تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 576 از 2734 اولاول ... 7647652656657257357457557657757857958058662667610761576 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,751 به 5,760 از 27334

نام تاپيک: مشاعره

  1. #5751
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    دارم می میرم آشنا
    نَبضِ دلم نمی زنه
    مرگ دوباره ی جنون
    این دفعه نوبت منه
    می میرم از غیبت تو
    آواره، بی خونه می شم
    یه رازی هست توی دلم
    جز تو به هیچکی نمی گم
    همنفسِ باد خزون
    غربت نشین ِ لحظه هام
    تنها تو می فهمی منو
    دنیا رو بی تو نمی خوام

    «ستاره ی شبای من
    ببین هوا ابری شده
    اگه نمی بینم تو رو
    دل به کسِ دیگه نَده»

    نزار زمستونی بِشم
    اسیر ویرونی بِشم
    بزار بمونم تو نِگات
    همون که میدونی بشم.
    ...

  2. #5752
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    مرگ تا ابد با ما همراه نیست مرگ جز یک وقفه ی کوتاه نیست

    مرگ یعنی لغزش پای حیات مرگ یعنی زندگی در خاطرات

    دوست دارم منقرض گردد تنم روح باشد دکمه ی پیراهنم

    عشق اینجا دست خود را داغ کرد عشق این گوشه استفراغ کرد

    عشق ما اندازه ی یک آه بود این قصیده کوتاه بود

    من نگاهم سرد و باران خورده شد او تبسم بر لبش پژمرده شد

    ناگهان لرزید دست کینه ام زخم هق هق باز شد در سینه ام

    عین بغض سرد دلگیران شدم از خداحافظ مگو ، ویران شدم

    ----------

  3. #5753
    پروفشنال amir.ara's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    511

    پيش فرض

    ماهی که قدش به سرو می ماند راست
    آیینه به دست و روی خود می آراست
    دستارچه ای پیشکشش کردم گفت
    وصلم طلبی زهی خیالی که تُراست

  4. #5754
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    سلام مونیکا جان
    کم پیدا شدی خانومی
    ...................
    از چشم من طنین تماشا برخاست
    در چشم او طنین تماشا بنشست
    موجی ز بیگناهی من پر زد
    با عمق بی گناهی او پیوست
    در آفتاب سبز نگاه او
    تکرار نور بود و گریز رنگ
    سودای جان و همهمه ی دل بود
    پرواز دور زورق صد آهنگ
    آن بیکرانه ظهر زمستان
    سرشار از حرارت دلخواه
    با جلوه های عاطفه و در تغییر
    هر لحظه از درخشش ناگه
    موجی در آن دیار نمی آِفت
    آن بیگناهی سکت را
    در ماوراهای نهان ‚ لیک
    روییده بود رقص علامت ها
    تا در من انتظاری را
    ویران کنند
    و انتظار دیگر را
    عریان
    اینک گریز بی خبر دل را
    زنگ کدام کوچ دمیده ست ؟
    سوی کدام جاده نیاز نور
    راهم به اشتیاق بریده ست ؟
    در نقش بی قرار دو چشم من
    تنهایی غریب شکسته ست
    در خلوت بزرگ دو چشم او
    تصویر اعتماد نشسته ست
    در تنگه های کوچک و دورش
    هر لحظه روشنی هایی
    تکرار می شود
    در دور دست ها
    از تابش اشعه ی نمنک
    گودال بی نهایت
    هموار می شود
    تا من نگاه می کنم
    زان بیکرانه مزرع سبز
    رنگی بریده می شود
    تا او نگاه می کند
    بر روی قلب من ابدیت
    گویی شنیده می شود

    ...

  5. #5755
    آخر فروم باز Monica's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2005
    پست ها
    1,817

    پيش فرض

    سلام مونیکا جان
    کم پیدا شدی خانومی
    قربونت بشم مهربونم
    مراجعه شود به پ.خ
    --------
    در فرو می بندم

    پرده می اندازم

    وندرين خلوت گم گشتهء سرد

    اشک آهسته فرو می ريزم

    تا که اين مردم بيگانه ز درد

    نشنوند آه و صدای نفسم

    وه چه تنگ است خدا يا قفسم !

  6. #5756
    حـــــرفـه ای saye's Avatar
    تاريخ عضويت
    Nov 2005
    محل سكونت
    mirror
    پست ها
    2,677

    پيش فرض

    آفتابش از سر دیریست
    پکشیده در افق دور
    دل تهی ز حوصله تنها
    مانده در غروب غمی کور
    جنبشی نه در همه صحرا
    نه به دود دشت لهیبی
    نه تکانی از نفس باد
    نه گریز عطر غریبی
    روز جز نوازش خورشید
    همدمی به عزلت او نیست
    شب به کنج خلوت تاریک
    جز به خویش خویش فرو نیست
    بادی ار گذشت نیاورد
    ز آب برکه ای نه پیغام
    ابر پاره رفت و نینداخت
    سایه ای به پیکرش آرام
    آمد ار ز دور صدایی
    بی نوید بود و فریبا
    نه حدیث بال کبوتر
    نه ز گام خسته ای آوا
    سالها گذشت و نیامد
    مژده گذشتن عابر
    لحظه ای به سینه ننوشید
    لذت درنگ مسافر
    یاد رفته های فراموش
    تب فشانده در تن بیمار
    سر کشیده در غم خاموش
    کوزه های باده پندار
    یاد آن گوزن فراری
    که کنار او عطشی داشت
    خونچکان و زخمی و رنجور
    صید خسته دل تپشی داشت
    شب غنود سینه به سینه
    صبح پا کشید و به ره راند
    رفت لیک روی تن سنگ
    خون دلمه بسته او ماند
    آن زمان که خارکن پیر
    بر سرش نشست و خسته
    در شکسته آبله پای
    بر گرفت کوله بسته
    آن شبی که زنگ شتر ها
    غرق در ترانه چاووش
    از نوید قافله دور
    جرعه می چکاندش در گوش
    مرغکی از او تنهاتر
    شب به راه ماند و ناشاد
    تا سحر به بستر او خفت
    تا سحر نوازش او داد
    خسته بااشاره منقار
    زد ندا که : برپا برپا
    لابه زد که
    بشکف بشکف
    بال زد که : بگشا بگشا
    خنده زد به حسرت و پر ریخت
    فکر را به زمزمه پر داد
    رفت تا به ژرف دل سنگ
    بر کشید غمزده فریاد
    ای گرفته ای همه درهم
    ای فشرده دل اندر دل
    ای فرو نهفته به خود سنگ
    ای کشیده حسرت ساحل
    باز شو به من برهان خویش
    از ستوه بستگی امشب
    انجماد رابشکن دست
    انفجار را بگشا لب
    باز شو به من چو گل موج
    ای منت یک امشب همدم
    باز شو به من بشکف سنگ
    ای غریق منجمد غم
    او ولی به لالی انبوه
    بی جواب و خامش و سنگین
    غرق در سیاهی و سختی
    سر فرو کشید به بالین
    در غروب دشت کنون مات
    درد ناشکفتن دارد
    دمبدم به شیوه مرغک
    خویش رابه زمزمه آرد
    کای گرفته بشکف بشکف
    وی فشرده بگشا بگشا
    چند پای توست زمین گیر ؟
    ای نشسته برپا برپا
    گر به دل نشانده پشیمان
    حسرت گذشته خود را
    با نوید مرغ دگر لیک
    در شکفتن است به رویا
    غوطه خورده در هوسی گرم
    طاقتش گرفته از او طاق
    در سرش ز بادیه فریاد
    دردلش ز قافله اطراق
    مانده بی رفیق که خورشید
    دیگرش نوازشگر نیست
    پا کشیده در افق دور
    آفتابش از سر دیریست

    ...

  7. #5757
    آخر فروم باز soleares's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    محل سكونت
    اراج ...
    پست ها
    3,803

    پيش فرض

    تو شادی کن ز شمس الدین تبریزی و از عشقش

    که از عشقش صفا یابی و از لطفش حمایت​ها

  8. #5758
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    ابر خاکستری بی باران پوشانده
    آسمان را يکسر
    ابر خاکستری بی باران دلگير است
    و سکوت تو پس پرده خاکستری سرد کدورت افسوس
    سخت دلگيرتر است
    وای باران ! باران

  9. #5759
    آخر فروم باز Hazy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    پست ها
    1,737

    پيش فرض

    نه سايه دارم و نه بر ، بيفكنندم و سزاست
    اگر نه ، بر درخت تر كسی تبر نمی زند

  10. #5760
    آخر فروم باز Hazy's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    پست ها
    1,737

    پيش فرض

    نه سايه دارم و نه بر ، بيفكنندم و سزاست
    اگر نه ، بر درخت تر كسی تبر نمی زند

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •