تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 586 از 640 اولاول ... 86486536576582583584585586587588589590596636 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,851 به 5,860 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #5851
    داره خودمونی میشه Fеlicity's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2013
    محل سكونت
    خانه ی پدری
    پست ها
    101

    پيش فرض




    نـه پـنـجـره ای اضـافـی دارم،


    کـه تـو را در آن بـگـذارم و نـه مـیـزی.


    مـعـشـوقـه ای نـیـز در ایـن شهـر نـدارم


    ای گـل!


    تـو را بخـرم


    و چـه کـارت کـنـم ؟

  2. 9 کاربر از Fеlicity بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #5852
    حـــــرفـه ای Йeda's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2013
    محل سكونت
    221B
    پست ها
    1,692

    پيش فرض




    چــه سکـوتی شب را در تنــفسِ اولش، حبس کرده...!

    فاصــله ها را گــوش کن!

    صـدای پایـش، از دور می آیـد!

    می ترســم میانِ فاصـله ها فــردا شــود

    و مـن
    طلــوع را نبینــم

    و تـو با اولیـن
    خورشــید رفتــه باشـی...!




    »ندا«
    Last edited by Йeda; 26-11-2013 at 22:21. دليل: ----

  4. 6 کاربر از Йeda بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #5853
    حـــــرفـه ای raha bash's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    در خیال ترش کامی های ذهن سرکشم
    پست ها
    1,349

    پيش فرض

    من انتظارت را "میکشم"
    و تو
    مرا از انتظارت "میکشی"
    لعنت به هرچه فتحه و ضمه و کسره...

  6. 7 کاربر از raha bash بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5854
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    دلم که سنگ میشود
    پرنده ایی را نشانه مبروم
    که رویاهای تو را پر گشود

    دیگر به اشک تو که از چشمهای مادری آبستن میچکد، نمیخندم
    که به فکر تکه نانی برای جنینش باشد

    وهیچ قطار سرخی در مویرگهای پیچ در پیچ سرم
    به یاد قرارمان در ایستگاه آزادی سوت نمیکشد

    تو بیایی یا نیایی

    دیگر چیزی را مسبب جنایت آن زایش پاییزی منحوس نمیدانم
    که آنرا در جوخۀ مرگ توهمات فاشیستی خود تیر باران کنم
    و تو را در گورستان باور خود زنده به گور

    دلم ته فقط برای تو
    که برای آبروی آسمان به زمین ریخته تنگ میشود

    دلم برای دیوارها و میله هایی
    که اجباربه مصرف افیون زبان مرا دارند، یخ می زند

    تو بیایی یا نیایی


    همیشه مرگ در لحظۀ آخر اتفاق می افتد
    و تو در لحظۀ مرگ
    و من که لحظه به لحظه دیگر به تو فکر نمیکنم...

    [ برای مشاهده لینک ، با نام کاربری خود وارد شوید یا ثبت نام کنید ]

  8. 3 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  9. #5855
    داره خودمونی میشه Fеlicity's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2013
    محل سكونت
    خانه ی پدری
    پست ها
    101

    پيش فرض




    از تلفظ چمدان
    استخوانم درد می گیرد
    با این همه
    تا شکستن پای رفتنم
    اینبار
    چای را
    بی تاخیر بیاور.

  10. 5 کاربر از Fеlicity بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #5856
    کاربر فعال انجمن ادبیات - Saman -'s Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2011
    محل سكونت
    ا مـپـر ا طـو ر ی پـا ر س
    پست ها
    1,595

    پيش فرض

    پس از مرگ

    به خاطر دروغهایمان مجازات میشویم

    گفتند: "خوبی؟"

    گفتم: "خوبم"...!

  12. 6 کاربر از - Saman - بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #5857
    کاربر فعال انجمن ادبیات silver65's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2009
    پست ها
    535

    پيش فرض



    یک نفر دستش خورد
    چای ریخت روی تقویم
    و تمامِ روزها تلخ شد!

    آبا عابدین


  14. 10 کاربر از silver65 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  15. #5858
    حـــــرفـه ای raha bash's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2010
    محل سكونت
    در خیال ترش کامی های ذهن سرکشم
    پست ها
    1,349

    پيش فرض

    جمعه ها,
    یازده صبحانه می خوردیم وَ ناهار همیشه ویژه بود
    انگار صد سال دلتنگ هم بوده ایم
    چُرتِ بعد از ظهر بیداریِ فسقلی ها بود
    پایِ تلویزیونی که جایِ دکمه پیچ داشت !
    خانم رضایی* با آن لبخند مادرانه می گفت :
    حالتان خوب است ؟
    حالمان خوب تر می شد
    پشتِ هم کارتون
    تام وُ جری
    پلنگ صورتی
    مورچه خوار ...
    اگر هم جشنی بود رابین هود می گذاشتند
    من دلم غنج می رفت برای آن کرکسی که می گفت : شهر در امن وُ امان است
    بعد هم که نوبتِ طنزِ دی دی بود
    ما که جُم نمی خوردیم
    بزرگ تر ها اضافه می شدند
    و حینِ خنده هامان اندوهِ جمعه کم کم سوسه می آمد
    غم که می خواست سر ریز کند , می زدیم به خیابان ها
    چهار فصل سال بستنی می خوردیم
    غصه ی جمعه ها یخ می زد
    برای شنبه لباس اتو می کردیم
    یکشنبه حالِ دیگری داشت
    هفته , هفت لبخند مقدس بود ...

    این روزها
    بی شعوریِ ظهرِ زودرس بیدارم می کند
    چایِ جوشیده می خورم
    عینِ جغدها بغ می کنم
    تا جمعه تمام شود
    دروغ چرا
    شنبه هم همین است
    یکشنبه هم همین است
    دوشنبــ ...
    هفت روز هفته همین است
    هفت روز هفته لعنتِ جمعه هاست.


  16. 5 کاربر از raha bash بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  17. #5859
    کاربر فعال تاریخ، سبک زندگی و ادبیات Demon King's Avatar
    تاريخ عضويت
    Aug 2013
    محل سكونت
    Dreams
    پست ها
    2,279

    پيش فرض

    یک جایی می رسد
    که آدم دست به خودکشی می زند
    نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند
    نه !
    قید احساسش را می زند ...

  18. 6 کاربر از Demon King بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #5860
    کاربر فعال انجمن ادبیات hamid_diablo's Avatar
    تاريخ عضويت
    Sep 2008
    محل سكونت
    آنجا که عقاب پر بریزد
    پست ها
    5,780

    پيش فرض

    گاهگاهی که به یادت غزلی می خوانم

    اشک مهمان دلم می گردد

    سفرش از ته دل تا کف دست ...

    چه کسی میداند؛

    باز شاید سفری در پیش است ...

    و تمامی غزلهای جهان

    کاروانی شده اند ...

    ساربانش غم و صبر .

  20. 5 کاربر از hamid_diablo بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •