تمام این سالها که سیگارم تمام میشد
با من درد نیل بود و لحن تازی فرار
دم به دم
لا به لای نیمه کارههای مدام و
تن بنفش اتفاق از افتادن
دام به دام...
ناگهان غسل واجب میشود
وقت ریخت و پاش تمشک
در لفافهام قرمز سرعت میگیرد
از حادثه های تو بالا می افتم
با فلفلها تند میدوم
و لا به لای تکههای اتفاق
از رو نمیروم...
گراناز موسوی