باور کن آن “میم” مالکیتی که به آخر اسمم اضافه میکردی بزرگترین و زیباترین عاشقانه ای بود که شنیده ام
باور کن آن “میم” مالکیتی که به آخر اسمم اضافه میکردی بزرگترین و زیباترین عاشقانه ای بود که شنیده ام
آن قدر نفس می کشم
تا تمام شود ...
همه ی آن هوایی که سراغ تو را میگیرد...
عشق تو همچون افقی بی انتهاست
قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست
زندگی با آرزو ها روبروست
با تو بودن از برایم آرزوست
در جاده بی پایان عشقت
بی نگاه تابلوی چشمت
سایه بغض سکوتم شکست
فریاد زدم
بی تو هرگز، بی تو هرگز
دوستت دارم
تا آغوش گرم خدا
کاش گلیــــــ بودم
-سرخ-
تا پرپر شدنـــم با دستـــــــ های تو
می رقصید در باد
خداوند طولانی کند این عاشورا و تاسوعا را
که هر وقت هیئت ما
از کنار خانه شما میگذرد
با یاحسین " تـ ـ ـ ــو " مست می شوم.
نمیدانم چرا قوم یزید نمیگذارند آب به حسین برسد
همینطور ... تو به منــ
آبشار دلتنگی هایت را
بر بازوانم بریز
تنم ،
بوی تو گرفتن را
زیر بغض هایت
عجیب می خواهد ...
توی این شبای زیبا/تو رو من کم دارم اینجا
گل من ای نازنینم/با تو بودن شده رویا
روزایی که از تو دورم/میگذرن مثل یه سایه
هنوزم عطر نفسهات/مونده اینجا توی خونه
میدونی که بیقراره/واسه دیدار دوباره
منتظر مونده دل من/که شاید بیای به خونه
توی این شبای زیبا/تو رو من کم دارم اینجا
گل من ای نازنینم/با تو بودن شده رویا
با آن هيكل نحيف ؛ چه جايي گرفته بودي در زندگيم..
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق اینبار به دیوانه شدن می ارزد
گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی
جستجوی تو به بی خانه شدن می ارزد
تیشه بر ریشه ی قصری که در آن شیرین نیست
بیستون بی تو به ویرانه شدن می ارزد
یوسفم سینه ی من پیرهن پاره ی من
ننگ این قصه به افسانه شدن می ارزد
خاک خامم عطش آتش و می در دل من
بزن آتش که به پیمانه شدن می ارزد
شانه ام زیر غم عالم و آدم اما
یک نفس زیر سرت شانه شدن می ارزد...
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)