تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 59 از 129 اولاول ... 94955565758596061626369109 ... آخرآخر
نمايش نتايج 581 به 590 از 1281

نام تاپيک: مجموعه مقالات و موضوعات روانشناسي

  1. #581
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    روانشناسي پيوند عاشقانه


    افـراد بـالغ در ارتبــاط برقرار كردن با ديگران داراي تفاتهايي مي بـاشـند كـه ريشـه در طـفوليـت آنها و چگونگي رابطه

    سـرپرست آنان در خردسالي (پدر، مادر يا پرستار) با آنان دارد. بدين مفهوم كه اگر ســرپرست با طفل رابطه مـحبت آميز داشته و نيازهاي كودك را بدرستي پاسخ گويد، طفل نيز پيوند اطمينان آميز و توام با امنيت با سرپرست خـــود برقرار مي كـند.

    طـفل ميـل بـه برقــرار كردن رابطه نزديك و صـمـيـمانه بـــا سرپرست خود خواهد داشت و يا از دور به سرپرست خود لبخند ميزند.


    حـال اگـــر سرپرست طفل به كودك آنچنان كه بايد توجه نكند و به وي بي اعتنا باشــد، در طفل دو سبك پيوند ديگر شكل ميگيرد يكي آنكه طـفل مضطرب و سردرگم ميگردد و خصومت و نارضايتي خـود را فعالانه و يا غير مستقيم به سرپرست خود نشان ميدهد و يا آنكه در طفل پيوند اجتنابي شكل گرفته و از سرپرست خود دوري مي كـند.

    اين طرز رفتار با طفل در شخصيت كودك رسوخ كرده و در بزرگسالي خود را نمايان ميكنـد كـه در اين صورت با 4 شخصيت از لحاظ سبك شكل گيري پيوند و دلبستـگي مـيـان فـرد با فرد ديگر به ويژه جنس مخالف و مسايل عشقي مواجه خواهيم بود:

    1- بالغين مطمئن و برخوردار از امنيت: اينگونه افراد داراي مشخصات زير ميباشند:
    توانايي ارتباط برقرار كردن و صميمي گشتن با ديگران.
    احترام به حريم شخصي و فضاي شخصي براي خود و شريك زندگي خود.
    نسبت به احساسات شريك زندگيش همدلي كرده و به آساني وي را ميبخشد
    داراي مرز و حدود مشـخص براي خود، داراي عزت نفس بالا، پشـتيبان و محبوب ميباشد.
    از آنكه با فردي خيلي صميمي گردد و يا از سوي وي طرد گردد، نـگـران و بـيمناك نيست.
    تمايل به برقراري رابطه دراز مدت.
    مسايـل خصـوصي خود را در صورت لزوم در اختيار ديگران قرار مي دهـد و در بـاز كردن سفره دلش نزد ديگران محتاط است.
    براي ديگران احترام زيادي قائل است.
    هنگامي كه به كمك احتياج دارد از ديگران طلب ياري مي كند.
    در تعامل با ديگران مثبت، خوشبين، سازنده و سخاوتمند است.
    خلاق و روشن فكر بوده و از مرگ نمي هراسد.

    2- بالغين اجتنابي: اين گونه افراد داراي مشخصات زير ميباشند:

    رابطه آنها از لحاظ فيزيكي و احساسي غير صميمي ميباشد.
    آنها به دوري و جدايي عادت داشته و اينگونه راحت تر هستند.
    به ديگران زياد توجه ندارند و ممكن است خودخواه بنظر آيند.
    نسبت به احساسات و نيازهاي شريك زندگي خود بي مسئوليت، بـي اعـتـنا و ناشكيبا هستند.
    افــرادي منزوي هستند و مـمـكن است رفتـارهـاي كنـتـرل جـويانـه، منـتـقـدانـه و غضبناكي بروز دهند. نياز مبرمي به تعريف و تمجيد و پذيرش دارند.
    قادر به برقرار كردن رابطه صميمانه با ديگران نيستند.
    سفـره دلـشان را براي كسي نمي گـشايند و بـي پـرده احساستـشان را بـيـان نميكنند.
    خشك و انعطاف ناپذيرند و به ديگران اعتماد ندارند.
    زياد در رابطه دراز مدت سرمايه گذاري نميكنند.
    پس از جدايي زياد غمگين نميگردند.
    معمولا به كار زياد اعتياد دارند تا بتوانند اينگونه از رابطه صميمانه اجتناب كنند.
    والدين خود را طرد كننده به خاطر مي آورند.
    دوران كـــودكي آشفته اي را پشت سر گذاشته اند (والدين الكلي و يا بد رفتاري از سوي آنان)
    هنگامي كه خود و يا شريك زندگيش پريشان و دچار مشكل مي گردند از شريك خود دوري ميگزيند.
    تعاملات اجتماعي را خسته كننده ميداند و از مرگ بيمناك است.

    سایت تکچین

  2. #582
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    کمي هم به خودتان بپردازيد


    آيا آرزو داريد که آرام و خونسرد و خوددار باشيد و فرصت کافي براي آنچه دلخواه شماست در اختيار داشته باشيد؟ اگرچه رسيدن به اين هدف مشکل به نظر مي رسد، اما با کمي تلاش و تجديد نظر در افکار و اعمال مي توان به آن نزديک شد. بهتر است اين راهکارهاي پيشنهادي را رعايت کنيد. فراموش نکنيد در دنياي شلوغ و پر استرس امروز به دست آوردن تکه اي آرامش مي تواند غنيمت بزرگي باشد آيا ذاتا هميشه مسئول امور و عهده دار نظم و ترتيب هستيد؟ افراد پرکار و فعال اغلب احساس مي کنند همه کارها بايد تحت کنترل آنها باشد، خصوصا مواقعي که هدف خاصي مدنظرشان است. بنابراين سعي کنيد براي يک بار هم اين عادت کنترل کردن را رها کنيد و بگذاريد زندگي مسير خود را بپيمايد. ذهن و روان خود را با ديدن و شنيدن کارهاي هنري، زيبا و آراسته کنيد. از نمايشگاه هاي هنري ديدن کنيد و به موسيقي گوش فرا دهيد و بر زيبايي هاي يک گل تمرکز کنيد. به عنوان مثال بگذاريد ديگران برنامه سفر دسته جمعي يا پيک نيک را سازماندهي کنند و نتيجه حاصله را بدون هيچ اظهارنظري بپذيريد و ببينيد چه احساسي به شما دست مي دهد. اين کار ممکن است براي شما پر دغدغه و براي ديگران شگفت انگيز باشد، ولي آرامشي که برايتان به ارمغان مي آورد، ارزش دارد.
    - مسئوليت هاي متعدد را نپذيريد: ممکن است از اين که همواره کارهاي بسياري را با هم انجام مي دهيد به خود بباليد، ولي قطعا در حين کار احساس عدم تمرکز، نگراني و خستگي مي کنيد. خانم ها اکثرا از اين که قادرند چندين کار را همزمان انجام دهند به خود مي بالند وليکن در نهايت از اين عمل آسيب مي بينند. بنابراين کارها را يک به يک و به نوبت انجام دهيد. قدر لحظه هاي عمر خود را بدانيد و از انجام کاري که عهده دار هستيد، لذت ببريد تا پس از اين که کار را به نحو احسن انجام داديد، احساس موفقيت کنيد.
    - به موفقيت هاي خود بها دهيد: هميشه توجه داشته باشيد که موفقيت، پيروزي هاي بعدي را به دنبال مي آورد و احساس خود کم بيني را از انسان دور مي کند. کافي است تنها به يک چيز که موجب بالندگي شماست و يا يک زمينه که در آن موفق بوده ايد فکر کنيد. ارزشمند بودن خود را مورد تاييد قرار دهيد. اين بار که در مسير کم ارزش پنداشتن خود قرار مي گيرد، سعي کنيد موفقيت هايتان را مرور و تامل کنيد. با اين عمل همه امور را در دورنمايي مثبت قرار مي دهيد و احساس آرامش خواهيد کرد. سختگيري و جدي بودن زياد سبب مي شود فرصت ها را از دست بدهيد و تاکيد براي اجراي آن برنامه انرژي خود را بيهوده تلف کنيد در مواقعي که لازم مي دانيد روش و تاکتيک خود را تغيير دهيد تا در کارهايتان موفق تر و در رسيدن به اهدافتان خلاق تر شويد.
    - به نيازهايتان اهميت دهيد: هميشه به فکر راضي و خوشحال کردن ديگران باشيد، کمي هم به فکر نيازهاي معقول و مقبول خود باشيد. اين دليل بر خودخواهي نيست. به نقطه نظرات ديگران گوش دهيد، ولي اگر لازم مي دانيد براي اين که فرصت کافي براي پاسخ داشته باشيد به آنها بگوييد براي فکر کردن و تصميم گرفتن درباره آن موضوع نياز به زمان داريد. در عين حالي که انعطاف پذير هستيد نسبت به احساسات و عواطف خود نيز واقع گرا و بي رودربايستي باشيد. اين را بدانيد که اين گونه برخورد با مسائل حتما با موفقيت توام خواهد بود. اگر رک بودن شما را به وحشت مي اندازد ابتدا از مسائل کوچک شروع کنيد و بعد به مسائل بزرگتر بپردازيد تا بدين وسيله گستره آرامش خود را افزايش دهيد.
    - از کار خود لذت ببريد: اگر همواره در حال مسامحه و طفره رفتن از انجام کاري هستيد يا احساس مي کنيد براي انجام کاري تحت فشار هستيد، علامت اين است که از کاري که انجام مي دهيد لذت نمي بريد. واقعيت امر اين است که شما به هر حال ناچاريد اين کار را انجام دهيد، پس روي جنبه هاي لذت بخش آن تمرکز کنيد; مثلا حس خوبي که به نظم درآوردن امور مي دهد و يا مورد تقدير و ستايش قرار گرفتن از بابت رسيدن به نتايج مطلوب تکيه کنيد. اين ديدگاه مثبت مي تواند تنش هاي درون شما را بزدايد و به شما فرصت دهد که دريابيد چه تغييرات درازمدتي را مي توانيد ايجاد کنيد.
    - انعطاف پذير باشيد: لزوم يک برنامه روزمره براي تنظيم نيازهاي زندگي بسيار خوب و معقول است ولي نبايد اصرار و اجبار در رعايت آن موجب تنش و اضطراب شما شود. سختگيري و جدي بودن زياد سبب مي شود فرصت ها را از دست بدهيد و تاکيد براي اجراي آن برنامه انرژي خود را بيهوده تلف کنيد در مواقعي که لازم مي دانيد روش و تاکتيک خود را تغيير دهيد تا در کارهايتان موفق تر و در رسيدن به اهدافتان خلاق تر شويد. انعطاف پذيري به شما آرامش بيشتري مي دهد چون به شما فرصت مي دهد حين انجام کار روش خود را انتخاب کنيد.
    - بين کار و زندگي تعادل برقرار کنيد: تداخل و ادغام زندگي کاري و اداري با زندگي خصوصي باعث اختلالات فيزيکي و عاطفي است برنامه و زماني را براي توقف کار انتخاب کنيد و به آن پايبند باشيد. در خانه به کار فکر نکنيد و توجه خود را به زندگي خانوادگي معطوف داريد. مواردي پيش مي آيد که اين کار برايتان مقدور نيست، ولي سعي کنيد در بيشتر موارد اين مسئله را رعايت کنيد.
    - عکس العمل هايتان را عوض کنيد: ممکن است همواره در تغيير شرايط تنش آفرين موفق نباشيد، ليکن با تغيير دادن ديدگاه خود نسبت به آن مي توانيد احساسات خود را عوض کنيد. اگر کسي دير سر قرار حاضر شد، به جاي عصباني شدن يا صرفا منتظر ماندن، و از وقت آزادي که به دست آورده ايد لذت ببريد. اگر کسي بي ادب و پرخاشگر است به خودتان بگوييد اين اوست که مبتلا به فشارخون بالا مي شود و نه شما.
    - ذهن و روح خود را شاد کنيد: ذهن و روان خود را با ديدن و شنيدن کارهاي هنري، زيبا و آراسته کنيد. از نمايشگاه هاي هنري ديدن کنيد و به موسيقي گوش فرا دهيد و بر زيبايي هاي يک گل تمرکز کنيد. کاغذ و قلمي را برداريد و منظره زيبايي را نقاشي کنيد يا در پارک قدم بزنيد يا در يک کلاس هنري ثبت نام کنيد.
    - براي آينده برنامه ريزي کنيد: حتما براي خود برنامه هاي تفريحي تدارک ببينيد; چرا که چشم انتظار برنامه هاي تفريحي بودن نيز آرام بخش بسيار خوبي است. فهرستي از برنامه هاي لذت بخش تهيه کنيد و براي انجام آن برنامه ريزي کنيد; مثلا برنامه اي براي تهيه بليت تئاتر و يا قرار ملاقات با يک دوست و يا خريد کتاب مورد علاقه تان تهيه کنيد. با اين کارها بلافاصله احساس خوبي به شما دست خواهد داد.
    - در فعاليت هاي دسته جمعي و گروهي شرکت کنيد: در فعاليت هاي يک گروه خيريه يا مذهبي شرکت کنيد. شرکت در فعاليت هاي خيريه و کمک به افراد، احساس خوبي در شما ايجاد مي کند. شرکت در جلسات منظم گروه هاي مذهبي نيز آرامش رواني مناسبي به شما مي دهد.

    منيع : روزنامه ابتکار

  3. #583
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    اعتماد و احساس امنيت



    پيدا كردن فرد امين و مورد اطمينان چه در روابط نزديك و چه در روابط دور يا رسمي كار ساده اي به نظر نمي رسد. انسانها دوست دارند دوستان قابل اعتمادي داشته باشند. دوستاني كه بتوانند براي روزهاي سخت زندگي رويشان حساب كنند.
    اعتماد و اطمينان دو واژه اي است كه به ظاهر ساده مي آيد اما در اصل جاي تعمق بسيار دارد. وقتي به فردي اعتماد مي كنيد و حرف دلتان را مي زنيد و سپس آن را از دهان ديگري مي شنويد چه احساسي به شما دست مي دهد.
    مطمئنا احساس خوشايندي نيست. شهروندان ما تا چه ميزان به هم اطمينان دارند. در يك خانواده افراد آن خانواده تا چه حد مورد اعتماد هم هستند. اعتماد افراد خانواده به هم يكي از اراكان بهداشت رواني است. وقتي نوجوان يا جوان در خانواده خود فرد مطمئني پيدا نمي كند تا با او روابط نزديك و صميمي داشته باشد ناخودآگاه از خانواده دور شده و به دامن دوستان و بيگانه ها كشيده مي شود و در اين ميان اگر به تور افراد ناباب بخورد آسيبهاي جبران ناپذيري خواهد ديد. اما فردي كه روابط دوستانه با افراد خانواده اش دارد و حمايت عاطفي مي شود از آسيبهاي اجتماعي در امان مي ماند.
    چه كنيد تا فردي مورد اطمينان باشيد و ديگران به شما اعتماد كنند.
    گذشته يك فرد بهترين مدرك براي پاسخگويي به اين پرسش است. همه ما در شرايط امتحان يا آزمون قرار مي گيريم. همه ما به نوعي به يكديگر امتحان پس مي دهيم. آناني معتمدند كه از چنين آزمونهايي سربلند بيرون آمده باشند. شما مسلما به كساني اعتماد مي كنيد كه قبلا هم اعتماد كرده ايد. با كساني درددل مي كنيد كه قبلا به نوعي فيدبك مثبت دريافت كرده ايد.
    از مغازه هايي خريد مي كنيد كه به كيفيت جنس و بهاي آن تا حدي اطمينان داريد. از مسيري رفت و آمد مي كنيد كه تا حدودي امن تر از مسيرهاي ديگر به نظر مي رسد. براي مهمانتان از رستوراني غذا تهيه مي كنيد كه به سلامت آن اطمينان بيشتري داشته باشيد. فرزندانتان را در مدرسه اي ثبت نام مي كنيد كه لااقل از چند نفر تعريف آن را شنيده باشيد. مسلما همين فاكتورها در انتخاب افرادي كه مي خواهيد به آنها اطمينان كنيد، دخيلند. به ديگران اعتماد كنيد تا آنها نيز به شما اعتماد كنند
    اصولا هر خصلتي را با كمي تلقين، انتظار از فرد و دادن برخورد مناسب مي توان درشخص ايجاد كرد. وقتي به كسي مي گوييد: «چون به تو اطمينان دارم ... » فرد ناخودآگاه از خود انتظار يك فرد مطمئن را دارد مگر آن كه از لحاظ شخصيتي آدم بي وجداني باشد. اعتماد متقابل يكي از رموز روابط صميمي و صادقانه است. اگر در مقابل اعتماد ديگري نسبت به او بي اعتماد شويد قدر مسلم كم كم اعتماد او نيز نسبت به شما كمرنگ خواهد شد. مردم دوست دارند در مقابل كنشهاي مثبت شان نسبت به ديگران واكنشهاي مثبت دريافت كنند. مردم از اين كه مورد اعتماد كسي قرار بگيرند به خود مي بالند. از اينكه شما او را به ديگري ترجيح داده ايد و محرم اسرارتان نموديد احساس غرور مي كنند، پس هرچه انتقال احساس صادقانه تر باشد همانقدر قويتر و ارضا كننده تر است. اصولا همه مردم از شنيدن سخناني كه بوي تناقض يا ناراستي بدهد مي پرهيزند، چون اين گونه سخنان احساس ناخوشايندي را بوجود مي آورد و مردم خود آنقدر درگير و گرفتار با معضلات زندگي هستند كه جايي براي اضافه بار اينگونه سخنان ندارند.

    رابطه اعتماد و احساس امنيت
    احساس امنيت عبارت است از احساس آزادي نسبي از خطر. اين احساس وضع خوشايندي را ايجاد مي كند و فرد در آن داراي آرامش جسمي و روحي است. ايمني از عواطف و احساسات زيربنايي و حياتي براي تامين بهداشت رواني است. افراد ناامن، نامتعادلند. شخصي كه دائما احساس عدم امنيت، ترس و خطر از بيرون و درون خود مي كند، نمي تواند انسان سالمي باشد. او با پرخاشگري يا اضطراب واكنش نشان داده و در دنياي ذهني خود مدام در حال دفع كردن خطرات احتمالي است. روابط توام با اعتماد، احساس امنيت را بالا مي برد،‌تاثيري كه احساس ناامني بر انسان دارد ايجاد حالت تنش و برانگيختگي و عدم تعادل است. بعضي از روانشناسان معتقدند كه احساس ناامني يك احساس خالص،‌مجرد و محدود نيست.‌ بلكه احساس پيچيده و مركبي است كه بايد به عنوان يكي از صفات اصلي كل شخصيت انسان محسوب گردد. در اين ميان آبراهام مزلو روانشناس انسان گرا از اولين كساني بودكه در اين زمينه نظرات اساسي ارائه داده و چهارده نشانه براي اين احساس برشمرد كه عبارتند از:

    1- احساس طرد شدن، مورد عشق و علاقه ديگران نبودن 2- احساس تنهايي 3- احساس اينكه دائما در معرض خطر قرارداد 4- ادارك دنيا به عنوان مكاني تاريك، خصمانه و خطرناك 5- ديدن ديگران به عنوان افرادي بد، شيطاني و خودخواه 6- احساس عدم اعتماد، حسادت و بخل 7- بدبيني 8- گرايش به ناخشنودي و نارضايتي از خود و محيط 9- احساس تنش، فشار و كشمكش دروني توام با خستگي و بي حوصلگي. ناراحتي، كابوس و بي ارادگي 10- گرايش به عيب جويي زياد نسبت به خود 11- احساس گناه و شرمندگي 12- اختلال در پذيرش خود، نياز به قدرت و مقام اجتماعي، جاه طلبي، پيشرفت و پرخاشگري يا بالعكس احساس خودآزاري، وابستگي به ديگران .‌احساس بيچارگي و درماندگي و تسليم در برابر ناملايمات 13- ميل دائمي و شديد براي يافتن امنيت به صورت هدفهاي مكرر و متغير و كاذب 14- خودخواهي، خودمداري و فرد گرايي و اشتغالات ذهني شديد و مستمر.

    همانند سازي و احساس ايمني
    خانواده شرايط همانند سازي سالم را براي كودك فراهم مي سازد. اولين تجربه مهم عاطفي كودك در اين زمينه معمولا با مادر است. ولي با گذشت زمان كودك با افراد ديگر خانواده نيز مرتبط مي شود و روابط عاطفي و اجتماعي او گسترش مي يابد. براي مدتها اين محيط جو و فضاي زندگي او را شامل مي شود. تجاربي كه در اين فضاي كوچك كسب مي كند ساختمان اوليه شخصيت كودك را ساخته و خودپنداري و جهان بيني و نگرش او را نسبت به زندگي خود و ديگران به مقدار زياد تعيين مي كند. در خانواده هاي سنتي محدوده ارتباطي طفل وسيعتر و تنوع همانندسازي او بيشتر است. بنابراين اگر نتواند با پدر و مادر ارتباط برقرار كند غالبا با ديگر اعضاي خانواده مرتبط مي شود و بسياري از نيازهاي خود رابر آورده مي كند.‌اما در شهرهاي بزرگ كه خانواده به صورت هسته اي است پدر و مادر بار سنگين تري را به دوش مي كشند و كودكان از روابط عاطفي متنوع محرومند. اين خود سبب ايجاد احساس ناايمني در آنها مي گردد.
    رابطه احساس امنيت و محيط بيرون از خانواده محيط كوچه، محله، شهر و مدرسه نيز در تشديد احساس ايمني يا نا ايمني بسيار موثر است. ممكن است اين شرايط مانند فضاي خانواده تاثيرات خيلي عميق و وسيع نداشته باشد.
    زيرا كودك معمولا در معرض تاثير آنها كمتر از تاثيرات خانواده قرار مي گيرد.ليكن به هر حال پژوهشهاي مختلف نشان داده كه شرايط اجتماعي افراد اگر مثبت باشد خصوصيات مثبت آنها را تقويت مي كند و اگر منفي باشد صفات و واكنشهاي منفي آنها را برمي انگيزد. مدرسه نيز اگر فضاي مناسبي نداشته باشد بر خود پنداري كودكان اثر منفي داشته و احساس حقارت و ناايمني را در آنهاتشديد مي كند. اگر كودكي به طور مداوم به علل مختلفي اعم از عدم توجه والدين يا اولياي مدرس در كوچه، محله يا مدرسه مورد اذيت و آزار، تحقير و تهديد قرار گيرد به احتمال قوي دچار احساس اضطراب و ناايمني گشته يا درونگرا و تخيلي مي شود.
    گاه نيز اين احساس ناايمني را با پرخاشگري جبران مي كند. در اثر پرورش در اين گونه محيط ها بسياري از كودكان بزهكار، دزد، قاتل،‌ منحرف، بيمار رواني يا معتاد مي شوند. زيرا لطمات شديدي كه به شخصيت آنها وارد آمده آنها را حقير و ناايمن كرده، در نتيجه با ناسازگاري با دنياي ناامن و نامهربان مقابله مي كنند.

    منبع: سايت تكچين

  4. #584
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    تعريف شما از خوشبختي چيست؟

    مجله Your Daily Dose of Happiness يك نظرسنجي انجام داده كه شرح آن را از زبان سردبير مي‌خوانيم: ما يك نظرسنجي انجام داديم و از مردم تمامي دنيا خواستيم تا تعاريف خود را از خوشبختي براي ما ارسال كنند. كميته‌يي كه مامور بررسي اين تعاريف شده، 25 يادداشت را انتخاب كرد. چرا كه مضمون بسياري از آنها شبيه به هم بود. در اينجا اين 25 تعريف برگزيده را آورده‌ايم. اين تعاريف بر اساس رتبه آورده نشده‌اند و هيچ يك به ديگري برتري ندارند.



    - يك عكس MRI سالم از مغز! ما دو دختر دوست داشتني داريم كه يكي از آنها هفت‌ساله و ديگري 22 ساله است. در سال 2000 دختر بزرگمان دچار تومور مغزي بدخيمي شد. او 33 جلسه راديوتراپي، چهار جراحي سنگين و درمان هاي ديگري را از سر گذراند و حالا MRI مغز او كاملا سالم است و اثري از آن تومور نيست. خوشبختي براي من يعني سلامتي، خانواده و 25 سال ازدواج موفق.
    - خوشبختي يعني اينكه هر كسي كمي بيشتر از نيازش ايمان، روابط با ديگران و سلامت جسمي و رواني داشته باشد و بتواند به منابع گوناگوني كه نياز دارد، دسترسي داشته باشد.
    - وقتي مي‌بينم كه كودكانم با شادي لبخند مي‌زنند، بي‌نهايت احساس خوشبختي مي‌كنم.
    - اگر آنقدر شجاعت و توانايي داشته باشم كه بتوانم براي دخترم الگويي باشم تا بتواند خودش سرنوشتش را رقم بزند و روي پاي خودش بايستد، خوشبخت خواهم بود.
    - وقتي بتوانم براي كسي كاري انجام دهم و هيچ چشمداشتي نداشته باشم احساس مي‌كنم خيلي خوشبختم.
    - خوشبختي اين است كه بفهمم تلاش‌هاي پيگيرم، زندگي ام را بهتر كرده است.
    - هنگامي كه كنار پنجره خانه‌ام آرام مي‌نشينم و رقص قطرات باران را بر روي برگ‌هاي درختان مي‌بينم و از طبيعت زيبا لذت مي‌برم، حس مي كنم خيلي خوشبختم.
    - خوشبختي درون همه ماست و هيچ‌كدام از ما نمي‌توانيم آن را تعريف كنيم، وقتي حرارت اين حس خوشايند از قلب‌مان به چشم‌ها و زبانمان به جريان مي‌افتد، مي‌توانيم آن را درك كنيم و به ارزش آن پي ببريم.
    - خوشبختي را هنگامي حس مي‌كنم كه پابرهنه روي علف‌هاي خيس از شبنم قدم بزنم، نور خورشيد را روي پوستم احساس كنم و ببينم كسي با ديدن من لبخند مي‌زند.
    - خوشبختي براي من داشتن آزادي،سلامتي و داشتن فرصت‌هايي است كه بتوانم به كارهايي بزرگ دست بزنم.
    - خوشبختي يعني عطر زندگي بخش باران بهاري، بوسه‌هاي خورشيد در صبح و در آغوش كشيدن بادهاي خنك پاييزي
    - وقتي با خودم و ديگران در صلح باشم و بتوانم بي‌قيد و شرط دوست بدارم و دوست داشته شوم، خوشبختم.
    - شادي حقيقي كه از قلب من بر مي‌خيزد و به شرايط محيط ربطي ندارد خوشبختي را براي من به ارمغان مي آورد.
    - بيدار شدن با يك لبخند، پشت‌سر گذاشتن مشكلات روزمره، تشكر از خداي مهربان براي همه‌چيز و خوابي آسوده با روياهاي شگفت‌انگيز، معني خوشبختي را در ذهن من تداعي مي‌كنند.
    - خوشبختي يعني «بخشيدن» تقصيرات ديگران، نه «فراموش كردن» آنها
    - بذري الهي كه خداوند در قلب ما كاشته و ما بايد ياد بگيريم كه با دوست داشتن يكديگر، آن را پرورش دهيم، خالق خوشبختي است.
    - هنگامي كه زير باران مي‌ايستم و نوازش تك‌تك قطرات باران را روي پوستم حس مي‌كنم و مي‌گويم كه اين قطرات نه اشك خدا براي ما بلكه ذراتي از لطف ابدي او هستند، بي‌نهايت احساس خوشبختي مي‌كنم.
    - وقتي احساس مي‌كنم خوشبختم كه دستگاه فكس از ديگري پيامي برايم مي‌فرستد كه آن پيام مي‌گويد: «همه چيز روبه‌راه است!... همه چيز روبه‌راه است!»
    - وقتي خورشيد پس از چهار روز باراني، مي درخشد و پسر كوچكم با لبخند بيدار مي شود و مي‌گويد: «مامان، امروز مي‌توانم بيرون بازي كنم.»
    - وقتي احساس خوشبختي مي‌كنم كه در يك غروب بهاري روي صندلي ننويي بنشينم و به خودم بگويم من انسان ارزشمندي هستم- با وجودي كه ناشر داستانم را پس فرستاده، در دفاع از پايان نامه‌ام شكست خورده‌ام و پسرعمويم با شادي مي‌گويد كه با يك ناشر معتبر قراردادي هنگفت بسته است- من به صداي قورباغه‌ها و جيرجيرك‌ها گوش مي‌كنم و مي دانم كه خوشبختم چون به موفقيت‌هاي گذشته فكر مي‌كنم و مي‌دانم كه آماده‌ام تا كوههاي بلندي را زير پا بگذارم.
    - خوشبختي يعني داشتن كفش‌هاي راحت
    - اگر اسم‌تان در ستون آگهي‌هاي ترحيم چاپ نشود، خوشبخت خواهيد بود.
    - وقتي خود را به درستي شناختيد و با خودتان در صلح بوديد، آن وقت معناي خوشبختي را درك خواهيد كرد.

    مترجم: آذين صحابي

  5. #585
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    روانکاوی


    مقدمه
    شاید هیچ نهضت و یا مکتبی به اندازه مکتب روانکاوی بر نظرات و فعالیت‌های روان‌شناسان امروزی تاثیر نداشته است. این تاثیر هنگام صحبت در مورد مسائلی چون رشد ، شخصیت ، انگیزش و ... نمود بیشتری پیدا می‌کند. با آن که عده‌ای از روان‌شناسان و مخصوصا در دهه‌های اخیر ، آیزنک و همکارانش به علمی بودن این نظریه سخت مشکوک شده‌اند و انتقادات فراوانی به آن نموده‌اند معهذا تئوری و روش روانکاوی هنوز فعالیت‌های روان‌شناسان را در زمینه‌های مختلف به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.

    آیا یک مکتب روانکاوی ثابت وجود دارد؟
    می‌توان گفت که در حال حاضر یک مکتب روانکاوی وجود ندارد، بلکه از زمان فروید تا کنون که موسس این مکتب است، مکاتب مختلفی در این زمینه ایجاد شده‌است. حتی فروید نیز در زمان حیاتش بسیاری از نظریات اولیه خود را تغییر داد. همکاران فروید مانند یونگ ، آدلر و رانک و دیگران چه در زمان او و چه بعد از او در ساختمان و روش‌های آنالیز تغییرات محسوسی ایجاد کرده و در حقیقت مکاتب جدید ارائه داده‌اند. به این دسته از روانکاوان ، نو روانکاوان گفته می‌شود.






    اصول اساسی روانکاوی
    غریزه در روانکاوی
    اصل لذت و اصل واقعیت
    ساختمان شخصیت
    غریزه در روانکاوی
    مانند تئوری‌های پویا نظریه روانکاوی بر اساس انگیزه موجود استوار است. و به این علت اساس یک تئوری محسوب می‌شود. بر اساس این تئوری خصوصیات روانی موجود را باید بر اساس حقایق و وقایع گذشته مورد توجه قرار داد و ماهیت آنان را بر این اساس شناخت. فروید برای نیروها یا قوایی که سبب انگیزش رفتار انسان می‌شود، اصطلاح غریزه را بکار می‌برد، البته این اصطلاح سبب سو تفاهم‌هایی شده‌است. زیرا نیروهایی که فروید به آن اشاره می‌کند معنای غیر قابل تغییر پذیری غریزه را نمی‌دهد. بلکه به گفته فروید بعضی از این نیروها تحت تاثیر شرایط محیط و بر حسب هدف آنها قابل تغییرند.

    به نظر فروید دو دسته انگیزه یا غریزه اصلی در انسان وجود دارد که هر دو ماهیت زیستی یا بیولوژیک دارند. اولین دسته شامل احتیاجات ساده جسمانی از قبیل گرسنگی، تشنگی، دفع و تنفس می‌شوند. این کشش‌ها بر اساس تغییرات جسمانی ایجاد می‌شوند، ارضا آنها حیاتی است و هدف آنها را نمی‌توان تغییر داد و بنابراین تنوع زیادی در این احتیاجات وجود ندارد. از نظر فروید این نیازها از دیدگاه روان‌شناسی اهمیت زیادی ندارند. فروید گروه دوم احتیاجات را بر اساس تجاربی که با بیماران نوروتیک داشت طبقه‌بندی نمود.

    این دسته احتیاجات دو نوعند. یکی انگیزه زندگی و غریزه مرگ. نوع اول انگیزه های جنسی را در بر می‌گیرد و غالبا به آن لیبیدو می‌گویند. لغت جنسی ، سو تفاهم زیادی را سبب شده ‌است. در صورتی که منظور فروید از این لغت نسبت به آنچه که معمولا از آن درک می‌شود، معنای بسیار وسیع‌تری دارد. در حالی که هدف غریزه زندگی صیانت است، ادامه زندگی، تکاپو و سازندگی است. هدف غریزه مرگ از بین بردن خود ، خودکشی ، دیگر کشی و امثال آن است. موضوع غریزه مرگ مورد انتقاد شدید روان‌شناسان قرار گرفت.

    اصل لذت و اصل واقعیت
    اصل لذت بر حذر کردن از درد و رفتن به طرف لذت یا کاهش تنش اشاره دارد. به نظر فروید فعالیت اصل واقعیت دیرتر از اصل لذت در انسان ایجاد می‌شود. کودک از بدو تولد تابع اصل لذت است، ولی اصل واقعیت در اثر محیط و به تدریج در او ایجاد خواهد شد. وقتی کودک درمی‌یابد که تمایلات آنی او برای دریافت لذت با هدف‌های بزرگتری مغایرت دارد، سعی می‌کند واقعیت را قبول نماید.

    ساختمان شخصیت
    روانکاوی شخصیت انسان را از سه دسته خصوصیات اصلی می‌داند که آنها را اید ، ایگو و سوپرایگو نامیده‌اند، که در زبان فارسی به ترتیب به نهاد ، خود و فراخود ترجمه شده‌است. نهاد عبارت است از منشا و منبع تمام انرژی‌های غریزی به عبارت دیگر تمام تمایلات خام ، کنترل نشده، غیر اجتماعی بدون جهت و اولیه انسان را نهاد می‌نامند. همزمان با رشد تدریجی کودک و فهمیدن این مطلب که قادر به ارضا تمام تمایلات خود نیست قسمت دوم شخصیت که خود می‌باشد، برای کنترل خواسته‌های نهاد به وجود می‌آید.

    اگر چه ، خود ، در حقیقت از نهاد جدا می‌شود و از آن نیرو می‌گیرد، ولی در واقع بر اثر تجارب کودک از محیطش شکل می‌گیرد. هدف خود ، این است که به نهاد جهت دهد ، آن را کنترل کند و ارضا می‌باشد. فراخود ، تقریبا شبیه آن چیزی است که در اصطلاح متعارف ، وجدان نامیده می‌شود. فراخود در اثر درون‌فکنی معیارهای اجتماعی ایجاد می‌شود که پس از مدتی خود خرد را برای انجام اعمال درونی راهنمایی می‌کند. رابطه میان این سه دسته از عوامل شخصیت انسان را می‌سازد. نهاد ، هدف لذت طلبی دارد، فراخود هدف منع کننده و خود ، هدف واقع بینی تعامل‌دهنده


  6. #586
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    هویت یابی و بحران هویت نوجوانان

    رشد هویت
    پدیده نوجوانی ،با این پرسش اساسی همراه است که نوجوان از خود می پرسد"من کیستم" این پرسش را که چند سال ادامه خواهد یافت "جستجوی هویت"می نامند. در واقع مساله این است که چه می‌شود که هیچ فردی نه مانند کسانی می‌شود که قبل از اودراین جهان زیسته اند ونه مانند کسانی خواهد شد که پس ازاوبه این جهان خواهند آمد.نوجوانی که با این پرسش اساسی روبروست می داند که بزودی باید مسوولیت زندگی خویش را شخصاً برعهده گیرد و از خود می پرسد: باید چگونه زندگی کنم؟چه حرفه ای راباید انتخاب کنم؟ در ارتباط باجنس مخالف وزندگی خانوادگی آتی چه خواهم کرد؟ با کدام باورهاوارزشها بایدزندگی کنم؟

    پاسخ به این پرسشها آسان نیست و معمولاً با مقداری تشویش نیز همراه است. شاید بتوان گفت که تشویش والدین نیز کمتر از خود نوجوانان نیست.نوجوانانی که سعی می کنند که بالهای خود رابگشایند وبه دنیای خاص خویش پرواز کنند و والدینی که گاه به دلیل وابستگی به فرزند خود و استقلال جویی اونگرانند وگاهی نیز به دلیل مخاطراتی که پرواز غیرقابل پیش بینی ازآشیانه م‍‍ألوف درکمین نوجوان آنهاست، احساس ایمنی نمی کنند. دراین میان ممکن است نوجوان دچاراین احساس شود که والدین اوبه جای آنکه کمکش کنند، وی را آرام وبه حال خود نمی گذارند.

    اریکسون اولین کسی بود که هویت را به عنوان دستاورد مهم شخصیت نوجوانی وگامی مهم به سوی تبدیل شدن به فردی ثمربخش وخشنودتشخیص داد. تشکیل هویت عبارت است از مشخص کردن چه کسی هستید، وبرای چه چیزی ارزش قائلید،وچه مسیری را می خواهیددر زندگی دنبال کنید. یک کارشناس، هویت رابه صورت نظریه روشن درباره خود به عنوان عامل منطقی، عاملی که براساس عقل عمل می کند، مسوولیت این اعمال را می پذیرد ومی تواند آنها راتوضیح دهد،تعریف کرد. این جستجو برای آنچه درمورد خود درست وواقعی است، نیروی پیش برنده درپس خیلی ازتعهدات جدیداست،ازجمله احساس تعهد نسبت به جهت گیری جنسی، شغلی، روابط میان فردی ودرآمیختگی باجامعه،‌عضویت درگروه قومی، وآرمانهای اخلاقی، سیاسی، مذهبی، و فرهنگی.اریکسون مراحل رشد انسان را به هشت مرحله تقسیم کردو دوران نوجوانی وبلوغ راپنجمین مرحله از مراحل هشت گانه رشد قلمداد کرده است. بحران این مرحله بیدار شدن احساسهایی ازهویت درمقابل گم گشتگی نقش اتفاق می افتد. بیرون آمدن از دوره نوجوانی با احساس هویت مستلزم آن است که خود پنداره به دوطریق تکامل یابد،اول، شخص باید خودپنداره هایی را که در طول چهارمرحله روانی پیشین شکل گرفته است تحکیم بخشد،دوم، خود این خود پنداره منسجم بایستی با تصوری که دیگران ازاودارندیکی باشد. تنها بدین طریق احساسی کامل ازهویت می تواند پدیدآید.

    بدین ترتیب ازدیدگاه اریکسون هویت ازامتزاج خودپنداره های خصوصی واجتماعی سرچشمه می گیرد. پیامد این انسجام ازتداوم فردی یا همخوانی درونی است. اریکسون تاکیدبسیارزیادی براهمیت رشد احساسی ازهویت قائل بود. اواز جهات فراوانی یافتن احساس هویت را تکلیف عمده زندگی فردی می دانست. به عقیده اریکسون هویت ممکن است ازدوراه منحرف شود. ممکن است پیش ازآن که رشدکند تثبیت شود(یعنی پیش ازموعدشکل بگیرد)،ویا اینکه بدون هیچ محدودیتی گسترش یابد.

    هویت یابی زودرس
    وقفه ای است درفرایندشکل گیری هویت، هویت یابی زودرس تثبیت زودرس تصورفردازخودش است که این تثبیت در سایر امکانات وتوانایی هایی که شخص برای توصیف خوددارد تأثیر می گذارد. نوجوانانی که هویت شان پیش ازموعد تثبیت می شود تأییددیگران برایشان اهمیتی اساسی دارد،عزت نفس آنان تا حدودزیادی بستگی به تأیید دیگران دارد،معمولاًبرای مراجع قدرت اهمیت زیادی قائل اند وبیشتر بانوجوانان دیگرهمنوایی می کنند وکمتر استقلال رأی دارند. درضمن این دسته به ارزشهای سنتی مذهبی بیشتر علاقمند اند وکمتر تأملی وبافکرعمل می کنند، مضطرب اندو افکارشان قالبی و سطحی است وبا دیگران کمتر روابط نزدیک برقرار می کنند. هر چند که ازلحاظ هوش کلی تفاوتی باهمسالان ندارند،ولی به دشواری می توانند انعطاف ازخود نشان دهند وبه هنگام مواجهه با تکالیف شناختی وتنش زا نمی توانندواکنش مساعد ازخود نشان دهند؛معمولاً ازنظم وساخت درزندگی شان استقبال می کنند.باوالدینشان روابط نزدیکی دارند.وارزشهای والدین رامی پذیرند.درعین حال والدین این گروه به طورکلی پذیرا ومشوق هستند و نوجوانان راتحت فشار می گذارند که با ارزشهای خانواده همنوایی کنند.


    سردرگمی درهویت یابی
    برخلاف این دسته گروهی دیگر ازنوجوانان، یک دوره طولانی ازسردرگمی رامی گذرانند. شایدهیچ گاه احساس هویتی قوی وروشن درآنان ایجاد نشود،چنین نوجوانانی عزت نفس کمی دارند واستقلال اخلاقیشان رشد نیافته است.به دشواری مسوولیت زندگی خود رابه عهده می گیرند،تکانشی هستند وتفکری نامنظم دارند،وآمادگی اعتیاد به مواد مخدر دارند،روابط فردیشان غالباً سطحی وگاه وبی گاه است، هر چندکه به طورکلی بانحوه زندگی والدینشان مخالفند نمی توانند ازخودشان شیوه ای ابداع کنند.

    دیدگاههای اریکسون توسط بسیاری ازمتخصصان نیزتعبیر،تفسیر وگسترش یافته است. یکی از محققان، به نام جیمز مارسیا یک مصاحبه سازمان یافته رابرای طبقه بندی هویت نوجوانان تدوین کرده است تا وضعیت رشد هویت آنان را درزمینه های بینش مذهبی،جهت گیری جنسیتی ویک مجموعه از ارزشهای سیاسی مشخص کند. دراین طبقه بندی ها چهار نوع هویت برای نوحوانان مشخص می شود:


    پراکندگی هویت
    این گروه ازنوجوانان هنوز به مسائل هویت خودفکرنمی کنند، واگرهم به این موضوع فکرکرده باشند نتوانسته اند خودرا به یک جهت گیری آینده نگر برسانند.

    تسلیم طلبی
    نوجوانان این گروه افرادی هستندکه بدون تجربه یچ گونه بحرانی برای تصمیم گیری درباره هویت خودشان خود راتسلیم نظر والدین کرده اند بی آنکه به ارزیابی نظرآنان بپردازند.

    وقفه
    این خصوصیت بیانگر وضعیت نوجوانانی است که بابحران هویت درگیرهستند واگرچه فعالانه درتلاش برای کشف برای کشف ارزشهاوعلایق وبینشها وحرفه مورد نظر خود هستند؛اما هنوزنتوانسته اند تصمیم روشنی دراین مسائل اتخاذ کنند.

    پیشرفت هویت
    نوجوانانی که هویت خود راشکل داداه اند کسانی هستند که به یک تعهد شخصی درباره حرفه یا بینش مورد نظر خود(یا هردو مورد)دست یافته اند.

    عوامل موثر برشکل گیری هویت
    رشد هویت نوجوانی تحت تاثیر عوامل مختلفی است که چند مورد مهمتر رامی توان به شرح زیربرشمرد.

    شخصیت
    روش انعطاف پذیر وخالی ازتعصب برای دست وپنجه نرم کردن با عقاید وارزشهای متضاد، هویت پخته راپرورش می دهد.نوجوانانی که معتقدند واقعیت مطلق همیشه دست یافتنی است، هویت ضبطی(تسلیم طلب) دارند، وآنهایی که اطمینان ندارند تاکنون چیزی را به طور قطع فهمیده انداز هویت پراکنده برخوردارند،یا دروقفه هستند . نوجوانانی که معتقدند برای انتخاب کردن از بین چندین دیدگاه می توان ازملاکهای منطقی استفاده کرداحتمالاً،هویت کسب کرده اند.

    ترتیب تولد وفاصله سنی فرزندان در خانواده
    ترتیب تولد بررشد هویت موثراست.فاصله سنی کودکان نیز موجب می شود که نه تنها برخورد والدین باآنها متفاوت باشد، بلکه این امر رابطه فرزندان بایکدیگر را نیزتحت تاثیر قرارمی دهد؛برای مثال فرزند کوچک خانواده، بخصو وقتی که فاصله سنی زیادی بابقیه فرزندان خانواده داردبرای آنکه به استقلال بیشتری برسد نقشهایی ایفا می کند که متفاوت از برادر وخواهربزرگتر از اوست.فرزند اول نیز موضوع آزمایش تربیتی والدین جوان وبی تجربه است که به شدت به وی توجه می کنند . این امرممکن است باعث خلقیات رهبری واحساس مسوولیت در وی بشود. همچنین،معمولاًگفته می شود نقش فرزندوسط خیلی برایش روشن نیست ونیز فرزندان کوچکتر معمولاًآزادی بیشتری را تجربه می کنند و والدین هم تجربه بهتری برای پرورش آنان دارند. در عین حال نباید فراموش کرد که ترتیب تولد وفاصله سنی بچه ها، برحسب اینکه در چه خانواده وفرهنگی تربیت شوند، با تفاوتهای زیادی درتاثیر گذاری برهویت آنان همراه خواهد بود.

    عوامل اجتماعی و فرهنگی
    عوامل فرهنگی، اجتماعی تاریخی نیز بر چگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تاثیر زیادی دارند. نوجوانان متعلق به فرهنگ های قدیمی،ونقاط دورافتاده، تحت تأثیر زمینه اجتماعی وفرهنگی هویت متناسب با شرایط محیط زندگی خودرا کسب می کنند.

    نقش والدین در هویت یابی فرزندان
    والدین نیز درچگونگی شکل گیری هویت نوجوانان تأثیر زیادی دارند.کودکانی که ازخود درک سالمی دارند، از والدینی برخوردارند که حمایت عاطفی وآزادی کاوش کردن برای آنها تامین می کنند.همین طور، در در ضورتی که خانواده "پایگاه امنی" باشد که نوجوانان بتوانند با اطمینان از این پایگاه به سوی دنیای بزرگتر پیش بروند،رشد هویت تقویت می شود، نوجوانانی که احساس می کنند به والدینشان دلبسته هستند ، اما در عین حال آزادند تا عقاید خودشان را بیان کنند،هویت کسب کرده ویادر حالت وقفه هویت هستند. نوجوانانی که از هویت تسلیم طلب برخوردارند، معمولاً روابطی صمیمی باوالدین دارند، اما از فرصت جدا شدن سالم بی بهره اند، ونوجوانانی که دچار پراکندگی هویت هستند، از کمترین رابطه صمیمانه وارتباط آزاد درخانواده خبر می دهند.

    مدرسه نیز یکی از عوامل موثر برنحوه شکل گیری هویت است.موفقیت تحصیلی درطول سالهای مدرسه وقبول شدن بعدی نوجوانان دردانشگاه، راههای زندگی آینده او راهموارتر می سازد وازنظرهویت حرفه ای نیز اطمینان بیشتری برای او ایجاد می کند. همچنین تحصیلات مدرسه ای ودانشگاه معمولاً اطلاعاتی را در اختیار نوجوانان قرار می دهدکه برای شکل گیری هویت آنان مفیداست.الگو برداری ازسایر دانش آموزان و دانشجویان نیز تااندازه ای در رشد هویت نوجوان موثر است.
    علاوه بر مواردبالا عوامل دیگری مانندعوامل شناختی، رفتار خودنوجوان، گفتگو درجریان تعارضات با بزرگسالان، وخیال پردازی نوجوانان نیزدر چگونگی رشد هویت نوجوان تأثیر دارد.

    مشکلات ناشی ازناتوانی درهویت یابی
    نوجوانانی که درکسب هویت سالم به گونه ای دچارانحراف واختلال گردیده اند، ممکن است دچار یکی ازمشکلات وانحرافات زیرگردند.
    1-از خودبیگانگی: بیگانگی به معنی رد وانکار عمیق ارزشهای اجتماعی ودوری وجدایی ازدیگران است که از حد بدبینی های نوجوانان معمولی بسیار فراتر می رود .شکل تازه تری از احساس بیگانگی در بین نوجوانان مشاهده شده است که ویژگیهای این نوع عبارتندازاحساس عزلت وتنهایی، تمنای رابطه صمیمانه و نزدیک ولی دشواری در دستیابی بدان، احساس سرگشتگی، نقصان در احساس معنی داربودن وجهت دار بودن زندگی واحساس هویت نامشخص وپراکنده.
    2-اعتیاد به مواد مخدر: نوجوانانی که هنوز هویت کسب نکرده اندممکن است برای فرار از تعاضهای روان به مواد مخدر روی آورند.ازنظر کسانی که بانوجوانان کارمی کنندمهمترین خطراین نیست که نوجوانی گهگاه مقداری مشروب الکلی بنوشدو یادرمجلسی بادوستان "برای تفریح"حشیش مصرف کند، بلکه وضع وقتی خطرناک می شود که نوجوانی به صورتم مکرردر واکنش به احساس نا امنی، آشفتگی روانی، احساس حقارت، وطردشدگی وبیگانگی، تعارض باوالدین ویامشکلات زندگی روزمره به مواد مخدر روی می آورد. شمار بسیاری از نوجوانان آسیب پذرگمان می کنند که به خاطرتفریح یا تجربه مواد مخدر مصرف می کنند اما به زودی درمی یابند که مصرف این مواد به صورت تکیه گاه روانی آنها درمی آیدو نمی توانند آن را کنار بگذارند.برخی از علل روی آوردن نوجوانان به مواد مخدرعبارتست از:دردسترس بودن مواد مخدر،‌فشار دوستان وهمسالان، طغیان علیه والدین، گریزازناملایمات زندگی، آشفتگی عاطفی، احساس بیگانگی وطردشدگی.
    3-بزهکاری: بزهکاربه جوانی گفته می شود که بین 16تا18 سال سن دارد ورفتارش به نحوی است که که ازطریق قانونی قابل مجازات است. بعضی ازاعمال بزهکارانه مانند دزدی، حمله شدید،‌تجاوز، آدم کشی یا استفاده ازمواد مخدر در صورتی که از سوی بزرگسالان صوزت گیرد نیزجرم تلقی می شود.سایر موارد خلافهای خاص نوجوانی محسوب می شود.این اعمال شامل نقض مقررات رفت وآمددراماکن یا اوقات خاص، فرارازمدرسه، فرار ومصرف الکل پیش ازسن قانونی می شود.
    اوضاع واحوال اجتماعی ونیز تجارب ردی در بزهکاری نوجوانان دخیل است. فقر وشرایط سخت زندگی یکی ازعوامل است.روابط بین والدین وفرزندو خصوصیات شخصیتی فردی نیز ازعواملمهمی است که باعث بروز رفتار بزهکارانه می شود.
    علاوه برمواردبالا ممکن است نوجوان دچار اختلالات روانی و روانی فیزیولوژیکی گردد که برخی ازآنها عبارتند از
    4-واکنشهای اضطراب: نوجوانی که دچار اضطراب حاداست احساس ترس ناگهانی براو چیره می شود، گویی قرار است برایش حادثه بدی رخ دهد. ممکن است بی قرار ونا آرام شود، به سادگی ازجا بپرد وعلایمجسمانی مثل تهوع، سردرد، سرگیجه، واستفراغ در اوظاهر می شود، فراخنای توجه وحواسش منحرف می شود، دچار اختلال خواب می گردد. اگرهیچ گونه دلیل بیرونی آشکاری برای اضطراب حادنوجوان وجودنداسته باشد ممکناست نگران شود که این حالات اوازکجا سرچشمه می گیرد، و دراوضاع و وقایع بیرونی ونسبتاً جزئی به دنبال علت آ باشد. البته بابرسی دقیق ترمعمولاًروشن می شود که عوامل به مراتب اساسی تروپراهمیت تری که ممکن است نوجوان به آن آگاهی نداشته باشدمانند اختلال در روابط فرزند ووالدین، نگرانی درمورد مشکلات بزرگ شدن وترس احساس گناه در مورد سائق های جنسی وپرخاشگری
    5-افسردگی نوجوانان: بسیاری ازنوجوانان افسردگی خود رابه صورت خستگی وبی قراری وتظاهر به بیماری نشان می دهند ودرحالت افراطی به صورت فعالیت های جنسی، پرخاشگری ونیز رفتار بزهکارانه بروز می کنند. افسردگی نوجوانان معمولاًدو حالت دارد.اول اینکه نوجوان احساس تهی بودن وبی احساسی می کند. گویی که دوران کودکی سپری شده، بی آنکه بزرگسال رشد یافته ای جای آن را بگیرد. این نوع افسردگی ناپایدار است ومعمولاًحل شدنی.نوع دوم افسردگی نوجوان به دشواری ازبین می رود. ریشه های آن درتجربه شکستهای مکرردر طی زمان طولانی است. نوجوان ممکن است واقعاً برای حل مشکلات ورسیدن به اهداف شخصی تلاش کرده باشد، ولی به موفقیتی دست نیافته باشد. در این نوع افسردگی نوجوان رابطه اش رابا والدین، دوست یا کسی که به شدت به او علاقه داشته ازدست می دهد.
    6-خود کشی: خودکشی نوجوان معنای آن است که اوبرای اوزندگی مشکل ترازمرگ جلوه کرده است. درصدقابل توجهی ازنوجوانانی که به مراکز درمانی ارجاع می شوند کسانی هستندکه یادست به خودکشی زده،یا نقشه خودکشی درسرداشته اند. این افراد عموماًدرفاصله سنی 15-25سالگی هستند. تعداد دخترانی کهدست به این کارمی زنند بیش ازپسران است هرچند که خود کشی پسران بیشتر به نتیجه می رسدودختران غالباًطوری خود کشی می کنند که امکان نجاتشان بیشتر است.آشکارترین دلیل خودکشی نوجوان، احساسات منفی ونا امیدی وازدست دادن کنترل خود است. احساس گناه شدید، احساس تنهایی وبی کسی وبی پناهی ،فقدان حمایت از نوجوان، ناتوانی درکنترل فشارهای وارده ، ناتوانی درکنترل احساسات ورشدنیافتگی وعدم آمادگی برای مقابله بامشکلات پیش روی نوجوان مهمترین دلایلی است که ممکن است اورابه فکر یاعمل خود کشی وادارمی سازد.

  7. #587
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    11 نسخه‌اي كه روان‌شناسان مي‌پيچند

    10 قدم تا شادي


    1) برجسته‌سازي موارد مثبت. به بخش‌هايي از زندگي‌تان فكر كنيد كه خوب پيش‌ مي‌روند، نه غصه خوردن براي جنبه‌هاي منفي.
    2) موفقيت‌هاي قبلي را مرور كنيد. آنچه پيش از اين انجام داده‌ايد را به خودتان يادآور شويد تا براي تكميل كارهاي آينده، انگيزه لازم را به شما بدهد.
    3) عبادت كنيد. عبادت موثرترين راه براي كاهش و تسكين اضطراب و افسردگي است.
    4) به موزيك گوش دهيد. اين روش حداقل به‌طور موقت، يكي از رايج‌ترين و موثرترين راه‌هاي تقويت حالات خلقي است.
    5) خودتان را درمان كنيد. گذشت و اغماض (كوچك يا بزرگ، سنگين يا سبك) هنگامي كه احساس بدي داريد به شما كمك مي‌كند تا خودتان را بالا بكشيد. اين كار موجب مي‌شود كه احساس خاص‌بودن كنيد.
    6) كار داوطلبانه. خود را وقف كارهاي خير و داوطلبانه كنيد. با اين كار احساس بهتري خواهيد داشت.
    7) ورزش كنيد. طي مطالعات مختلف در جهان، فعاليت جسمي به عنوان يكي از بهترين روش‌ها در تغيير حالت بد خلقي، ايجاد ارزش و كاهش فشار و استرس شناخته شده است.
    8) خودتان را خوشحال نشان دهيد. خوشحال نشان دادن يا لبخند زدن موجب از بين رفتن مشكل نمي‌شود اما موجب بهبود حالت خلقي‌تان مي‌شود.
    9) برآينده تاكيد كنيد. اگرچه نمي‌توانيد گذشته را دوباره بنويسيد، اما چيزهايي را از آن ياد مي‌گيريد. بار ديگر سعي كنيد بهتر و با تلاشي بيشتر به حل مشكلات بپردازيد.
    10) حدي را براي افسوس خوردن قايل شويد. به خودتان بگوييد: امروز صبح براي خودم احساس تاسف دارم اما امروز بعدازظهر بايد به زندگي‌ام برسم و جايي براي افسوس خوردن وجود ندارد

  8. #588
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    ریکی




    مقدمه

    ريكي يك روش درماني قديمي است كه با استفاده از دست انجام ميگيرد و تصور ميرود كه هزاران سال قدمت داشته باشد. ريكي توسط دكترميكائو اوسوئي بزرگمرد ژاپني در اوايل قرن بيستم احياء شد.

    هر كس بدون در نظر داشتن شرايطي مانند سن و مذهب ميتواند ريكي را بياموزد . اما اين روش براي كودكان زير هفت سال پيشنهاد نمي شود.

    * ريكي كمك ميكند تا تعادل بدن مجددا برقرار شود .

    * ريكي بر كل وجود انسان ؛ فكر ، بدن و روان تاثير مي‌گذارد .

    * يادگيري و اجراي ريكي بسيار ساده است .

    * هر كسي ميتواند ريكي را ياد بگيرد .

    ريكي درسرتاسر جهان با سرعتي حيرت انگيز گسترش يافته است از ميان روشهاي شفابخشي كه با استفاده از دست انجام ميگيرد، ريكي بيشترين شهرت را بدست آورده است. يكي از دلايل اين امر سادگي آن است. در يك كلاس آموزشي دو يا چند روز تمام قوانين آن آموزش داده ميشود. از دلايل ديگري كه ميتوان براي شهرت ريكي نام برد، اينست كه بسيار لذتبخش است، فشارهاي عصبي را از بين ميبرد. مواد سمي را بدون درد از بدن دفع ميكند. شخص را سرشار از آرامش ميكند و نيروي مفيد و سازنده اي را بوجود ميآورد

    هنگام درمان، نيروي ريكي دربدن شخص انتقال دهنده، جاري شده و از دستانش خارج ميشود و زمانيكه به بدن شخص گيرنده انتقال مي يابد خود را بصورت احساسي از گرما يا سوزش خفيف نشان ميدهد .

    معمولا از درمان شونده خواسته ميشود تا روزي سه يا چهار مرتبه و اگر لازم باشد به دفعات بيشتري در روز درمان ريكي را انجام دهد با اين عمل نيروي لازم براي ريشه كن كردن مشكلات فراهم شده و تاثير گذاري آن بر بدن افزايش مي يابد .

    ريكي بر ابعاد مختلف وجود انسان تاثير ميگذارد، و باعث تعادل فكر بدن و روان ميشود. اين نيرو موجب تسكين و آرامش بسيار زيادي ميشود، بگونه‌اي كه اشخاص با دريافت اين نيرو در مي‌يابند كه هيچ فكر و دغدغه ي خاصي ندارند، بهمين دليل به آرامش عميقي دست پيدا ميكنند و حتي گاهي بخواب ميروند .

    لازم نيست كه اعتقاد داشته باشيد كه ريكي بر روي شما تاثير گذار خواهد بود. ريكي اثر خود را بر روي شما خواهد گذاشت. بخصوص ريكي بر روي كودكان بسيار موثر است. شما نميتوانيد ريكي را بيش از حد منتقل كنيد، چرا كه وقتي نيرو به اندازه‌ كافي به شخص برسد، خود بخود متوقف ميشود .

    اما بعدها، خانم هاوايو تاكاتا جانشين دكتر هاياشي شد. سال 1900 او در جزيره هاوايي از پدر و مادري ژاپني، كه تبعه آمريكا بودند. بدنيا آمد. پس از آنكه با وجود بچه‌ كوچك بيوه شد، نيروي جسمي و روحي او كاملا تحليل رفت . در سال 1935 زندگي او را بسوي ريكي سوق داد. در آن زمان، از چند بيماري جدي رنج ميبرد تا اينكه ندايي درونی او را به ژاپن هدايت كرد، تا شفايش را در آنجا جستجو كند .

    با ورود به ژاپن، در شرف جراحي بود، كه همان صدا دوباره ندا داد، نيازي به جراحي نيست. او از پزشك خود درباره ديگر شيوه هاي درمان سئوال كرد و آن پزشك ، كلينيك ريكي دكتر هاياشي را به او توصيه كرد . هنگاميكه هاوايو به آنجا رفت، روزانه دو درمانگر به او انرژي ميدادند. پس از چند ماه ، سلامتش را كاملا بازيافت .

    پس از بهبود،هاوايو شاگرد دكتر هاياشي شد . سپس در 1938 با دخترانش به هاوايي بازگشت . حالا او ديگر يك معلم بود . در 1941 پس از مرگ دكتر هاياشي، هاوايو جانشين وي شد. در آنجا سالها به زندگي و درمان پرداخت. در هفتاد سالگي، خود شروع به تعليم معلمين ريكي كرد. در 11 دسامبر 1980 هاوايو با پرورش 22 معلم ريكي در آمريكا و كانادا ، جهان را ترك گفت.

    مدت كوتاهي پس از مرگ هاوايو تاكاتا، چند تن از معلمان ريكي جامعه آمريكايي ريكي را در آگوست 1980جهت شازماندهي و هماهنگي در انتقال دانش ريكي ، بنيان گذاردند .

    امروزه، ريكي توسط دو سازمان عرضه ميشود، كه موفقيت چشمگيري بدست آورده اند و هر دو در آمريكا پايه گذاري شده اند يكي از آنها «جامعه بين اللملي ريكي در آمريكاست » ( A.I.R.A ) كه هم اكنون ( T.R.T.A ) خوانده ميشود و ديگري «پيمان ريكي» است .

    پيمان ريكي در 1981 توسط فيليس لي فيوروموتو ، نوه‌ي هاوايو تاكاتا و گروهي متشكل از 21 معلم ريكي، در شكل يك «بنياد آزاد» بنيانگذاري شده است. «پيمان آزاد» از 1981در آمريكا بعنوان موسسه اي غير انتفاعي، به رياست فيوروموتو اداره ميشود. از آغاز سال 1987 حدود صد معلم ريكي، كه برخي از آنها در اورپا زندگي ميكنند، به عضويت اين پيمان در آمده اند . غالب استاداني كه هاوايو تاكاتا آنها را تعليم داده، متعلق به اين سازمان اند . پيمان ريكي برخوردي معنوي با گسترش ريكي دارد و حافظ تعاليم سنتي است. اين پيمان معتقد است كه حقيقت، خود راه خود را در قلب آناني مي يابد، كه بر آن گشوده اند و آماده دريافت آن هستند . از اينرو ، آنها به ندرت تبليغ ميكنند .

    جامعه بين المللي ريكي در آمريكا ( A.I.R.A ) توسط دكتر باربارا وبرري در 1982 تاسيس شد. دكتر ري نيز از دست پروردگان هاوايو تاكاتا است. او كه رياست اين جامعه را بر عهده دارد، اين دانش را تا حد استادي بديگران منتقل ميكند.

    ( A.I.R.A ) توجه زيادي به جنبه هاي علمي ريكي كرده است و به سبب تلاشهايي در جهت سازماندهي مطلوب تبليغات، در حد وسيعي شناخته شده است. اين موسسه مركز اسناد ريكي تاسيس نموده وبه تشكيل نشستها، كنفرانسها و اجراي نمايشهايي ميپردازد و در برنامه‌هاي اجتماعي فعال است. اين جامعه معلمين ريكي را نيز تعليم ميدهد .

    ما بر اين اعتقاديم كه سازمانهاي نامبرده در تلاش خود جهت تعليم و گسترش انديشه‌ ريكي مكمل يكديگرند. اگر شما علاقمند پيوستن به يكي از سازمانها هستيد ، به قلب خود رجوع كنيد ، و با اتكا به شهود خود، به سازماني بپيونديد كه بهترين پاسخهاي مورد نيازتان را به شما ميدهد .

    اما براي تعليم ريكي، نيازي نيز به پيوستن به هيچ سازماني نيست


    پيشينه ريكي؛

    در اواسط قرن نوزدهم ميلادي،شيوه كهن شفاي ريكي توسط دكتر ميكائو اوسويي يافت شد . او تجديد اين شيوه را نيز بعهده گرفت. دراين سطور، استاد اعظم هاوايو تاكاتا (1980ـ1900) داستان پژوهش دكتر ميكائو اوسوئي را در راه رسيدن به اين دانش اسرار آميز نقل ميكند:

    ميكائو اوسوئي مدير مدرسه علوم دين مسيحي در توكيو، ژاپن بود روزي، چندتن از شاگردان اين جماعت مذهبي از او پرسيدند، چرا از روشهاي شفابخشي كه مسيح (ع) بكار ميبرده، چيزي نميشنوند، و آيا دكتر اوسويي قادرست دردهاي آنها را شفا بخشد؟ از آنجاييكه دكتر اوسويي توان پاسخ بچنين پرسشهايي را نداشت، تصميم گرفت از مقام خود استعفا كرده و براي رسيدن به پاسخ اين پرسشها، مسيحيت را در كشوري مسيحي مطالعه كند .

    سفر اوسويي اورا به آمريكا هدايت كرد و در دانشگاه شيكاگو حضور يافت . او به اخذ دكتراي دين شناسي نائل آمد. با اين وجود نتوانست در متون مسيحيت، پاسخي رضايتبخش بيابد، و در متون مذهبي نيز چيزي نيافت. او به شمال هند سفر كرد، تا بتواند نوشته هاي مقدس را مطالعه كند. دكتر اوسويي نه فقط به زبانهاي ژاپني، چيني و انگليسي تسلط داشت، بلكه به زبان سانسكريت نيز مسلط بود. پس از اين سفر به ژاپن بازگشت ، آنجا برخي از نشانه ها و نمادهاي سانسكريت را در سوتراهاي كهن (سوتراها كلمات يا عبارات كليدي هستند كه فرد مراقبه كننده پس از آرام يافتن ذهن خود، بكار ميبرد تا تجربه هاي ذهنيش را عينيت بخشد.) بودايي كشف كرد. بنظر ميرسد آنها پاسخي مناسب براي پرسشهاي او بودند. درآن زمان در ديري واقع در كيوتو زندگي ميكرد پس از آنكه با سرپرست دير صحبت كرد، عازم كوهستان مقدس (كوري ياما Kuriyama ) در شانزده كيلومتري آنجا شد. او تصميم گرفت، در عزلت كوهستان بيست و يكروز به مراقبه بپردازد و روزه بگيرد. با اين اميد كه براي رسيدن به حقيقت نمادهاي مدون سانسكريت، با آن سطح از آگاهي ارتباط برقرار كند .

    در بدو ورود به كوهستان، بيست و يك سنگ در پيش رو نهاد و به نشانه‌ تقويم، هر روز يكي از آنها را كنار ميگذاشت. در اين دوران سوتراها را مطالعه ميكرد، به آواز ميخواند و با آنها مراقبه ميكرد. تا طلوع آفتاب آخرين روز، هيچ حادثه غير مترقبه‌اي اتفاق نيفتاد. هنوز هوا كاملا تاريك بود. اما او نوري درخشان را ديد، كه با سرعتی زياد بسويش حركت ميكند. نور وسيعتر و وسيعتر ميشد، تا سرانجام به وسط پيشاني او اصابت كرد .

    هنگاميكه ميليونهاحباب كوچك برنگهاي آبي، بنفش روشن، صورتي و رنگهاي قوس و قزح را ديد ، تصور كرد در حال جان سپردن است . اما، ناگاه نور سفيد عظيمي ظاهر شد؛

    او نماد مشهور سانسكريت را در مقابل خود ديد، كه به رنگ طلايي شفاف ميدرخشيد، اوسويي گفت: (بله به خاطر ميسپارم). و اين زمان، لحظه تولد سيستم ريكي اوسويي بود .

    هنگاميكه بوضعيت عادي آگاهي بازگشت، خورشيد در آسمان بود. اوسويي در حاليكه خود را سرشار از انرژي و قدرت احساس ميكرد. شروع به پايين آمدن از كوهستان كرد. زمانيكه با شتاب از كوه سرازيرشد، پنجه اش آسيب ديد. او چند لحظه آنرا با دستانش نگاه داشت، در نتيجه خونريزي متوقف شد و درد از ميان رفت.

    اين نخستين شفا بود .

    او بعلت گرسنگي در مهمانخانه‌اي ميان راه توقف كرد و دستور صبحانه‌ مفصل ژاپني داد. مسافرخانه چي به او گوشزد كردكه پس از روزه اي چنين طولاني، نبايد غذاي حجيمي بخورد، اما دكتر اوسويي قادر بود بي هيچ مشكلي آن صبحانه‌ مفصل را بخورد واين هم اتفاق عجيبي بود.

    نوه‌ي مهمانخانه دار دندان درد سختي داشت و روزها بود كه از آن رنج ميبرد. دكتر اوسويي دستش را بر روي صورت متورم دخترك گذاشت و او فورا احساس آرامش كرد. دخترك نزد پدربزگش دويد و گفت كه اين مهمان يك راهب معمولي نيست . اين شفاي بعدي در آن روز بود. دكتر اوسويي به صومعه اش بازگشت، اما پس از چند روز به محله پر جمعيت گدايان در توكيو رفت ، تا آنها را درمان و به زندگي بهتري هدايت كند . او هفت سال در اين نوانخانه زندگي كرد و بيماران بسياري را درمان نمود. با اين وجود آنها به موقعيت قبلي خود بازگشتند. هنگاميكه اوسويي از آنها پرسيد چرا زندگي جديدي را شروع نكرده اند، پاسخ دادند كه كاركردن خيلي دشوار بوده و گدايي كردن بهتر است.

    دكتر اوسويي به شدت متاثر شد و گريست . او متوجه شد كه مساله مهمي را در شفادهي خود فراموش كرده است، براي مثال آموزش قدرشناسي به گدايان فرداي آنروز، بچند جمله قصار انديشيد كه در صفحات ديگر بعنوان اصول آرماني يا شعارهاي ريكي آمده است .

    پس از آن ماجرا، بسرعت نوانخانه را ترك گفت و به توكيو بازگشت . درآنجا مشعل بزرگي افروخت و در خيابان ايستاد . هنگاميكه عابران علت اينكار را پرسيدند . پاسخ داد در جستجوي مردماني است، كه در پي نور حقيقتند. اين حركت آغاز بخش نويني از زندگي او بود كه به سر در اطراف و اكناف و آموزش ريكي گذشت .

    دكتر اوسويي در معبد كيوتو به خاك سپرده شد و داستان زندگيش بر سنگ مزار او حك شده است. گفته ميشود كه امپراطور ژاپن نيز مزار او را تعزيز داشته است .


    يكي از نزديكترين همكاران دكتر اوسويي دكتر چي جيرو هاياشي ( Chijiro Hayashi ) جايگزين او شد و دومين استاد اعظم ريكي در خط اين سنت گرديد. او تا سال 1941، كلينيك خصوصي ريكي را در توكيو اداره ميكرد. در آنجا، بيماريهاي وخيم را با ريكي، به همراه بعضي از روشهاي طب جامع درمان مينمود. اغلب يك بيمار همزمان از چند درمان كننده گوناگون ، ريكي را دريافت ميكرد .

    تاثيرات جنگ جهاني دوم و مرگ دكتر هاياشي، در دهم ماه مه 1941، پايان موقت اين كار بود .


    ريكي چيست ؟

    همواره در سراسر تاريخ بشريت و در سراسر دنيا شيوه هاي شفابخشي، مبتني بر انتقال انرژي جهاني وجود داشته است. همان انرژي كه قوت همه هستي است و جهان را شكل ميدهد. از هزاران سال پيش، تبتي ها درك عميقي از سرشت روح، انرژي و ماده داشته اند و اين دانش را براي شفاي بدن، هماهنگي و هدايت روحشان بسوي تجربه وحدت بكار گرفته اند. بعدها با همين دانش نيز در هند برخورد ميكنيم و اشكال گوناگوني ازآنرا به فرهنگ ژاپن، چين، مصر، يونان و روم مي يابيم.

    ريكي ( با تلفظ ري – كي ) يك تكنيك ژاپني است براي كاهش استرس، دستيابي به آرامش و درنتيجه شفا مورد استفاده قرار ميگيرد. اين روش مجددا در اوايل دهه 1900 توسط دكتر ميكائو اوسويي كشف و احيا شد. ريكي با قرار دادن دستها روي موضع مورد نظر انجام ميگيرد و چنين تكنيكهايي از هزاران سال پيش مورد تجربه قرار گرفته است .

    واژه ريكي از دو كلمه (( ري )) و (( كي )) تشكيل شده است .


    ري ؛ آگاهي معنوي

    كلمه «ري» بمعناي كل است، و اين پذيرفته ترين تفسير ازين كلمه است. البته اين تفسير بسيار كلي است . نمادهاي ژاپني سطوح معنايي گوناگوني دارند . اين معاني از معاني ديوي تا معاني بسیار معنوي متفاوتند ازينرو ضمن وجود اين واقعيت كه ري ميتواند يك كل تفسير شود كه در همه جا حضور دارد ، تعريف معنادارتري براي آن هست كه شايسته بررسي است .

    بررسي معناي اسرار آميز الفباي كانجي ژاپني براي كلمه ري، درك بسيار عميقتري از اين نماد بما داده است . كلمه ري آنگونه كه در ريكي بكار برده شده به معناي خرد برتر يا آگاهي معنوي است. اين خرديست كه از سوي خداوند يا ضمير برتر مي آيد و آگاهي الهي است كه همه چيز را ميداند . اين آگاهي الهي هر انسان را كاملا ميشناسد، دليل تمام مسائل و مشكلات را ميداند و ميداند چگونه تمام آنها را شفا بخشد .



    كي – انرژي زندگي

    كلمه «كي» مترادف چي در زبان چيني، پرانا در سانسكريت و تي يا كي بزبان هاوايي است. كلمه نيروي اوديك، اروگون، و بيوپلاسما نيز ناميده شده است. در فرهنگهاي مختلف نامهاي گوناگون دیگري به آن داده شده است .

    كي انرژي زندگي يا نيروي حيات، يا نيروي حيات كل است،

    انرژي غير ماديي است كه بتمام موجودات زنده حيات ميبخشد. هر موجودي تا وقتي زنده است انرژي حياتي دارد كه در درون و اطراف آن در گردش است؛ و زماني كه ميميرد، انرژي حيات اورا ترك ميكند اگر انرژي حياتي شما كم و يا اختلالي در جريان آن وجود داشته باشد،بيشتر نسبت به بيماري آسيب پذير هستيد. وقتي انرژي حياتي زيادست وبراحتي جريان دارد،كمتر در معرض بيماري هستيد انرژي زندگي در تمام كارهايي كه انجام ميدهيم نقش مهمي ايفا ميكند. اين انرژي به بدن حيات ميبخشد ودر سطوح برتر تجلي دارد كي همچنين انرژي اصلي احساسات، افكار وزندگي معنوي ماست

    چينيها به نيروي زندگي يا چي بسيار اهميت ميدهند. آنها هزاران سال است درباره آن تحقيق، و كشف كرده اند كه چي انواع گوناگوني دارد. در كتاب « شاهكار طب داخلي امپراطور زرد » كه حدود چهار هزار سال قدمت دارد، فهرستي هست كه در آن به سي و دو نوع كي يا چي مختلف اشاره شده است .



    انرژي زندگي تحت هدايت معنوي

    در ريكي آگاهي الهي كه ري ناميده ميشود ، انرژي زندگي را كه كي ناميده ميشود هدايت ميكند . از اينرو ريكي را ميتوان انرژي زندگي تحت هدايت معنوي تعريف كرد، كه تفسير كاملي از واژه ريكي است. اين برداشت به تجربه اكثر افراد از ريكي بسيار نرديك است؛

    ريكي خود را با آگاهيش هدايت ميكند، به هدايت درمانگر نيازي ندارد

  9. #589
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    اصول اخلاقي ريكي



    فقط براي امروز خشمگين مباش.

    فقط براي امروز نگرا ن مباش.

    فقط براي امروز ، شكرگزار باش.

    فقط براي امروز سخت كوش باش.

    فقط براي امروز با مردم مهربان باش.



    جسم بيروني شما تجلي بيروني احساس دروني شما مي باشد.

    اصول ريكي توسط دكتر اوسويي هنگامي تنظيم شد كه او متوجه شد همراه با آموزش ريكي، آگاه سازي دانشجو از احساسات برتر در الگوهايي كه فرد را سالم و سرحال نگاه مي دارد، نيز اهميت دارد.

    او 5 اصل ريكي را تنظيم كرد ودر ابتداي هر يك از اصول عبارت ، فقط براي امروز، را اضافه كرد و اين بدين معناست كه در حال حاضر و هر روز از اين اصول آگاه باشيد.

    تمام اساتيد ريكي شيوه خودشان را در تهيه و توضيح اين اصول دارند . اگر چه اصل مطلب در تمام آنها يكسان است.


    فقط براي امروز خشمگين مباش.

    وقتي هر يك از انتظارات ما تحقق نپذيرد،انرژي اي كه بايد خودش را درين تحقق پذيري انتظاراتمان،نشان ميداد،به عصبانيت تبديل ميشود در مورد فردي كه در زندگي احساس خشمگين بودن و خارج از كنترل بودن ميكند، اين انرژي بصورت عصبانيت در رابطه با چيزي يا كسي ابراز ميشود. چيزيكه مورد عصبانيت فرد واقع شده، ممكن است عامل عصبانيت او نباشد.

    عصبانيت سركوب شده در قسمت فوقاني پشت بدن دقيقأ در نواحي زير شانه ها حبس ميشود.

    درين مواقع پيشنهادميشود كه احساسات خود را روي برگه كاغذي بنويسد و اين شيوه خوبي براي رهايي احساسات محبوس شده ميباشد.

    در بعضي افراد فرياد زدن بهترين راه درمان است. اما اين كار ممكن است در خانه قابل اجراء نباشد.

    بهتر است مكانيزيم عصبانيت را بيابيم و در هر يك از موارد علتي را كه سبب عصبانيت ما شده، جستجو كنيم، گاهي اوقات آگاه شدن از علت ممكن است ما را از لزوم ادامه عصبانيتمان رها كند.



    فقط براي امروز نگران مباش.

    نگراني فقط به آينده بدون امنيت مربوط ميشود.

    نگراني فقط در مورد چيزهايي ايجاد ميشود كه ممكن است اتفاق بيفتنديا ممكن نيست اتفاق بيفتند، در هر حال اين نگراني هميشه به آينده مربوط ميشود.

    وقتي شما در مورد اتفاقاتي كه ميتواند در آينده رخ دهد فكر كنيد و همچنين از تصور اينكه اين اتفاقات ممكن است مانعي در مسير رشد و ترقي شما ايجاد كند، نگراني ايجاد ميشود. اگر امروز و در حال حاضر زندگي بصورت آرام و يكنواخت پيش ميرود، ما از وقايع نامطلوبي كه ممكنست در آينده آرامش و يكنواختي زندگي ما را برهم زنند، ميترسيم.

    نگراني همچنين ميتواند در مورد سلامتي افرادي باشد كه به آنها وابستگي داريم.

    نگراني در شرايطي ايجاد ميشود كه ما تصور كنيم حوادث در زندگي ما بدون هيچ دليلي اتفاق ميافتند. ما هنوز قبول نكرده ايم كه هر چيز كه در زندگي ما اتفاق ميافتد علت و دليلي دارد. با پذيرش اين مسأله كه طرح و نقشه ماهرانه تري وجود دارد و تمام حوادث و وقايعي كه در اين طرح و نقشه رخ ميدهد و ما تجربه مي كنيم براي ما لازم و ضروريست،نگراني ما برطرف ميشود.درين زمان است كه آينده را ميپذيريم و در نتيجه با اين پذيرش هيچگونه احساس عدم امنيت براي آينده وجود نخواهد داشت و در عوض اطمينان جايگزين آن خواهد شد.

    وقتي شما خدا را عبادت ميكنيد، چيزيكه قبول داريد اينست كه يك شعور الهي وجود دارد كه مسئول خلق و مراقبت از مخلوقش مي باشد. اما در همان زمان وقتي شما نگران هستيد چيزي كه بيان ميكنيد در واقع جمله است:

    خدايا! اگر چه من قبول دارم كه تو جهان را خلق كرده اي و از آن مراقبت ميكني، اما من در زندگي خودم به اندازه كافي بتو اطمينان ندارم. تو ممكنست گودالهايي را براي من در آينده حفر كني كه من ميتوانم داخل آنها بيفتم.

    آيا واقعأ فكر ميكنيد كه خدا اين كار را انجام ميدهد كه شما داخل آن بيفتيد و او بتواند به شما بخندد؟

    آيا فكر ميكنيد زندگي ما يك جور تنبيه است؟

    اعتقاد به خدا و نگراني همزمان با يكديگر متناقض هستند. زندگي ما سرشار از چنين اعتقادات و الگوهاي متناقض ميباشد كه سبب دور كردن پاكيزگي و بي آلايشي در اعمال ما ميشوند. ما بايدكمي عميقتر از حالت معمول فكر كنيم و بايد از چنين اعتقادات متناقض و ساختگي آگاه باشيم.

    نگراني در شرايطي ايجاد ميشود كه من از كل هستي جدا باشم، من بهيچ چيز وابسته نباشم و مجبور باشم از خودم مراقبت كنم. ما همگي به يكديگر وابستگي داريم حتي با گياهان، خورشيد، هوا و غيره. همه ما به همه اين چيزها براي ادامه زندگي خود نياز داريم. نگراني از احساس جدا بودن از كل جهان بوجود آمده است.



    فقط براي امروز ، شكرگزار باش.

    در مورد بسياري از ما اين مسأله بسيار طبيعي است كه مدت زماني را صرف فكر كردن در مورد چيزهايي كه نياز داريم و هنوز بدست نياورده ايم، بكنيم. وقتي ما اين كار را انجام ميدهيم در واقع سيگنالهايي رابه ضمير ناخودآگاه خود ارسال ميكنيم و تأكيد ميكنيم كه اين چيزها را نداريم. با اين عمل، بر روي كمبودي در زندگي خود تأكيد ميكنيم.

    ضمير ناخودآگاه ما گوش ميدهد و اطاعت ميكند. بنابرين كم كم رسیدن به آن چيزهايي كه نياز داريم براي ما مشكلتر ميشود. بطوريكه قسمتي از انرژي شما مشتاقانه آرزومند آن چيزهاست در حاليكه قسمت ديگر انرژي شما آن چيزها را از شما دور ميكند.

    اگر ما بجاي فكر كردن در مورد چيزهايي كه نداريم، براي آن چيزهايي كه داريم شكرگزار باشيم و مطمئن باشيم كه در آينده چيزهايي كه نياز داريم نيز بدست خواهيم آورد، اين طرز فكر بما كمك ميكند كه بطور عادلانه بر روي موضوع فراواني، بجاي موضوع فقدان تمركز كنيم.

    قدر شناسي يك احساس سپاسگذاري دائمي در درون شما مي باشد. بعضي افراد قبل از شروع ريكي دادن كلمه سپاسگذاري را بيان ميكنند البته اين كلمه بايد احساس شود نه اينكه بيان شود. حتي احساس اين كلمه نيز نبايد تحميل شود، چون دراين صورت حقيقي نخواهد بود.



    فقط براي امروز سخت كوش باش (صادقانه).

    به معناي تلاش و كار براي زندگي و همينطور انجام مراقبه و تمرينات است كه بايد شخص در انجام هيچكدام ازين دو مورد افراط نكند. نه فقط وابستگي و انجام مديتيشن و مراقبه و تمرينات است كه از كار براي زندگي خود بازمانيم و نه افراط در كار كه از معنويات در مانيم. در واقع نگه داشتن حد اعتدال در كارهايمان مهمترين نكته است.

    يا بعبارتي ديگر فقط براي امروز صادقانه كارهايم را انجام خواهم داد.

    روراستي وصداقت درينجا بمعني هيمشه حقيقت را گفتن نميباشد صداقت درينجا بمعني روراست بودن با ضمير دروني خود، با صداي دروني خود و با احساسات دروني خود ميباشد.

    اگر چه ما هميشه از احساسات حقيقي خودمان در هر موقعيتي آگاه هستيم، اما گاهي اوقات به آنها گوش نميدهيم يا به آنها توجهي نميكنيم. ممكن است اين رفتار ناشي از ترس و يا نداشتن شجاعت در عمل به آنچه، احساس ميكنيم باشد.

    شما هيچگاه نميتوانيد به ضمير ناخودآگاه خود دروغ بگوييد. هر زماني كه شما گوش ناشنواي خود را به احساسات صحيح خود باز كنيد، ممكنست بشما گفته شود در مورد يك مسأله خاص عملي را انجام دهيد، ضمير ناخودآگاه شما عمل ميكند و بدن شما نيز تحت تأثير واقع ميشود.

    روراست بودن با ضمير خود سبب ميشود كه شما قابل اعتماد شويد،اين مسئله به زندگي شما كيفيت و ماهيت خاصي ميبخشد قابل اعتمادبودن،شمارا بكار حياتي مربوط بخودتان راهنمايي ميكند


    فقط براي امروز با مردم مهربان باش.

    يا فقط امروز من عشق و احترام را به هر موجود زنده اي ابراز مي كنم

    اين اصل در مورد احترام بزندگي وداشتن احساس همدردي صبحت ميكند. احساس همدردي و دلسوزي يك خصوصيت الهي است. اين خصوصيت ما را از حيوانات مجزا ميكند.

    قبل ازاينكه شما بتوانيد احساس همدردي و دلسوزي داشته باشيد، بايد عشق به نفس داشته باشيد، بدون داشتن عشق به نفس، شما نميتوانيد اين عشق را با ديگران تقسيم كنيد.

    بسياري از افرادي كه سعي ميكنند احساس همدردي و دلسوزي خود را به ديگران ابراز كنند در واقع ميخواهند جاي خالي چيزي را در زندگي خود پر كنند. زندگي آنها فاقد عشق و توجه است و اين باعث ميشود كه متوجه شوند عشق و توجه چقدر در زندگي اهميت دارد. اما آنها سعي ميكنند چيزي را بديگران بدهند كه خود فاقد آن هستند. اين افراد بايد شيوه هايي را براي كسب عشق به نفس تدبير كنند و فقط در آن زمان است كه احساس همدردي و دلسوزي بطور طبيعي و واقعي وجود خواهد داشت.

  10. #590
    کـاربـر بـاسـابـقـه jamshidjap's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    3,381

    پيش فرض

    .: ريكي چطور عمل ميكند :.




    بدن ما همانند يك ماشين است كه در شرايط مطلوب ، هفت چاكراي اصلي و نادي‌هاي مربوط‌شان به درستي فعاليت مي‌كنند . علاوه بر هفت چاكراي اصلي ، چاكراهاي فرعي ديگري هستند كه بر اساس دستورات گرفته شده از هفت چاكراي اصلي ، فعاليت مي‌كنند . انسان در هنگام تولد يعني زمان نوزادي چاكراهاي تاج و نافش بسيار فعال هستند و به صورت منابع جذب اطلاعات عمل مي‌كنند . در طول اين دوره ( كودكي ) طفل به طبيعت نزديكتر است و از دنيايي كه ما مي شناسيم دور است.

    همراه با بزرگ شدن بچه ، او به حصار امور دنيوي كشيده مي‌شود و ارتباطش با طبيعت قطع مي‌شود . همراه با گذشت زمان او نداهاي درونيش را از دست مي دهد و مشكلات آشكار مي شوند . اين مشكلات چيزي نيستند جز موانعي كه توسط خود شخص خلق شده‌اند . اين موانع جريان انرژي زندگي را در چاكراها و نادي ها قطع مي‌كنند. اين گسيختگي بر جريان انرژي هاله‌اي حول بدن تاثير مي‌گذارد . انرژي هاله‌اي همانند حفاظي است كه در برابر بيماري‌ها كشيده شده است .

    وقتي كه انرژي هاله‌اي تخليه مي‌شود ، بيماري‌ها شروع به آشكار شدن در قالب فيزيكي مي‌كنند . موانعي را كه انسان بطور عمده در زندگي خلق مي‌كند عبارتند از حسادت ، خشم ، وابستگي ، اميال و آرزوها و نيازها و خواسته‌ها . وقتي كه يك مجراي ريكي ( منظور فردي است كه از طريق انرژي ريكي درمان مي كند . به دليل جريان يافتن انرژي ريكي از طريق وي ، او را مجرا يا كانال مي‌نامند ) عمل شفابخشي انجام مي دهد ، چاكراها را متعادل و متوازن مي كند و موانع را بر مي‌دارد بطوري كه عمل درمان ( شفابخشي ) تسريع ميشود ، چون چاكراها و نادي‌ها مجددا انرژي دهي شده‌اند . ريكي ابتدا كالبد آئورايي (‌هاله‌اي) سپس كالبدهاي عاطفي و جسمي را درمان مي‌كند . ريكي فقط بمنظور درمان بيماري‌هاي جسمي و عاطفي مورد استفاده قرار مي‌گيرد ، اما اگر نگاهي به نمودار بياندازيم ، مي‌بينيم كه ريكي چيزي فراتر از درمان بيماري‌هاي جسمي و عاطفي است.



    .: طبيعت و خاصيت شفابخشي ريكي :.

    مجراهاي(كانال) ريكي كه مدت‌ها از انرژي ريكي استفاده ميكردند، دريافته بودند كه ريكي در طبيعت دو قطبي است . ريكي از مبحث كنداليني در سنت تانتريك هندي ها بنام ( آرد – نارشوآ ) تبعيت ميكند. بعنوان مثال ترفيع انرژي مرد و زن با اتحاد شيوا و شاكتي . چاكراي تاج نشانگر انرژي مرد و چاكراي ريشه نشانگر انرژي زن است . لحظه اي كه اين دو انرژي متعادل و متوازن شوند ، انسان به آرامش قلبي (باطني) خواهد رسيد. اگر در اين دو انرژي عدم تعادل و توازن ايجاد شود، ريكي هر دو نقطه‌ انرژي را متعادل ميكند و اين از طريق تركيب و امتزاج مناسب صورت ميگيرد .

    ريكي در طبيعت خود ، ساده و خالص است، بهمين دليل بيشتر افراد به بيمار خود انرژي شفابخش ريكي ميدهند و ريكي بطور اتوماتيك نياز بيمار را مرتفع ميكند. ريكي بر روي سطوح جسماني و عاطفي آئورا (هاله‌ي انساني) اثر گذاشته و بدين ترتيب ريكي يك سيستم شفابخشي كل‌نگر يا جامع‌نگر است. اين موضوع باعث شده ريكي،انرژي قدرتمندي براي درمان همه نوع بيماري و جراحات از قبيل ام.اس، بيماري قلبي،سرطان، مشكلات پوستي، بريدگي، كوفتگي، شكستگيهاي استخوان، سردرد، سرماخوردگي، آنفلوآنزا ، گلو درد، آفتاب زدگي، خستگي، بيخوابي، ضعف جنسي، ضعف حافظه، عدم اعتماد بنفس، مشكلات سايكو سوماتيك و غيره ... باشد . اين بدان معنا نيست كه درمان دارويي را قطع كنيد ، ريكي به علم پزشكي كمك ميكند تا در محل مورد نياز عمل كند و بيمار را از ناراحتي خلاص كند .



    خواص ديگر ريكي زماني كه همراه با درمان پزشكي باشد.

    1- كمك به بهبود سريعتر

    2- درمان سريعتر بريدگي‌ها يا كبود شدگي‌ها

    3- عوارض جانبي درمان پزشكي وخستگي ناشي از درمان دارويي را كاهش مي دهد .

    4- در سوختگي‌ها اگر همراه با درمان پزشكي ‌، ريكي به كار گرفته شود ، بيمار احساس رهايي و بهبودي خواهد كرد .



    اخوان : راستی در ایجاد بیماریها - ویروسها و باکتریها نقشی ندارند - چون اینجا گفته شده وقتي كه انرژي هاله‌اي تخليه مي‌شود ، بيماري‌ها شروع به آشكار شدن در قالب فيزيكي مي‌كنند . !!!!!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •