تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 57 از 640 اولاول ... 74753545556575859606167107157557 ... آخرآخر
نمايش نتايج 561 به 570 از 6393

نام تاپيک: اشعار سکوت، تنهایی و مرگ

  1. #561
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    وحشی بافقی
    هیچ کس چشم بسوی من بیمار نکرد ** که به جان دادن من گریه ی بسیار نکرد

    که مرا در نظر آورد که از غایت ناز ** چین بر ابرو نزد و روی به دیوار نکرد

    هیچ سنگین دل بیرحم بغیر از تو نبود ** که سرود غم من در دل او کار نکرد

    روح آن کشته ی غم شاد که تا بود دمی ** یار غم بود و شکایت ز غم یار نکرد

    روز مردن ز تو وحشی گله ها داشت ولی
    رفت از کار زبان وی و اظهار نکرد

  2. #562
    پروفشنال god_girl's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2008
    پست ها
    548

    پيش فرض

    پنجه در افکنده ایم با دستهایمان
    به جای رها شدن .
    سنگین سنگین بر دوش می کشیم
    بار دیگران را ،
    به جای همراهی کردنشان .
    عشق ما نیازمند رهایی ست
    نه تصاحب .
    در راه خویش ایثار باید
    نه انجام وظیفه .

  3. #563
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    تو مي گريزي و من در غبار روياها
    هزار پنجره را بي شكوه مي بندم
    به باغ سبز نويد تو مي سپارم خويش
    هزار وسوسه را در ستوه مي بندم
    تو مي گريزي و پيوند روزهاي دراز
    مرا چو قافله ي سنگ و سرب مي گذرد
    درنگ لحظه ي سنگين انتظار چو كوه
    به چشم خسته ي من پاي درد مي فشرد
    تو مي گريزي چونان كه آب از سر سنگ
    ز سنگ لال نخيزد نه شكوه نه فرياد

    تو مي گريزي چونان كه از درخت نسيم
    درخت بسته نداند گريختن با باد
    تو مي گريزي و با من نمي گريزي ليك
    غم گريز تو بال شكيب مي شكند
    چو از نيامدنت بيم مي كنم با مكن
    نگاه سبز تو نقش فريب مي شكند
    بيا كه جلوه ي بيدار هر چه تنهايي ست
    به نوشخند گواراي مهر خواب كنيم
    به روي تشنگي بي گناه لبهامان
    هزار بوسه ي نشكفته را خراب كنيم
    تو مي گريزي اما دريغ ! مي ماند
    خيال خسته ي شبها و ميوه هاي ملال
    اگر درست بگويم نمي توانم باز
    به دست حوصله بسپارم آرزوي وصال

  4. #564
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    از چشم من طنين تماشا برخاست
    در چشم او طنين تماشا بنشست
    موجي ز بيگناهي من پر زد
    با عمق بي گناهي او پيوست
    در آفتاب سبز نگاه او
    تكرار نور بود و گريز رنگ
    سوداي جان و همهمه ي دل بود
    پرواز دور زورق صد آهنگ
    آن بيكرانه ظهر زمستان
    سرشار از حرارت دلخواه
    با جلوه هاي عاطفه و در تغيير
    هر لحظه از درخشش ناگه
    موجي در آن ديار نمي آِفت
    آن بيگناهي ساكت را
    در ماوراهاي نهان
    ليك
    روييده بود رقص علامت ها
    تا در من انتظاري را
    ويران كنند

  5. #565
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    و انتظار ديگر را
    عريان
    اينك گريز بي خبر دل را
    زنگ كدام كوچ دميده ست؟
    سوي كدام جاده نياز نور
    راهم به اشتياق بريده ست؟
    در نقش بي قرار دو چشم من
    تنهايي غريب شكسته ست
    در خلوت بزرگ دو چشم او
    تصوير اعتماد نشسته ست
    در تنگه هاي كوچك و دورش
    هر لحظه روشني هايي
    تكرار مي شود
    در دور دست ها
    از تابش اشعه ي نمناک

    گودال بي نهايت
    هموار مي شود
    تا من نگاه مي كنم
    زان بيكرانه مزرع سبز
    رنگي بريده مي شود
    تا او نگاه مي كند
    بر روي قلب من ابديت
    گويي شنيده می شود

  6. #566
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    اشك شب نشسته به خاكستر
    چشم اختران سحر مبهوت
    لحظه ها چو جاده بي عابر

    جاده ها چو مرده بي تابوت
    سايه در سكون سكوت آرام
    منتظر نشسته كه روز آيد

    شاخه در ستوه ز بي برگی
    مات رفتن شب را پايد
    پهنه ی دلم همه ناهموار
    دوستي و دشمني از هم دور
    هر كه پا نهاده در اين ويران
    هر كه دل سپرده بر اين رنجور

  7. #567
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    زان ميان اگر كه گلي بشكفت
    ديدمش كه خنده خاري بود
    در سرشك من زده راه خون
    بر سپند من شده رقص دود
    خسته ام ز گشت و گذار شب
    از گذار من شده شب ولگرد
    هر چه در من است چو من در تب
    هر چه در شب است چو شب دلسرد
    نه شكفت روشن آغوشی
    كه نياز خويش بيارايم
    نه نويد پاسخ خاموشي
    كه نداي بسته گشايم

  8. #568
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    روز اگر به خار نگاه من
    گلرخي به مهر نتابد رخ
    شب به جستجوي دو چشمم نيز
    برق چشمم پنجره ها پاسخ
    با رگم گرفته خيابان مهر
    هر دو خامش و تهي از خونند
    گه در اين دوانده سگي آواز
    كه در آن گرفته غمي پيوند
    بر درخت خشك همه رفته
    خشك مانده شيوه لبخندم
    برگي از دريغ نمي افتد
    تا نسيم فكر بر آن بندم
    گر نوازشم ز خيالي نيست
    باديه نشين شده پندارم
    گر مرا نياز به رنگ و بوست
    اينك او بهار طرب زارم

  9. #569
    آخر فروم باز دل تنگم's Avatar
    تاريخ عضويت
    Dec 2007
    پست ها
    13,674

    پيش فرض

    سایه ام را در گلدانی کاشته ام
    تا ریشه دار شود
    و دیگر، کاخ شنیِ
    رویاهایم را ویران نکند.

  10. #570
    حـــــرفـه ای magmagf's Avatar
    تاريخ عضويت
    Mar 2006
    محل سكونت
    esfahan
    پست ها
    14,650

    پيش فرض

    چنديست تمرين ميكنم من مي توانم! مي شود! آرام تلقين ميكنم.

    حالم، نه، اصلآ خوب نيست... تا بعد بهتر مي شود!!

    فكري براي ِ اين دل ِ تنهاي ِ غمگين ميكنم.

    من مي پذيرم رفته اي، و بر نمي گردي همين!

    خود را براي ِ درك اين، صد بار تحسين ميكنم.

    كم كم ز يادم مي روي، اين روزگار و رسم اوست!

    اين جمله را با تلخي اش صد بار تضمين ميكنم.

  11. این کاربر از magmagf بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •