مدادم و مدادم
این روزا خیلی شادم
چونکه می خوام با دوستان
برم به کودکستان
تراش می یاد کنارم
خیلی دوستش می دارم
انگار با من داداشه !
سرم رو می تراشه
حالا چقدر تیزم من
عاشق پاییزم من !
پیوند فرهادی
مدادم و مدادم
این روزا خیلی شادم
چونکه می خوام با دوستان
برم به کودکستان
تراش می یاد کنارم
خیلی دوستش می دارم
انگار با من داداشه !
سرم رو می تراشه
حالا چقدر تیزم من
عاشق پاییزم من !
پیوند فرهادی
عجب تاپیک جالبی بود...تا حالا ندیده بودمش...مخصوصا شعر قبلی silent cloud ... خیلی بامزه بود...کلی حال کردم باهاش....
كجا بودي تو بابا
چرا پس دير كردي؟
چراآنقدر بابا
خودت را پير كردي؟
شده موهايت امشب
پر از برف و پر از برف
بيا بنشين كنارم
بزن با من كمي حرف
بيا بنشين كنارم
كنار اين بخاري
بگو جز چايي داغ
چه چيزي دوست داري؟
بيا گرمت كنم من
بيابابا نكن ناز
بيا اين حوله را زود
به روي خود بينداز
شاعر : رودابه حمزه اي
بابا مرا خورشید می نامد
هم نام مامان خودش خورشید
مامان به من ناهید می گوید
هم نام مامان خودش ناهید
من زهره هستم، خواهرم اما
می گفت دیشب : "ماه تابانم"
خورشید و ماه و زهره یا ناهید
آخرکه هستم من نمی دانم
وقتی که دیشب عمه ی پروین
پرسید از این که چیست نام من
بی حوصله گفتم که مجموعا
منظومه شمسی ست نام من
من در كنار حوض
او در ميان آب
پر ميزند عكسم
در آسمان آب
وقتي كه مي خندو
او مي شود خوشحال
با خنده عكسم را
او ميكند دنبال
تا مي كنم بازي
با ماهي كوچك
پر مي شود دنيا
از ماهي و پولك
رنگ دل ماهي
هم سرخ وهم آبي ست
زيباتر از ماهي
تنها خود ماهي ست
شاعر : رودابه حمزه اي
خواهش می شود شمیم جان
من بچه بودم از شعر خیلی بدم می اومد اما حالا علاقه شدیدی به شعرهای کودکانه دارم!!
یه جورایی ساده و صمیمی و پر از بوی کودکی هستن
اون شعر پاییز رو هم انقدر خوشم اومد توی دفترم نوشته بودم!
پیشی نامهربون
یه بسته قرص و کپسول
بدست پیشی افتاد
پیشی اونو برش داشت
به موش موشی نشون داد
گفت که بیا عزیزم
هدیه برات آوردم
یه بسته آب نباته
خودم هزار تا خوردم !
موش موشی گفت: چه خوبی
ای پیشی مهربون !
من نمی خوام بمیرم
خودت بخور، نوش جون !
شاعر: نمی دونم!
الا بگو دختر 9 ساله از پسر 20 ساله زياد ميدونهنوشته شده توسط silentcloud [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
اخه دختر خوب (از جهت مثبت) تو كه همه شعر هاي كو دكانه رو حفظي
چي ميگي
ای بابا باز تو اومدینوشته شده توسط e V I L [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]
تو چرا انقدر به کارهای من گیر می دی ؟
می خوای دعوا کنیم ؟
من شعر کودکانه دوست دارم خیلی هم دوست دارم
قشنگن
ساده ان
بی آلایشن
شادن و آه و ناله ندارن
ابهام و ایجاز و ایهام و کوفت و زهر مار ندارن
عین شیشه
عین بچه گی هامون ( بچگی های خودم تو رو که نمی دونم)
اینم اون شعری که خیلی دوستش دارمه:
در باغ سبزی
پر بار و زیبا
یک جوجه گنجشک
آمد به دنیا
بال و پری زد
خورشید را دید
دل بسته شد بر
دیدار خورشید
...
اگه جرات داری به این گیر بده
هرکی ادامه این شعر رو بلد باشه ( خودم حفظم) باید بهش گفت ایول !
برین ببینین یادتون می یاد یا نه
تقلبم نکنین
Last edited by Ar@m; 17-04-2007 at 20:52.
يه كاغذ مچاله
افتاده توي چاله
پيشي برش ميداره
توي جيبش ميذاره
چونكه نوشته برروش
آدرس لونه ي موش!
نويسنده: ؟؟؟
خب اشعار كودكانه بايد رنگي رنگي باشه ديگه!
بلدم شعر بگويم
بلدم قصه بخوانم
بلدم خستگي ات را
به سلامي بتكانم
بلدم پاك و مرتّب
بزنم شانه به مويم
بلدم آينه باشم
بلدم راست بگويم
بلدم لانه بسازم
ببرم پيش كبوتر
بلدم بيست بگيرم
بدهم هديه به مادر
بلدم روي لب تو
گل لبخند بكارم
بلدم مردم دنيا
همه را دوست بدارم
شاعر : افشين اعلاء
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)