آوای چنگ
    دلگشا باشد٬ ولی چون صحبت احباب نیست

    جای آسایش چه می جویی «رهی» در مُلک عشق؟
    موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست

    با تشکر مهران...

  11. 5 کاربر از Mehran بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


صفحه 6 از 6 اولاول ... 23456

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •