تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




مشاهده نتيجه نظر خواهي: --

راي دهنده
0. شما نمي توانيد در اين راي گيري راي بدهيد
  • --

    0 0%
  • --

    0 0%
صفحه 57 از 469 اولاول ... 74753545556575859606167107157 ... آخرآخر
نمايش نتايج 561 به 570 از 4685

نام تاپيک: ســــــو تــــــــــي بــــــــــازار!

  1. #561
    داره خودمونی میشه cool_lizard's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    پست ها
    71

    پيش فرض

    اين همين امشب اتفاق افتاد
    همين چند ساعت پيش چندتا از دوستاي بابام با خانواده اومده بودن مهموني كه اصلا رفت و آمد نداريم (نگو عجب شيطونايي هستن!!!!)............يكيشون كه دو تا دختر بزرگم داشت تازه گوشي دي600 خريده بود ...........منم روم نميشد ازش گوشيشو بگيرم ولي آخر سر گوشيشو گرفتم...........حالا وسط جمع بوديم و همه دوستاي غريبه بابام با زن و بچه ها ساكت ساكت نشسته بودند........هيچ كس حرف نميزد و همه حوصله شون سر رفته بود..........منم كه گوشي دستم بود فضوليم گرفت و رفتم تو قسمت آهنگها ببينم آهنگ چي داره!!!............يه چيزو همينجوري باز كردم ببينم چيه كه يهو باصدا خيلي بلند شروع كرد خوندن : ((آب حموم داغه بيا ليف بزنيم ×××خانومه چاقه و..... درست يادم نمياد شعرش چون شكه شدم ..........بعد هل كرده بودم قطع نكردم همينجوري داشت ميخوند.....بعد يارو قرمز شد هل كرد اومد ازم گرفت گفت چرا اونجا رفتي؟؟!!!!........خانوما كه اخم كرده بودن ولي يكي از بچه هاشون داشت قهقه ميخنديد كه خودمم خندم گرفت .........ولي جدا از اينا مجلس خيلي جدي و غريبه بود كه خودم خيلي خجالت كشيدم ولي اون يارو كه ديگه بايد ميرفت ميمرد چون جلو زن و بچشم بد ضايع شد دختراش هم شاكي شدن گفتن بابا اين چيزا چيه تو گوشيت؟؟!!!..........خلاصه همه چي تموم شد ولي فكر كنم يارو تا آخر عمر ديگه گوشيشو دست كسي نده!!!!!

  2. #562
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jul 2005
    محل سكونت
    تهـــــران
    پست ها
    1,200

    پيش فرض

    خدا بگم چي كارتون نكنه !!!!!

    امشب بيكار بودم و اومدم 13 صفحه اخير اينجا رو خوندم . چون تا حالا اصلا نگاه هم نكرده بودم .

    واقعا با اين هم سوتي كه دادين چطوري روتون ميشه زندگي كنيد ؟

    خدا رو شكر كه من زياد اهل سوتي نيستم .

    ولي نزديك بود امشب يه كتك حسابي بخوريم .

    چون ساعت 3 نصف شب بلند بلند خنديدن يه خورده دردسرسازه .

  3. #563
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نقل قول نوشته شده توسط cool_lizard
    اين همين امشب اتفاق افتاد
    همين چند ساعت پيش چندتا از دوستاي بابام با خانواده اومده بودن مهموني كه اصلا رفت و آمد نداريم (نگو عجب شيطونايي هستن!!!!)............يكيشون كه دو تا دختر بزرگم داشت تازه گوشي دي600 خريده بود ...........منم روم نميشد ازش گوشيشو بگيرم ولي آخر سر گوشيشو گرفتم...........حالا وسط جمع بوديم و همه دوستاي غريبه بابام با زن و بچه ها ساكت ساكت نشسته بودند........هيچ كس حرف نميزد و همه حوصله شون سر رفته بود..........منم كه گوشي دستم بود فضوليم گرفت و رفتم تو قسمت آهنگها ببينم آهنگ چي داره!!!............يه چيزو همينجوري باز كردم ببينم چيه كه يهو باصدا خيلي بلند شروع كرد خوندن : ((آب حموم داغه بيا ليف بزنيم ×××خانومه چاقه و..... درست يادم نمياد شعرش چون شكه شدم ..........بعد هل كرده بودم قطع نكردم همينجوري داشت ميخوند.....بعد يارو قرمز شد هل كرد اومد ازم گرفت گفت چرا اونجا رفتي؟؟!!!!........خانوما كه اخم كرده بودن ولي يكي از بچه هاشون داشت قهقه ميخنديد كه خودمم خندم گرفت .........ولي جدا از اينا مجلس خيلي جدي و غريبه بود كه خودم خيلي خجالت كشيدم ولي اون يارو كه ديگه بايد ميرفت ميمرد چون جلو زن و بچشم بد ضايع شد دختراش هم شاكي شدن گفتن بابا اين چيزا چيه تو گوشيت؟؟!!!..........خلاصه همه چي تموم شد ولي فكر كنم يارو تا آخر عمر ديگه گوشيشو دست كسي نده!!!!!
    سلام...يد دست يارو رو حسابي جلو خانواده اش رو كرديا.!!!!!!!!!!!!!
    اون شعر رو هم اگه ميخواي...پيغام خصوصي بده واست آپلود كنم.
    يا حق
    Last edited by Man Hunter; 07-06-2006 at 04:07.

  4. #564
    پروفشنال Man Hunter's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    Holland
    پست ها
    795

    12

    نقل قول نوشته شده توسط Hossein_Bahal
    خدا بگم چي كارتون نكنه !!!!!

    امشب بيكار بودم و اومدم 13 صفحه اخير اينجا رو خوندم . چون تا حالا اصلا نگاه هم نكرده بودم .

    واقعا با اين هم سوتي كه دادين چطوري روتون ميشه زندگي كنيد ؟

    خدا رو شكر كه من زياد اهل سوتي نيستم .

    ولي نزديك بود امشب يه كتك حسابي بخوريم .

    چون ساعت 3 نصف شب بلند بلند خنديدن يه خورده دردسرسازه .
    با سوتي هاي من حال كردي يا نه؟!!!!!!
    در ضمن...بگو بابا..مجلس بي رياست.راحت باش.بگو دور هم بخنديم...حال كنيم.
    يا حق

  5. #565
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Mishel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    240

    6 بدترين سوتي كه ديدم

    بچه ها من اول يه سوتي كه ديگران دادن و من ديدم تعريف مي كنم بعد نوبت خودم ميشه.
    براي انتخابات مجلس هفتم من به صندوقي كه در سازمان دامپزشكي بود رفته بودم. داشتم از ليست اسامي رو يادداشت مي كردم كه يه لحظه اتفاقي بيرون رو نگاه كردم. اگر به سازمان دامپزشكي رفته باشين ديديد كه دو در ورودي بزرگ شيشه اي داره كه در دو طرفش هم يك حاشيه شيشه اي ثابت دارن. روي درها رو با چسب ضربدر زدن كه متوجه شيشه بشي ولي حاشيه ها رو نه. بله بيرون نگاه كردم و ديدم يك آقا پسر سر به هوايي داره مياد. اومد اومد اومد فكر كنم خواست زحمت باز كردن در رو به خودش نده با صورت رفت تو حاشيه شيشه اي در . بعدش وقتي متوجه شد چه سوتي داده حدودا 5 دقيقه بيرون در داشت با خودش كلنجار مي رفت. باور نمي كنين ولي بعد از اون 5 دقيقه ام وقتي اومد تو از همون اول كه برگه راي رو گرفت تا راي رو بندازه تو صندوق داشت زير لب مي گفت خاك بر سرت عجب سوتي دادي.
    اميدوارم خوشتون اومده باشه.

  6. #566
    اگه نباشه جاش خالی می مونه Mishel's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jun 2006
    محل سكونت
    تهران
    پست ها
    240

    12 و اما سوتي هاي خودم

    اولين سوتي به دوران دبيرستانم بر مي گرده. فكر كنم سال دوم دبيرستان بودم. سر كلاس رياضي نشسته بوديم و دبير يكي از بچه ها رو برده بود پاي تخته و پسره هم مثله خر تو گل مونده بود. دبيرمون عصباني شد و فرياد زد پسر چرا درس نمي خوني. پسره جواب نداد. كلاس ساكته ساكت شده بود. دوباره دبير داد زد چرا جواب نمي دي ، مگه من لولو خور خورم. اينو كه نگفت نمي دونم چرا اصلا دست خودم نبود يهو تو اون ساكتي كلاس من بلند گفتم "بله" .
    دوست دارم تصور كنيد قيافه دبير و بچه ها رو. و من كه داشتم از خنده سرخ مي شدم ولي جلوي خودمو مي گرفتم .
    جاتون خالي دبير رياضي يه حال اساسي هم بهمون داد .
    البته اميدوارم اون دبيرم هر جا هست سالم و سلامت باشه.

  7. #567
    آخر فروم باز Master's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Somewhere nearby,Who Cares
    پست ها
    1,453

    پيش فرض

    اقا من ديروز دوباره سووتي دادم . ديشب داشتم دوباره با هموووون دوسسسستتتت عزيزززززززززززززززززززززز زززم صحبت م يكردم . اومدم بگم بيا بهم اتو كد رو ياد بده گكفتم اتو كت ؟ بعد گفت كد يا كت ؟ من گفتم اره گربه داري؟ باز زد زير خنده ..مرد از بس بچه خنديد ..اقا ديروز سووتي بازار بود ..تازشم امرذو زدوباره رفتم سر زمين . لامصب اين دفعه گفتم از يه ور ديگه ميرم . .. نيوفتم تو دشت . اين دفعه هم لباس رسمي تنم بود ... اق من زمينو دو رزدم. رفت جايي كه مرزش بزرگ و سفت بود و روشم نايلون كشيده بودند كه ديگه تووپه توپپ بود .. ولي يخ بدي داشت . زمين ارتفاعش يه 7 8 متر از زمين بود . .پراز گيا ه و مار چوب و درخت و ... .. اره . احتمال افتادنم خوب كم بود . چون مرز بزرگ بود . خيلي راحت . حتي من مي تونستم بدوم . اقا من با موفقيت مسير رفت رو طي كردم .و مغرور از اينكه به به زمين توپه و هيچج چي كم نداره ..... اقا تا اينو گفتم . داشتم زمينو نگاه م يكردم و از حفظ قدم بر م يداشتم كه يه هو . زرت . چشتون روز بد نبينه افتادم . اره حالا ايندفعه ژام از رويه نايلون سر خورد و با مغز اومدم تو زمين لباشام اين دفعه خدا رو شكر خاكي شد ... شانس اووردم وگرنه الان اينجات نبودم .... 8 متر افتاده ب بودم وحخراك ج ك و جونور ميشدم . اقا من تصميم گرفتم ديگهخ نرم اونجا ... فكر كنم بار سوم فاتحم خوندس ..اقايون خدا به خير كنه ..سهريار جان ..فكركنم معده ي گرام حالشو گرفت ..توووووووووووووووووپ . عشق كردم ... ولي بازم زمين خوردم امروز . مادر م بهم گفت مگه تو كوري؟ منم گفتم نوچز ..من ديگه نم يرم ... چاگه ديدد من نيومدم بدونيد كه مستر افتاد و ...فاتحه مع الصلوات...

  8. #568
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Jan 2006
    محل سكونت
    127.0.0.1
    پست ها
    2,664

    پيش فرض

    همین الان یه سوتی یادم اومد :

    حدود 2 ماه پیش ، تو مدرسه رفتم سر آبخوری تا آب بخورم
    شیر آب رو باز کردم ، تا اومدم بخورم دیدم آبش داغه داغه !
    زنگ تفریح بود و بچه ها تو صف آب خوری واستاده بودند !

    یه دفعه داد زدم گفتم :
    آبش عین ش ا ش خ ر داغه
    یه دفعه دوست فابریکم گفت پشت سرتو نگاه کن !
    من نگاه کردم ، دیدم ناظممون اونجاست !
    ( با اون هم نسبتا فابریکم ! )
    دیدم سوتی ای بس عظیم دادم !
    فوری یه خورده آب خوردم ، تا اومدم فرار کنم ، دیدم ناظممون وایستاده بالا سرم گفتم خودمو بزنم به کوچه علی چپ و آروم فرار کنم. یه دفعه گفتش :
    آقا مسعود ، آبش خنکه ؟
    منو بگی ، میخواستم زمین دهن باز کنه و برم توش ، بعد ننه پینه دوز بیاد بدوزتش !
    منم گفتم :
    آبش خیلی داغه ، اگه خنک بود خیلی حال میداد
    اینو گفتم و فرار کردم !
    تا حدود 1 هفته هم اصلا دوروبرش آفتابی نشدم ، بعدش هم که هیچی نشد. !
    سوتی ما به سر رسید ، کلاغه به آب خوش نرسید !
    Last edited by my friend; 07-06-2006 at 11:08.

  9. #569
    آخر فروم باز WooKMaN's Avatar
    تاريخ عضويت
    Oct 2005
    محل سكونت
    Ķêŗmάņšĥąħ
    پست ها
    10,533

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط my friend
    همین الان یه سوتی یادم اومد :

    حدود 2 ماه پیش ، تو مدرسه رفتم سر آبخوری تا آب بخورم
    شیر آب رو باز کردم ، تا اومدم بخورم دیدم آبش داغه داغه !
    زنگ تفریح بود و بچه ها تو صف آب خوری واستاده بودند !

    یه دفعه داد زدم گفتم :

    یه دفعه دوست فابریکم گفت پشت سرتو نگاه کن !
    من نگاه کردم ، دیدم ناظممون اونجاست !
    ( با اون هم نسبتا فابریکم ! )
    دیدم سوتی ای بس عظیم دادم !
    فوری یه خورده آب خوردم ، تا اومدم فرار کنم ، دیدم ناظممون وایستاده بالا سرم گفتم خودمو بزنم به کوچه علی چپ و آروم فرار کنم. یه دفعه گفتش :

    منو بگی ، میخواستم زمین دهن باز کنه و برم توش ، بعد ننه پینه دوز بیاد بدوزتش !
    منم گفتم :

    اینو گفتم و فرار کردم !
    تا حدود 1 هفته هم اصلا دوروبرش آفتابی نشدم ، بعدش هم که هیچی نشد. !
    سوتی ما به سر رسید ، کلاغه به آب خوش نرسید !
    دمت گرم مسعود جان
    خيلي با حال بود

  10. #570
    آخر فروم باز
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    فولادشهر
    پست ها
    2,228

    پيش فرض

    نقل قول نوشته شده توسط Man Hunter
    همه اش قبول....ولي عزيز من مگه چندتا گلو داري؟
    يا حق
    با سلام
    گفتم نگم تو اون گلوم گیر میدیا خوب ااینم سوتیه دیگه عزیز حالشو ببر
    آقا سوتی دختر همسایمون که الان اصفهان هستن
    ما مادرماون قبل از اینکه ماها دنیا بیام باهم رفیق بودن یهنی ما الان خیلی باهاشون رفیقیم
    فکرای بد نکنیدا
    در ضمن به لر های عزیز توهین نشه
    اقا ایشون با مادرشون میرن خونه یکی از اشناهاشون که اشنای ما هم هستش خونشون هم اصفهان هست
    مشغول حرف زدن بودن بحث به اینجا رسید که جامعه چه طوره و ا زاین حرفا
    یه دفعه گفت بابا نمی دونی دورو ورمون همش شده لر
    اهان اینم بگم همشون اهل خونه بودن
    ادامه:این فولادشهر همش شده لر این لرا اینجا ها رو پر کردن
    حالا مادرش با با اون خانومه که رفته بودن خونشون هی اشاره میکنن فلانی نگو نگو
    اینم هی اصرار میکنه میگه مگه دروغ میگم همشون لر هستن خیلی هم ....
    بعد که میرن بیرون مادرش میگه چرا بهت میگم بسه بازم میگی ؟گفت مگه دروغه ؟ ماردشون گفت اخه شوهرش لره !!!!!!
    اینو که گفت ایشون شدن
    هیچی خلاصه ابروریزی شده دیگه ایشون خونشون نرفتن
    بعدشم تو خونه

Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •