دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد ؟
دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
زخاتمی که دمی گم شود چه غم دارد ؟
ديدنيها کم نيست،
من و تو کم ديديم،
بيسبب از پاييز
جاي ميلاد اقاقيها را پرسيديم.
چيدنيها کم نيست،
من و تو کم چيديم،
وقت گل دادن عشق روي دار قالي،
بيسبب حتا پرتاب گل سرخي را ترسيديم.
خواندنيها کم نيست،
من و تو کم خوانديم،
من و تو سادهترين شکل سرودن را در معبر باد
با دهاني بسته وا مانديم
من و تو کم بوديم،
من و تو اما در ميدانها
اينک اندازهي ما ميخوانيم!
من تو را همچون اهورا
من تو را همچون مسیحا
همچو عطر پاک گلها
دوست دارم
من آخرين پرنده گم کرده لانه ام
در آسمان خويش هوايم نمی کنی
امشب ميان کوچه تو را جار می زنم
اما تو باز رو به صدايم نمی کنی
یه بار سلامت می کنم
دلمو به نامت می کنم
با این همه خاطرخواهات
می گیرمو رامت می کنم
-------
ببخشید شرمنده
ی نداشتم
من بودم و دوش آن بت بنده نواز - از من همه لابه بود و از او همه ناز
شب رفت و حدیث ما به پایان نرسید - شب را چه گنه که قصه ما بود دراز
ز زهرچشم ازرق اين جنگليان ،زخم ها به تن دارم
به پچ پچ شان و وردهاي رنگارنگ ، به دوزخ بلا گرفتارم
به چشم گفته ام كه حق به دست شماست ، نميدهند و كشيده بر دارم
زبان كه مي گشايند نيششان پيداست به تن گرفته ، چونقش ديوارم
ماجرا کم کن و باز آ که مرا مرد چشم
خرقه از سر به در آورد و به شکرانه بسوخت
تمام هستيم خــراب ميشـود
شراره اى مـرا به كام ميكـشد
مـرا به اوج ميبـرد
مـرا به دام ميكـشد
...
در اين زمانه رفيقي كه خالي از خلل است
صراحي مي ناب و سفينهي غزل است
----------
سایه جونم دلم یه ذره شده بودم برات![]()
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)