حال که ديگر قرار نیست حوای من شوي
به چه امیدی آدم شوم ...
حال که ديگر قرار نیست حوای من شوي
به چه امیدی آدم شوم ...
باران بهانهــــــ بود
تا تو زیر چتــــر منــــــــ
تا انتـــــــهای کوچهــــــــ بیایی . . .
اینجا همه هر لحظه می پرسند :
حالت چطور است؟
اما کسی یک بار از من نپرسید :
(( بالت . . .
انکار
از تمام رمز رازهای عشق
جز همین سه حرف
جز همین سه حرف ساده میان تهی
چیز دیگری سرم نمیشود
من سرم نمیشود
ولی . . .
راستی دلم،
دلم چه می شود!
Last edited by M3HRD@D; 13-01-2011 at 22:37.
به نام ستاره ی شب تاریکم…یک شب خوب تو اسمون…یک ستاره چشمک زنون…خندیدو گفت کنارتم تا اخرش تاپای جون…ستاره ی قشنگی بود.اروم و نازو مهربون…ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون…اما زیادطول نکشید عشق منو ستاره جون…ماهه اومدستاره رو دزدیدو برد نامهربون… ستاره رفت با رفتنش منم شدم بی هم زبون… حالا شبا به یاد اون چشم میدوزم به اسمون
وقتی از غربت ایام دلم می گیرد
مرغ امید من از شدت غم می میرد
دل به رویای خوش خاطره ها می بندم
باز هم خاطره ها دست مرا می گیرد.
کوچ کرده ام به خاطرات ...
اگر به دیدنم آمدی
من بیشتر اوقات حوالی آخرین بوسه هستم...
آزادم کنید !..
در رویای زنی زیبا ..
زندانی ام !!
---------- Post added at 08:11 PM ---------- Previous post was at 08:10 PM ----------
با تیشه ی شکسته ..
می نویسد:
روی صخره ..
...
« گور پدر شیرین» !!
---------- Post added at 08:12 PM ---------- Previous post was at 08:11 PM ----------
امیــد هست ؛ چون خدا هست ...
انگیزه نیست ؛ !
چون تـو نیستی ...
بسیار زیبا بود ممنون
خاطرات از دست رفته را
آیا
مجال مروری هست هنوز....
Last edited by Gharibane; 13-01-2011 at 22:37.
کوه با نخستین سنگ ها آغاز میشود
و انسان با نخستین درد
در من زندانی ،ستم گری بود
که به آواز ،زنجیرش خو نمی کرد
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم
هم اکنون 8 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 8 مهمان)