تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 59 از 934 اولاول ... 94955565758596061626369109159559 ... آخرآخر
نمايش نتايج 581 به 590 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #581
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    پرنده پرواز نمی خواست

    پرنده به دستانی که پرش میداد

    عاشق بود...

  2. #582
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    حالا که فرقی نمی کند...

    کنارت ایستاده باشم

    یا نه

    بگذار همه چیز را...

    از وسط قیچی کنم

    تا تو...

    در نیمی باشی

    من...

    در نیمی دیگر

    راستی.......

    با دستی که

    روی شانه ات

    جا گذاشته ام ...

    چه می کنی؟...

  3. #583
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    صبر تلخ شیرین می شود

    وقتی که می دانم

    می آیی

    ثانیه ها را می چشم

    غذای روحم

    آهسته

    آهسته

    جا می افتد

    شعله اشتیاق را زیاد نمی کنم

    می سوزد

  4. #584
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    قطاری که ترا برد

    چه چیزی را با خود بر می گرداند؟

    تعادل دنیا

    گاهی فقط به مویی بند است

    لکو موتیو ران تو...

    کاش این را می دانست



    حافظ موسوي

  5. #585
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    برای به دست آوردنت نمی جنگم

    به تکدی قلبت هم نمی آیم

    دوستت دارم

    فارغ از داشتنت

  6. #586
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    دل‌ِ این‌ عاشق‌ِ خسته‌ باز کبابه‌ گُل‌ِ من‌
    تو رُ داشتن‌ واسه‌ اون‌ مثل‌ِ سرابه‌ گُل‌ِ من‌
    دل‌ِ دیوونه‌ی‌ من‌ مثل‌ِ درخته‌ تو کویر
    عشق‌ِ تو ابرِ پُر از بارون‌ُ آبه‌ گل‌ِ من‌
    شعرای‌ من‌ همه‌ از دوری‌ُ غم‌ قصه‌ می‌گن‌
    حرف‌ِ تو حرفای‌ خوب‌ِ تو کتابه‌ گُل‌ِ من‌
    وقتی‌ از عاشقی‌ُ چشمای‌ تو حرف‌ می‌زنم‌
    همه‌ی‌ حرفای‌ من‌ یه‌ شعرِ نابه‌ گُل‌ِ من‌

    می‌خوام‌ امشب‌ توی‌ جشن‌ِ گریه‌ مهمونت‌ کنم‌
    غزلام‌ُ خط‌ به‌ خط‌ قربون‌ِ چشمونت‌ کنم‌
    مثل‌ِ عکس‌ِ خودِ من‌ داد می‌زنی‌ تو آینه‌هام‌
    نمی‌تونم‌ دیگه‌ از هیچ‌کسی‌ پنهونت‌ کنم‌

    بی‌ تو این‌ ترانه‌ها اسیرِ هق‌ هق‌ِ منن‌
    مثل‌ِ عکس‌ آسمون‌ که‌ توی‌ قابه‌ گُل‌ِ من‌
    دل‌ِ من‌ کفترِ خسته‌س‌ روی‌ برج‌ِ انتظار
    عشق‌ِ تو اون‌ورِ ابرا یه‌ عقابه‌ گل‌ِ من‌
    بی‌تو این‌ دنیای‌ بد ارزش‌ِ موندن‌ نداره
    بی‌ تو عمرِ من‌ مث‌ِ عمرِ حبابه‌ گل‌ِ من‌
    دیگه‌ باید برم‌ُ چشمات‌ُ تو خواب‌ ببینم‌
    شب‌ که‌ از نیمه‌ گذشت‌ ، موقع‌ خوابه‌ گل‌ِ من‌

    می‌خوام‌ امشب‌ توی‌ جشن‌ِ گریه‌ مهمونت‌ کنم‌
    غزلام‌ُ خط‌ به‌ خط‌ قربون‌ِ چشمونت‌ کنم‌
    مثل‌ِ عکس‌ِ خودِ من‌ داد می‌زنی‌ تو آینه‌هام‌
    نمی‌تونم‌ دیگه‌ از هیچ‌کسی‌ پنهونت‌ کنم‌

  7. #587
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از یاد نبر که از یاد نبردمت!
    از یاد نبر که تمام این سالها،
    با هر زنگِ نا به هنگام تلفن از جا پریدم،
    گوشی را برداشتم
    و به جا صدای تو،
    صدای همسایه ای،
    دوستی،
    دشمنی را شنیدم!
    از یاد نبر که همیشه،
    بعد از شنیدن ش آهنگِ «جان مریم»
    در اتاق من باران بارید!
    از یاد نبر که - با تمام این احوای-
    همیشه اشتیاق تکرار ترانه ها با من بودى
    همیشه این من بودم
    که برای پرسشی ساده پا پیش می گذاشتم!
    همیشه حنجره من
    هواخواهِ خواندن آواز آرزوها بود!
    همیشه این چشم بی قرار...


    - یک نفر صدای آن ضبط لاکردار را کم کند!

  8. #588
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    فرض کن پاک کنی برداشتم
    و نام تو را
    از سر نویس ِ تمام نامه ها
    و از تارک ِ تمام ترانه ها پاک کردم!
    فرض کن با قلمم جناق شکستم!
    به پرسش و پروانه پشت کردم
    و چشمهایم را به روی رویش ِ رؤیا و روشنی بستم!
    فرض کن دیگر آوازی از آسمان ِ بی ستاره نخواندم،
    حجره ی حنجره ام از تکلم ترانه تهی شد
    و دیگر شبگرد ِ کوچه ی شما،
    صدای آواز های مرا نشنید!
    بگو آنوقت،
    با عطر ِ آشنای این همه آرزو چه کنم؟
    با التماس این دل ِ در به در!
    با بی قراری ٍ ابرهای بارانی...
    باور کن به دیدار ِ آینه هم که می روم،
    خیال ِ تو از انتهای سیاهی ِ چشمهایم سوسو می زند!
    موضوع دوری ِ دستها و دیدارها مطرح نیست!
    همنشین ِ نفسهای من شده ای! خاتون!
    با دلتنگی ِ دیدگانم یکی شده ای!

  9. #589
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    یادم نرفته است!
    گفتی : از هراس ِ باز نگشتن،
    پشتِ سرم خاکاب نکن!
    گفتی : پیش از غروب ِ بادبادکها برخواهم گشت!
    گفتی: طلسم ِ تنهای ِ تو را،
    با وِردی از اُراد ِ آسمان خواهم شکست!
    ولی باز نگشتی
    و ابر ِ بی باران این بغضهای پیاپی با من ماند!
    تکرار ِ تلخ ِ ترانه ها با من ماند!
    بی مرزی ِ این همه انتظار با من ماند!
    بی تو،
    من ماندم و الهه ی شعری که می گویند
    شعر تمام شعران را انشاء می کند!
    هر شب می آید
    چشمان ِ منتظرم را خیس ِ گریه می کند
    و می رود!
    امشب، اما
    در ِ اتاق را بسته ام!
    تمام پنجره ها را بسته ام!
    حتی گوشهایم را به پنبه پوشانده ام،
    تا صدای هیچ ساحره ای را نشنوم!
    بگذار الهه ی شعر،
    به سروقت ِ شاعران ِ‌دیگر ِ این دشت برود!
    می می خواهم خودم برایت بنویسم!
    می بینی؟ بی بی ِ دریا!
    دیگر کارم به جوانب ِ جنون رسیده است!
    می ترسم وقتی که - گوش ِ شیطان کر! -
    از این هجرت ِ بی حدود برگردی،
    دیگر نه شعری مانده باشد،
    نه شاعری!
    کم کم یاد گرفته ام به جای تو فکر کنم،
    به جای تو دلواپس شوم،
    حتا به جای تو بترسم!
    چون همیشه کنار ِ منی!
    کنارمی، اما...
    صد داد از این «اما»!

  10. #590
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    آنقدر بی خیال از بازنگشتنت گفتی،
    که گمان کردم سر به سر ِ این دل ِ‌ساده می گذاری!
    به خودم گفتم
    این هم یکی از شوخی های شاد کننده ی توست!
    ولی آغاز ِ آواز ِ بغض ِ گرفته ی من،
    در کوچه های بی دارو درخت ِ خاطره بود!
    هاشور ِ اشک بر نقاشی ِ چهره ام
    و عذاب ِ شاعر شدن در آوار هر چه واژه ی بی چراغ!
    دیروز از پی ِ گناهی سنگین، گذشته را مرور کردم!
    از پی ِ تقلبی بزرگ، دفاترِ دبستان را ورق زدم!
    باید می فهمیدم چرا مجازاتم کرده ای!
    شاید قتل ِ مورچه هایی که در خیابان
    به کف ِ کفش ِ من می چسبیدند،
    این تبعید ناتمام را معنا کند!
    ا شیشه ای که با توپ ِ سه رنگ ِ من،
    در بعدازظهر تابستان ِ هشت سالگی شکست!
    یا سنگی که با دست ِ من
    کلاغ ِ حیاط ِ خانه ی مادربزرگ را فراری داد!
    یا نفری ِ ناگفته ی گدایی، که من
    با سکه ی نصیب نشده ی او برای خودم بستنی خریم!
    وگرنه من که به هلال ابروی تو،
    در بالای آن چشمهای جادویی جسارتی نکرده ام!
    امروز هم به جای خونبهای آن مورچه ها،
    ده حبه قند در مسیر ِ مورچه های حیاطمان گذاشتم!
    برای آن پنجره ی قدیمی شیشه ی رنگی خریدم!
    یک سیر پنیر به کلاغ خانه ی مادربزرگ
    و یک اسکناس ِ سبز به گدای در به در ِ خیابان دادم!
    پس تو را به جان ِ جریمه ی این همه ترانه،
    دیگر نگو بر نمی گردی!

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •