می سوزم و از سوختن باکی ندارم ...
می سازم و زین سازشم راهی ندارم ...
از دست بی مهری این دور و زمانه ...
فکرم فرار است و ولی جایی ندارم ...
درسرخیال عاشقیست اما چه افسوس ...
این دل شده خاموش و دلداری ندارم .
![]()
می سوزم و از سوختن باکی ندارم ...
می سازم و زین سازشم راهی ندارم ...
از دست بی مهری این دور و زمانه ...
فکرم فرار است و ولی جایی ندارم ...
درسرخیال عاشقیست اما چه افسوس ...
این دل شده خاموش و دلداری ندارم .
![]()
Last edited by Traceur; 25-11-2010 at 13:45.
غلط است هرکه گوید دل به دل راه دارد
دل من زغصه خون شد دل او خبر ندارد
روزهاست
از سقف لحظه هایم
یاد تو چکه می کند
.
.
.
اگر باران بند بیاید
از این خانه می روم ...
پشت بر صندلي خالی قلبم نزنید
بر تب حنجره ام آتش نم نم نزنید
گرهش باز کنید پنجره زندگیش
نه او را به لب سرخ جهنم نزنید
شور آزادی وچنگ خفقان دست به دست
زیرکی ضربه به دندانه این بم نزنید
زندگی گم شدن واژه خوشبختی ماست
اینقدر رنگ به این صفحه مبهم نزنید
قصه ی کشتن مارا به تبر یاد دهید
ولی از پشت به این جنگل ما دم نزنید
یک نفر باته گلدان بهار آمدنیست
غزل ...
نگاه ...
سکوت ... آفتاب ...
پنجره ... تو ...
نه! نثرنیست، نه! درهم شکسته شاعرتو
در آفتاب غزل بارها بخار شده
و باز گریه نموده فقط به خاطر تو
کسی نیامده هرگز برای بدرقه اش
و آب ریخته پشت خودش مسافر تو!
نگاه کن که چه بی ریشه راه افتاده
خلاف حرکت طوفان، گل مهاجر تو
اگر چه نیمه پنهان ماه تاریک است
همیشه وسوسه انگیز بوده ظاهر تو
شهاب سوخته دل به هر دری زده است
مگرعبور کند روزی از مجاور تو
پلیسها همه در جستجوی خود هستند
که گم شدست خیابان درون عابر تو!!
« سید مهدی موسوی »
حالا که حوصله مون از خودمون سر رفته
![]()
حا ل قلب های شکسته روبه بد تر رفته
تا میای بگی که من با تو صداقت دارم
میون قلب حقیقت نیش خنجر رفته
بگذارید گریه کنم
عمر من فاصله را پیموده است
سر زنش کردن من بیهوده است
در شناسائی پاکیزه دلان
سهم من از همه کمتر بوده است
حالا که حوصله مون از خودمون سر رفته
حا ل قلب های شکسته روبه بد تر رفته
تا میای بگی که من با تو صداقت دارم
میون قلب حقیقت نیش خنجر رفته
بگذارید گریه کنم
عمر من فاصله را پیموده است
سر زنش کردن من بیهوده است
چشم هایم
مدام از تو خبر میگیرند
.
.
.
بگویم کجا رفتهای؟
تنهایی ،
شاخهی درختی ست پشت پنجره ام
گاهی لباس برگ میپوشد
گاهی لباس برف
اما همیشه هست...
من در این کلبه خوشم
تو که در اوج نشستی خوش باش
من به یاد تو خوشم
تو به یاد هر که هستی خوش باش ...
![]()
قسم به زندگي كه مرده / قسم به مرگ اون شهيد
قسم به قصه دل و / كه اخرش سر نرسيد
قسم به مهر مادري / قسم به يار و ياوري
قسم به اون خدايي كه / بين ما كرده داوري
قسم به همه وجود / قسم به سجده و سجود
قسم به لحظه ودا / قسم به مرگ اين صدا
قسم به بغض سينه ها / قسم به خيسي نگاه
قسم به اون حقيقتي / كه گم شده توي صدا
قسم به اون جووني كه زندگي كرده اس و پاس
قسم به زجه يه مرد واسه رسيدن به نون
قسم به گريه دل و قسم به اسم بي نشون
قسم به زخم دشنه ها قسم به مرد قصه ها
قسم به گرمي وجود قسم به غم اين صدا
قسم به چشم بسته و خواب دروغ
قسم به ادماي مرده شهر شلوغ
قسم به قصه گوي قصه و مرثيه خون
قسم به وسعت عشق و به مرز جنون
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)