تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 581 از 934 اولاول ... 81481531571577578579580581582583584585591631681 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,801 به 5,810 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #5801
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    اگر تو بازنگردی
    قناریان قفس قاریان غمگین را
    که آب خواهد داد
    که دانه خواهد داد ؟
    اگر تو باز نگردی
    بهار رفته در این دشت برنمی گردد
    به روی شاخه گل غنچه ای نمی خندد
    و آن درخت خزان دیده تور سبزش را به سر نمی بندد
    اگر تو بازنگردی
    کبوتران محبت را
    شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد
    شکوفه های درختان باغ حیران را
    تگرگ خواهد زد
    اگر تو بازنگردی
    به طفل ساده خواهر که نام خوب تو را
    ز نام مادر خود بیشتر صدا زده است
    چگونه با چه زبانی به او توانم گفت
    که برنمی گردی
    و او که روی تو هرگز ندیده در عمرش
    دگر برای همیشه تو رانخواهد دید
    و نام خوب تو در ذهن کودک معصوم
    تصوری ست همیشه
    همیشه بی تصویر
    همیشه بی تعبیر
    اگر تو بازنگردی
    نهالهای جوان اسیر گلدان را
    کدام دست نوازشگر آب خواهد داد
    چه کس به جای تو آن پرده های توری را
    به پشت پنجره ها پیچ و تاب خواهد داد
    اگر تو بازنگردی
    امید آمدنت را به گور خواهم برد
    و کس نمی داند
    که در فراق تو دیگر
    چگونه خواهم زیست
    چگونه خواهم مرد

    شعر عاشقانه «تو مهربان بودی» از دفتر شعر «از جدایی ها» حمید مصدق[COLOR="Silver"]

    ---------- Post added at 12:10 PM ---------- Previous post was at 12:08 PM ----------

  2. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #5802
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    هنگام رفتن
    در چشمان عشق نگریستن
    آنچنان مشتاق ماندنت می کند
    که پای رفتنت سست می شود
    ورفتن را مرگ می پنداری
    پس چشمانت را ببند
    وپا در جاده بگذار
    وهمیشه به یاد داشته باش
    گاهی وقت ها برای بودن
    باید رفت…

  4. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  5. #5803
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    با من باش

    گفته بودی، از غرورم، از سکوتم، خسته ای
    من شکستم هر دو را
    گفته بودم،از سکوتت،از غرورت خسته ام
    به خاموشی مغرورانه ات
    شکستی تو مرا
    با تو گفتم
    از همه تنهایی ام، خستگی ام
    با تو گفتم تا بدانی
    با همه ناجیگری، بی ناجی ام
    تو، سکوتت خنجریست
    بر قلب من
    و حضورت، مرهمی
    بر زخم من
    پس، باش
    تا همیشه با من باش
    حتی اگر خاموشی…

  6. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  7. #5804
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    دل بریدن و رفتن …





    وقتی دلت خسته شــد ،


    دیگر خنده معنایی ندارد …


    فـقـط می خندی تا دیگران ، غم آشیانه کرده در چشمانت را نـبـیـنـنـد !


    وقتی دلت خسته شــد ،


    دیگر حتی اشکهای شبانه هـم آرامت نمی کنند …


    فـقـط گریه می کنی چون به گریه کردن عادت کرده ای !


    وقتی دلت خسته شــد ،


    دیگر هیچ چیز آرامت نمی کند به جز دل بریدن و رفتن …

  8. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5805
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    رها کنید مرا …

    نفس هایم ! بایستید

    قدم هایم ! مجالم دهید

    اشک هایم ! نبارید

    لب هایم ! بسته شوید

    می خواهم بخوابم !

    خوابی عمیق و آرام …

    و جدا از بیهودگی ها …

    می خواهم بخوابم …

    بار خدای من …

    تو … ؟



    دگر نمی تواند …

    و امشب عاشقانه آغوشت را طلب می کند …

    بار خدای من …

    دریاب امیدت را …

    که دگر توان هیچ ! ندارد ..

  10. 2 کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  11. #5806
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    تو معنای تمام واژه های منی برای عاشقانه هایم به دنبال واژه


    می گردم… تو بازهم در من ظهور می کنی…تو باز هم مرا به دنیای خود می


    بری….


    تو باز هم مثل همیشه به اوج می بریَ…به ناکجا….


    لبخند که می زنی پرنده ی دلم بال بال می زند… با این دل پر بریده


    چه کنم؟…


    می خواهم از آنجایی بگویم که نگاهم در نگاهت حل شد….من عاشق تر شدم و عاشقانه ای


    آبستن…در نا کجای ذهنم تو اردو زدی….دلم که دیگر ملک خصوصی توست….و من نوشتم


    از بودن تو …تویی که …


    از تو برای تو و برای دلتنگی های همیشگیم می نویسم… می خوانی و


    می گویی سلام بانوی من….و من سلامت را هرباره با سبدی از گلهای


    سرخ- به رنگ بوسه- پاسخ می دهم.


    و تو …تو که حجم بودنت به اندازه ی تمام هستی من است….


    بگذارید همه بدانند ….بگذارید بدانند…….می خواهم فریاد کنم ….


    باشد این بار هم نه….اما می گویم که من تو را بهترین میدانم تو را…می

    خواهم

  12. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  13. #5807
    پروفشنال Snow_Girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2007
    محل سكونت
    Your Heart
    پست ها
    556

    پيش فرض

    تو خلوت کوچه هاي پاييز بازم به يادخاطرات شروع به قدم زدن کردم. بازم از کوچه خاطره هامثل هميشه بدون تو عبور کردم ، درخت سرسبزي که هميشه تورو به ياد من مي آورد تن به زردي پاييز سپرده بود وتمام برگهاي خودش رو ارزاني کوچه خاطره ها کرده بود. صداي خش خش برگها بازم تورو به خاطر من مي آورد . انگار داشتم روي خاطره هاي با توبودن قدم ميزدم

  14. این کاربر از Snow_Girl بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #5808
    کاربر فعال انجمن ادبیات Lady parisa's Avatar
    تاريخ عضويت
    Apr 2006
    پست ها
    2,598

    پيش فرض

    باز باران


    می چکد بر دفترم

    تا بشوید هرچه دارم در سرم

    باز باران

    بی بهانه

    میزند بر جان خسته

    تا بشوید گونه ها را

    از غبار سفله بسته

    باز باران

    بی ترانه

    میزند بر دشت لاله

    تا بشوید زخم و درد عاشقی را

    از درون قلب های زخم دیده

    باز باران

    بی نشانه

    می زند بر صاحبان این زمانه

    تا بشوید رنگ تزویر و ریا را

    از لباس مردم در خواب مانده

    حال باران

    در درون ابر پنهان می شود

    رنگ و بویش از دیده میگردد نهان

    می گریزد او از این درد عیان

    باز باران

    دور می گردد زمن

    تا نبیند سیل اشک و آه من

    ---------- Post added at 01:50 PM ---------- Previous post was at 01:46 PM ----------

    یکی بود یکی نبود وقتی خورشید طلوع کرد از پشت پنجره

    کلبه ای قدیمی،شمع سوخته ای را دید که از عمرش لحظاتی بیش نمانده بود.

    به او پوزخندی زد و گفت:

    دیشب تا صبح،خودت را فدای چه کردی؟

    شمع گفت:

    خودم را فدا کردم تا که او در غربت شب غصه نخورد.

    خورشید گفت:

    همان پروانه که با طلوع من تو را رها کرد!

    شمع گفت:

    یک عاشق برای خوشنودی معشوق خود همه کار می کند و برای کار خود

    هیچ توقعی از او ندارد زیرا که شادی او را شادی خود می داند

    خورشید به تمسخر گفت:

    آهای عاشق فداکار،حالا اگر قرار باشد که دوباره به وجود آیی،دوست داری که چه

    چیزی شوی؟ شمع به آسمان نگریست و گفت: شمع…دوست دارم دوباره شمع شوم

    خورشید با تعجب گفت:شمع؟؟

    شمع گفت:

    آری شمع…دوست دارم که شمع شوم تا که دوباره در عشقش بسوزم و

    شب پروانه را سحر کنم،خورشید خشمگین شد و گفت:

    چیزی بشو مانند من تا که سالها زندگی کنی،نه این که یک شبه نیست و نابود شوی!

    شمع لبخندی زد و گفت:

    من دیشب در کنار پروانه به عیشی رسیدم که تو در این همه سال زندگیت به آن

    نرسیدی…من این یک شب را به همه زندگی و عظمت و بزرگی تو نمی دهم.

    خورشید گفت:

    تو که دیشب این همه لذت برده ای پس چرا گریه می کنی؟

    شمع با چشمانی گریان گفت:

    من از برای خودم گریه نمی کنم،اشکم از برای پروانه است که فردا شب در آن همه

    ظلمت و تاریکی شب چه خواهد کرد و گریست و گریست تا که برای همیشه آرامید

  16. این کاربر از Lady parisa بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #5809

    پيش فرض

    دل تـــــمنا میکند تا من بسازمــــــــ
    خانه ای
    عاشقان کی خانــــــه دارند
    دل مگر دیوانـــــه ایــــــ

  18. 12 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  19. #5810

    پيش فرض

    لنگــــــــــر عشق زدم بر دل طوفانـــــــی تو
    تکیه گاهمــــــ شده است
    ساحل
    بارانــــــی
    تو . . .

  20. 13 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •