تا ابد بوي محبت به مشامش نرسد
هر كه خاك در ميخانه به رخساره نرُفت
----------
سلام![]()
تا ابد بوي محبت به مشامش نرسد
هر كه خاك در ميخانه به رخساره نرُفت
----------
سلام![]()
تافته ي بر چهره ي وي آفتاب
گونه ي مس يافته آن سيم ناب
سينه ي چون آينه تابان او
تافته از چاك گريبان او
------------
سلام به روی ماهت
تا به دامان تو ما دست تولا زده ايم
به تولاي تو بر هر دو جهان پا زده ايم
تا نهاديم به كوي تو صنم ,روي نياز
پشت پا بر حرم و دير و كليسا زده ايم
در خور مستي ما رطل و خم و ساغر نيست
ما از آن باده كشانيم كه دريا زده ايم
مي خور كه هر كه آخر كار جهان بديد
از غم سبك برآمد و رطل گران گرفت
-------------
چه قدر شما آشنا پست میدید!!!!![]()
تو دنيا هزارون گل رنگارنگ باشه
گل من فقط تويي عشقت نشسته به جونم
اگه تنهايي بشه غم هزار ساله من
من هزار سال ديگه منتظر تو مي مونم
اگه رو لبهاي ما سكوت بخواد خونه كنه
من برات هر شعري رو با لب بسته مي خونم
اگه اين فاصله ها نخواد كه زود تموم بشه
دل من پيش توئه اين و ديگه خوب مي دونم
اگه عشق ادما تو اين روزا رفتنيه
من به عشق پاكمون رو عهد و قولم مي مونم
من،من یه دلداده خسته
تو کتابهای نبسته
تو یی عکس یه عروسک
که تو آیینه نشسته
هر چه که بیند دیده
خدایش آفریده
خورشید و ماه تابان
ستاره درخشان
درخت و سبزه و گل
سوسن و سرو و سنبل
جنگل و دشت و دریا
پرندگان زیبا
این همه را به قدرت
خدا نموده خلقت
(یادش به خیر)
تو را صبا مرا آب دیده شد غماز
وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
ديده فرو بسته ام از خاکيان
تا نگرم جلوه ی افلاکيان
شايد از اين پرده ندايي دهند
يک نفسم راه به جايي دهند
اي که بر اين پرده ی خاطر فريب
دوخته اي ديده ي حسرت نصيب
آب بزن چشم هوسناک را
با نظر پاک ببين پاک را ...
آن شب در گرما گرم
گرمای تابستان
خفاشان شب پرست
عاشقان را در چادر سياه
دور از چشم نور
به قربانگاه مي بردند
سربهای داغ
در سينه های كبوتران عاشق
ميخك سرخ می آفريد
عجبا !
كه قاصدان مرگ
با بانگ آزادی
آزاد مردمان را درو ميكردند
هم اکنون 4 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 4 مهمان)