می در طلبش ساغی بودیم ...
ما خسته دلان یاغی بودیم ...
از کار جهان دولت عشق آمد و رفت ....
از بهر جهان ما .... دل تاکی بودیم ....
باز شروع خواهد و بر باز شود عشق
ور ز پیمانه ی ما ، جاریست این عشق
" nightmare "
تا بعد....
می در طلبش ساغی بودیم ...
ما خسته دلان یاغی بودیم ...
از کار جهان دولت عشق آمد و رفت ....
از بهر جهان ما .... دل تاکی بودیم ....
باز شروع خواهد و بر باز شود عشق
ور ز پیمانه ی ما ، جاریست این عشق
" nightmare "
تا بعد....
قسم به تو که عشق یه عشق بی زبونه
به پایه تو چه اتیشه یه چشمه جنونه
چو عشقه ما بهم رسد طلوع یک ستاره است
تو زندگی برای ما تولدی دوباره است
تو رفتي و در اين خرابچال زندگي
به بي کسي
جدا ز تو
جدا ز مهر هر شبت
و آن زلال خندگان چون مهت
همين کنار کلبه غمت
نشسته ام
سرم کنار ناز بالشت
دلم رها
به ناز آن
نگاه خامشت
غمم جدا
زهر شب سياه زندگي
و من
به بي کسي
کجا نرفته و نمانده ام
کجايي اي هماي من
نه شهرهای ویران نه باغهای سبز
دنیای پیش رومان برهوتیست
تا آنسوی نهایت... تاهیچ
دیگر در ما
شور گلایه هم نیست
شور گلایه از بد دشنام با بدی
دیگر در ما شور مردن هم نیست
رود شقاوت ما جاریست
تا چشمه سار خشک شکایت... تا هیچ
ما گله را سپردیم
به دره های پر گرگ
از «منوچهر آتشی»
Last edited by hamidreza_buddy; 28-12-2006 at 20:59.
گر نهی تو لب خود بر لب من مست شوی
امتحان کـــــــــن که نه کمتر ز می انگورم
![]()
مردم از اشتیاق در این پرده راه نیست
یل هست و پرده دار نشانم نمی دهد
داشت می رفت
گفتم بمان،
... نماند!
با خود عهد بستم که اگر هم آمد
به او حرفی نزنم
او که رفت و نماند
من ماندم و خو گرفتم
به ماندن بی من.....
نقاش وجود این همه صورت که بپرداخت
تا نقش ببینی و مصور بپرســــــــــــتی
یا بخت من طریق مروت فروگذاشت
یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد
در جام فلک باده بی دردسری نیست تا ما به تمنا لب خاموش گشاییم
در دامن ابن بحر فروزان گهری نیست چون مشک به امید که آغوش گشاییم
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)