فرق پرواز یک بادبادک
با پلاستیک بر باد رفته:
اهتزاز من و تو.
فرق پرواز یک بادبادک
با پلاستیک بر باد رفته:
اهتزاز من و تو.
یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم
زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم
وز بوسه های آتشین وز خنده های دل نشین
صد فتنه در کارش کنم، صد شعله بر جانش زنم
طعم بووسههای مرا میدهد تمامِ تنَت
حالا میخواهی بروی؟
برو!
دیده سوی دیار تو و در کف تو
از تو دیگر نه پیامی نه نشانی
نه به ره پرتو مهتاب امیدی
نه به دل سایه ای از راز نهانی
خوشا آندم که در کوی تو باشم
همیشه در هیاهوی تو باشم
خوشا آندم که بین قریه سبز
سپیدار لب جوی تو باشم
کـَفــش های اندیشــ ـــ ـه ات بوی رَفتن می دهَنــــد
هیـــــــــس! آهسته تر فِکــــــــر کـُن
گـــوش های دِلتنگـــــ ـــ ـی ام خوابَنـــــد ..
به روزهای سخت نبودنت قسم !
که بودنت هم
دردی را دوا نکرد ...
...
گریه کردم گریه هم اینبار آرامم نکرد
هرچه کردم... هرچه... آه! انگار آرامم نکرد
روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد
بی تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
درد دل با سایه و دیوار آرامم نکرد
خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد
خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد
سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس
دستمال تب بر نمدار آرامم نکرد
از شاعره زنده یاد نجمه زارع
Last edited by Lady parisa; 17-04-2011 at 09:25.
آتشی بود و فسرد
رشته ای بود و گسست
دل چو از بند تو رست
جام جادویی اندوه شکست
گشته خزان نو بهار من بهار من
رفت و نیامد نگار من
نگار من
سپری شد شب جدایی
به امیدی که تو بیایی
آخر ای امید قلبم
با من از چه بی وفایی
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)