دل من تنگه از این نق زدنای کاغذی
خروسا جای خدا بنده ی کدخدا شدن
مگه میشه گندم تو خاک خشک تشنه کاشت ؟
مگه میشه این کلاغ پر سیاه رو دوس نداشت ؟
ای کلاغ ! بخون تا ما هم با تو هم صدا بشیم
نمیشه به جای خورشید سه تا نقطه چین گذاشت
...
دل من تنگه از این نق زدنای کاغذی
خروسا جای خدا بنده ی کدخدا شدن
مگه میشه گندم تو خاک خشک تشنه کاشت ؟
مگه میشه این کلاغ پر سیاه رو دوس نداشت ؟
ای کلاغ ! بخون تا ما هم با تو هم صدا بشیم
نمیشه به جای خورشید سه تا نقطه چین گذاشت
...
تو را به خاطر تمام روزهايي که نزيسته ام
دوست دارم
به خاطر هستي بيکران ، به خاطر بوي ِ گرم ِ نان
به خاطر برفهايي که ذوب مي شوند براي گلهاي تازه سر برآورده
دوست دارم
تو را به جاي تمام حيواناتي که نمي هراسند از انسانها
تو را به خاطر دوست داشتن
دوستت دارم
تو را به جاي تمام زناني که دوست نداشته ام دوست دارم
چه کسي بازتاب من است ؛ جز تو ،
اگر نبودي من خود را بيش از اين خُرد مي شمردم
و بي تو
جز پهنه ا ي بيکران نمي ديدم
ميان گذشته و امروزم
مطرب مهتابرو آنچه شنيدي بگو
ما همگان محرميم,آنچه بديدي بگو
اي شه سلطان ما اي طبرستان ما
در حرم جان ما بر چه رسيدي؟ بگو
نرگس خمار او ,اي كه خدا يار او
دوش ز گلزار او هر چه بچيدي, بگو
اي شده از دست من چون دل سر مست من
اي همه را ديده تو ,آنچه گزيدي, بگو
وقتی که بارون مياد
بدون که صدای گريه مياد
وقتی که من از تو دورم
غم اومده تو وجودم
به آسمون ميگم تا بباره
می دونم خسته شدی
تو هم مثل من يه بارونی
يه بارونی که با اومدنت تموم ميشه
ديگه همه غصه ها رويا ميشه
هرگز كسي به بي كسي ما نميرسد
ما را كسي كه داده تسلي شكسته است
ديگر چگونه با دل خود درد دل كنيم
ظالم تمام آينه ها را شكسته است
غمها چه بيدريغ فراموش ميشوند
گويي تمام دست وقلمها شكسته است
==============================
![]()
![]()
![]()
با اجازه امضاتون رو برداشتم!!!!![]()
تو از شهر غریب بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشت های دور وجاده های پر غبار
برای هم صدایی هم زبونی اومدی
تو از راه می رسی ، پر از گرد و غبار
تمومه انتظار ، می اید همرات بهار
چه خوبه دیدنت ، چه خوبه موندنت
چه خوبه پک کنم ، غبار رو از تنت
غریب آشنا ، دوست دارم بیا
منو همرات ببر ، به شهر قصه ها
آن كيست اي خداي درين بزم خامشان
مارا همي كشد بسوي خود كشان كشان
اي آنكه مي كشي تو گريبان جان ما
از جمع سركشان بسوي جمع سر خوشان
بگرفته گوش ما و بشوريده هوش ما
ساقي با هشاني و آرام بي هشان
Last edited by Faani; 06-01-2007 at 16:49.
نا له ای از جان
که ای گم شده
ای غریبهء آشنا
تا کی به انتظارم خواهی
و تا کی از ترس گرد پیری
چشمانم را از دیدن تکرار تصویرم
باز میداری
آه زمان
ای جریان سریع لحظه ها
فقط دمی مرا با یار تنها بگذار
تا در سرآغاز دیدارش
لحظه ای هرچند کوتاه
دل را
و سینه تبدار را
به تسکین نگاهش
و سر پردردم را
به گرمای سینه اش مهمان کنم.
میان باغ گل سرخ های و هو دارد
که بو کنید دهان مرا ، چه بو دارد!
به باغ ، خود همه مستند ، لیک نی چون گل
که هریکی به قدح خورد و او سبو دارد
دنیای ما داره از نگاه تو جون میگیره
بوسه از حرم نفسهای دل ما میگیره
آسمون بی تو شبش ماه نداره
تو باشی تاریکی و سیاهی معنا نداره
من ستارم تو ماهمی
من شب تاریکم و تو چراغمی
آسمون من بهار من
منتظرم
منتظر طلوع تو
منتظر نگاه گرم و دل دریایی تو
تو بیا تا بهار بیاد
گل عشق تو سینمون به بار بیاد
تو بیا تا سبزه ها مهمون بلبا بشن
گلای محمدی بانوی چشمه ها بشن
هم اکنون 3 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 3 مهمان)