اي عاشقان عهد كهن نفرينتان به جان من
او را رها كنيد
نفرين اگر به دامن او گيرد
ترسم خدا نكرده بميرد
از ما دوتن به يكي اكتفا كنيد
او را رها كنيد
اي عاشقان عهد كهن نفرينتان به جان من
او را رها كنيد
نفرين اگر به دامن او گيرد
ترسم خدا نكرده بميرد
از ما دوتن به يكي اكتفا كنيد
او را رها كنيد
اي عاشقان عهد كهن
نفرينتان به جان من
او را رها كنيد
نفرين اگر به دامن او گيرد
ترسم خدا نكرده بميرد
از ما دوتن به يكي اكتفا كنيد
او را رها كنيد
دلا گر طالب مایی بر آبر چرخ خضرایی
چنان قصریست حصن من امن الامنین دارم
منـم کـه شهره شهرم به عشق ورزیدن
مـنـم کـه دیده نیالودم بـه بد دیدن
وفا کنیم و ملامت کـشیم و خوش باشیم
کـه در طریقـت ما کافریست رنـجیدن
نیها و خاصه نیشکر بر طمع این بسته کمر
رقصان شده در نیستان یعنی تعز من تشا
ای که بی تو خودمو تک تنها می بینم
هر جا که پا می ذارم تو را اونجا م بینم
یادمه چشمای تو پر درد و غصه بود
قصه غربت قده صد تا قصه بود
یاد تو هرجا که هستم با منه
داره عمر منو اتیش می زنه
هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد
از دل فراخیها برد دلتنگ ما دلتنگ ما
اگر چـه خرمن عمرم غم تو داد بـه باد
بـه خاک پای عزیزت که عهد نشکستم
من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
امشب مگر به وقت نمی خواند این خروس
عشاق بــــــــس نکرده هنوز از کنار و بوس
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)