وحشی بافقی
هیچ کس چشم بسوی من بیمار نکرد ** که به جان دادن من گریه ی بسیار نکرد
که مرا در نظر آورد که از غایت ناز ** چین بر ابرو نزد و روی به دیوار نکرد
هیچ سنگین دل بیرحم بغیر از تو نبود ** که سرود غم من در دل او کار نکرد
روح آن کشته ی غم شاد که تا بود دمی ** یار غم بود و شکایت ز غم یار نکرد
روز مردن ز تو وحشی گله ها داشت ولی
رفت از کار زبان وی و اظهار نکرد