تبلیغات :
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی، صداگیر ماینر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 6 از 13 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر
نمايش نتايج 51 به 60 از 129

نام تاپيک: اشعار شاعران جهان

  1. #51
    داره خودمونی میشه Ehsanovic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    134

    پيش فرض

    و روزها به قدر کفايت نيستند

    و شبها

    به قدر کفايت نيستند



    و زندگي مي گذرد :

    چون دويدن موش صحرايي…

    بي آنکه بجنباند

    علفها را!

    ازرا پاوند

  2. 3 کاربر از Ehsanovic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #52
    داره خودمونی میشه Ehsanovic's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    Tehran
    پست ها
    134

    پيش فرض

    نمي خواهم براي زيستن
    جزاير، قصرها و برجها را.
    چه لذتي فراتر از
    زيستن در ضماير!

    اكنون دگربر كن لباست را
    نشانيها و تصاوير را .
    من،
    تورا اينگونه نمي خواهم
    هماره در هيبت ديگري،
    دخترِ هميشه از چيزي.
    تو را ناب مي خواهم ، آزاد
    تو؛ بي هيچ كاستي .
    مي دانم آنگاه كه بخوانم تورا ميان همه جهانانيان،
    تنها تو، تو خواهي بود.
    و آنگاه كه بپرسي مرا،
    اوكه تو را مي خواند كيست؟
    او كه تو را از آن خويش مي خواهد .
    مدفون خواهم ساخت نامها را،
    عناوين را ، تاريخ را.
    همه چيز را درهم خواهم شكست
    تمامي آنچه را كه پيش از زادن بر من آوار كرده‌اند.

    و به گاه ورود به گمنامي و عرياني ابدي سنگ و جهان
    تو را خواهم گفت :
    ”من تو را مي خواهم ، اين منم

    پدرو سالیناس

  4. 2 کاربر از Ehsanovic بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #53
    آخر فروم باز amir 69's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    محل سكونت
    همان حوالی
    پست ها
    1,259

    پيش فرض

    چارلز بوكوفسكي / به انتخاب احمد پوری

    1
    شعر كوتاه
    مثل زندگي كوتاه
    شايد بهترين نباشد
    اما معمولا
    آسان تر است.
    اين
    شعري است كوتاه
    در پايان
    يك زندگي
    دراز
    حالا نشسته ام اين جا
    نگاهت مي كنم
    بعد
    مي گويم
    خداحافظ.

    2
    نويسنده بزرگ
    فكر مي كرد
    اين آخر عمري
    يك جورايي
    مردم گريز شده است
    و خلوتي دلپذير
    در دوري از عوام بدست آورده.
    اما كشف كرد كه ماجرا اين نبود
    يك شب در جلسه شعرخواني
    دستانش چنان لرزيدند
    كه از بودن در جمع خجالت كشيد.
    قهرماني ديگر
    فلنگ را بست.

  6. 2 کاربر از amir 69 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #54
    اگه نباشه جاش خالی می مونه knight 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    sHiRaZzZz
    پست ها
    298

    پيش فرض

    شعری از رابرت کریلی
    مترجم : ترانه جوانبخت



    The Conspiracy

    You send me your poems,
    I'll send you mine.

    Things tend to awaken
    even through random communication

    Let us suddenly
    proclaim spring and jeer

    at the others,
    all the others.

    I will send a picture too
    if you will send me one of you.

    ترجمه این شعر به فارسی

    دسیسه

    شعرهایت را به من بفرستی
    شعرهایم را برایت خواهم فرستاد

    اشیاء به بیدار کردن می روند
    حتی از مکاتبه تصادفی

    بهار را ناگهان
    اعلان کنیم و طعنه بزنیم

    به دیگران
    همه دیگران

    تصویری هم خواهم فرستاد
    اگر یکی از خودت به من بفرستی

  8. #55
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ali_Moradi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    488

    پيش فرض اشعار افغانستان

    درود

    هدف من از ایجاد این تاپیک اینکه ، شما دوستان رو اندکی با اشعار شاعران افغانستان آشنا کنم ، اگرچه بنظر من شعر و ادبیات ایران و افغانستان بهم پیوسته و مشترک هست و از همدیگر متاثر ، لیکن بنا به شرایط اجتمائی و سیاسی ممکن است که کمتر از هم بهره جسته باشند
    چیزی که مسلم است اینکه در زمینه آشنایی با شعر امروز افغانستان و شعرای معاصر افغانی در ایران کمتر تلاش شده...

    و البته از سایر دوستان هم تقاضای همکاری و مشارکت دارم

    - - - - -
    برای چشم تو بايد
    هزار يلدا را
    به همدگر پيوست
    و آن زمان به نگاهت عميق انديشيد.

    - مریم محمود -
    Last edited by Ali_Moradi; 28-08-2010 at 19:52.

  9. 2 کاربر از Ali_Moradi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  10. #56
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ali_Moradi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    488

    پيش فرض

    نمی خواهم انگشت بزنم

    ثبت شود

    به آنچه خدا نداده است مرا

    متعهد بمانم

    کاش مرا تارزان می آفریدی

    کاش ان قدر دورم می انداختی

    که انسان تُف اش را

    کاش با من بد می کردی

    رگ های شعورم را سرطانی می کردی

    و سیرم می کردی از جهان سوم چشم هایت

    چرا عادت کرده ای

    با من خوب باشی!

    تو خود مرا این گونه ساختی

    عصیانگر

    پس بگذار یک نفس

    تروریست خودم باشم!


    - فاطمه سجادی -

  11. 3 کاربر از Ali_Moradi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  12. #57
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Ali_Moradi's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    مشهد
    پست ها
    488

    پيش فرض

    پرندگان

    از بیداد تفنگ گذشتند،

    چشمه ها

    ازجفای سنگ

    و. ...

    تو

    درگیرچه مانده ای

    -ای دل ِ تنگ!



    - داوود دریاباری -

  13. 3 کاربر از Ali_Moradi بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  14. #58
    اگه نباشه جاش خالی می مونه knight 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    sHiRaZzZz
    پست ها
    298

    پيش فرض

    كارلو بتوكي/شاعر ايتاليائي


    مترجم: كامبيز تشيعي

    كارلو بتوكي(CARLO BETOCCHI)به سال 1899 در تورينو به دنيا آمد.
    در سال 1986 در فلورانس درگذشت.
    وي به خاطر شغل پدرش دوران نوجواني را به اتفاق خانواده در شهرهاي بلونيا، رم و... گذراند و سرانجام در فلورانس استقرار يافت.
    اولين مجموعه شعرش در سال 1932 در فلورانس چاپ و منتشر شد. و سالهاي بعد سه مجموعه ديگر از او به چاپ رسيد.
    مهمترين فعاليت فرهنگياش تاسيس مجلهاي مذهبي بود. عمق ايدئولوژي اشعار بتوكي مذهبي ــ كاتوليكي است.

    يك بعدازظهر شيرين زمستان


    يك بعدازظهر شيرين زمستان، شيرين
    براي اين كه نور تنها چيزي بود
    كه تغيير نمييافت، نه سپيدهدم بود نه غروب، ناپديد شدند افكارم مثل پروانههاي
    بسياري كه ناپديد شدند، پروانههاي كه
    در باغهاي سرشار از گل سرخ
    زندگي ميكنند آنجا، خارج از دنيا.

    مثل پروانههاي بينوا هستند، مثل آن
    بيشمار پروانههاي ساده بهار
    كه بر روي كرتها پرواز ميكنند زرد و سفيد،
    سبك و زيبا رفتند،
    چشمان متفكرم را دنبال ميكردند،
    هرچه بيشتر اوج ميگرفتند بدون خستگي.

    تمام شكلها همزمان پروانه
    ميشدند، در اطراف من
    ديگر هيچ چيز متوقف نبود، نور مرتعش
    دگر دنيايي لبريز كرده بود وادي را
    كه من از آن ميگريختم، و فرشتهاي
    با صداي جاودانياش آواز ميخواند
    و مرا به درگاه تو ميبرد خدا.

  15. #59
    پروفشنال Rainy eye's Avatar
    تاريخ عضويت
    May 2008
    پست ها
    864

    پيش فرض

    ایستاده روی پلکهام،
    و گیسوانش،
    درون موهام
    شکل دستهای مرا دارد،
    رنگ چشمهای مرا...
    در تاریکی من محو می شود،
    مثل سنگ ریزه ای دربرابر آسمان.
    چشمانی دارد همیشه گشوده،
    که آرام از من ربوده...
    رویاهایش ،
    با فوج فوج روشنایی،
    ذوب می کنند
    خورشیدها را
    و مرا وامی دارند به خندیدن،
    گریستن،
    خندیدن
    و حرف زدن،
    بی آنکه چیزی برای بیان باشد.


    پل الوار

  16. 2 کاربر از Rainy eye بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #60
    اگه نباشه جاش خالی می مونه knight 07's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2010
    محل سكونت
    sHiRaZzZz
    پست ها
    298

    پيش فرض

    فیلیپ گولو

    به من بگو

    آن صبح آنجا، پشت پنجره ای ها را بستیم
    پلک های بسته – کلید دور انداخته
    رشته ی بریده – چشم های خاموش
    سایه همه چیز را می داند اما هیچ نمی گوید …

    زندگی بی اینکه دیپلم بدهد می آموزد
    فردا فقط فردا وجود دارد

    مرگ حقایق وعده های بی پایان را آشکار می کند
    هیچ چیز ارزشی ندارد جز تمایل
    برای رها کردن خود از زمان های شمرده شده

    بی وقفه به من بگو
    که من آزادم از دوست داشتنت

  18. این کاربر از knight 07 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


صفحه 6 از 13 اولاول ... 2345678910 ... آخرآخر

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 2 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 2 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •