خداياگر تو درد عاشقى را مى کشيدى
تو هم زهر جدايى را به تلخى مى چشيدى
اگر چون من به مرگ آرزو ها مى رسيدى
پشيمون مى شدى از اين که عشقو آفريدى
خداياگر تو درد عاشقى را مى کشيدى
تو هم زهر جدايى را به تلخى مى چشيدى
اگر چون من به مرگ آرزو ها مى رسيدى
پشيمون مى شدى از اين که عشقو آفريدى
خدایا جنان به من نیرو بده تا بتوانم تو را در وجودم حس کنم
سلام
از همه دوستان ميخوام برام دعا كنين تا خدا حاجتمو بده .![]()
به دعاى زيادى احتياج دارم .![]()
رفیق بی کلک مادر
رفیق با کلک پدر!!!!!!!!!!!!!
رفیق بی کلک مادر
رفیق با کلک پدر!!!!1
بخندیم
دوست من
ما اینجا مطالب خنده دار یا جوک نمی نویسیم بلکه مطالب قشنگ و دوست داشتنی رو قرار می دهیم
اگه دوست دارید مطالب خنده دار بگید بهت یک تاپیک بعنوان چرت و پرتهای خنده دار من ایجاد کنی
امیدوارم دلخور نشی ولی بهتر قبل از نوشتن مطلب بعنوان اصلی تاپیک دقت کنی
فعلا
زندگی خوب ...
زندگی خوب ، زیاد داشتن نیست ، بلکه لذت بردن از چیزیست که داریم
سفر ...
از سفر آموختم، برای درک عظمت و شکوه هر چیز باید قدری از آن دور شد .
تصمیم ...
تصمیم نیروی است که امور نامرئی را مرئی و رویا را به واقعیت تبدیل می کند.
من و اندوهم ...
هنگامی که اندوه من به دنیا آمد از او پرستاری کردم و با مهر و ملاطفت نگاهش داشتم . اندوه من مانند همه چیزهای زنده بالا گرفت و نیروند و زیبا شد و سرشار از شادی های شگرف .
من و اندوهم به یکدیگر مهر می ورزیدیم و جهان گرداگردمان را دوست می داشتیم زیرا که اندوه دل مهربانی داشت و دل من هم از اندوه مهربان شده بود .
هرگاه من و اندوهم با هم سخن می گفتیم روزهایمان پرواز می کردند و شبهایمان آکنده از رویا بودند زیرا که اندوه زبان گویایی داشت و زبان من هم از اندوه گویا شده بود .
هرگاه من و اندوهم با هم آواز می خواندیم همسایه ها کنار پنجره هایشان می نشستند و گوش می دادند زیرا که آوازهای ما مانند دریا ژرف بود و آهنگا هایمان پر از یادهای شگفت .
هرگاه من و اندوهم با هم راه می رفتیم ، مردمان ما را با چشمهای مهربان می نگریستند و با کلمات بسیار شیرین با هم نجوا می کردند
بودند کسانی که از دیدین ما غبطه می خوردند زیرا که اندوه چیز گرانمایه ای بود و من از داشتن او سرفراز بودم . ولی اندوه من مرد . چنان که همه چیزهای زنده می میرند و من تنها مانده ام که با خود سخن بگویم و با خود بیندیشم .
اکنون هرگاه سخن می گویم سخنانم به گوش سنگین می آیند .
هرگاه آواز می خوانم همسایه ها برای شنیدن نمی آیند .
هرگاه در کوچه راه می روم کسی به من نگاه نمی کند .
فقط در خواب صداهایی می شنوم که با دلسوزی می گویند :
ببینید ... این خفته همان کسی است که اندهش مرده است .
کمی تفکر
از عیوب مردم چشم بپوشید و در عوض دیده به عیبهای خود باز کنید،
فرصتی را که در راه عیب جویی اشخاص دیگر صرف می کنید،کافی
است که در آن فرصت نقایص خودتان را رفع کنید.
به وسیله عزم و اراده به سستی و بدبختی بجنگید.
حضرت علی(ع)
عشق و ازدواج
شاگردی از استادش پرسید:عشق چیست؟
استاد درجواب گفت:به گندم زاربرو وپرخوشه ترین شاخه رابیاور
اما درهنگام عبور ازگندم زار،به یاد داشته باش که نمی توانی
به عقب برگردی تاخوشه ای بچینی.شاگردبه گندم زار رفت و
پس ازمدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟و شاگرد
باحسرت جواب داد:هیچ!هرچه جلوتر می رفتم،خوشه های پر
پشت ترمی دیدم و به امید پر پشت ترین ،تا انتهای گندم زار
رفتم.استاد گفت:عشق یعنی همین.
شاگردپرسید:پس ازدواج چیست؟استاد به سخن آمدکه:به
جنگل برو و بلندترین درخت دنیارا بیاوراما به یاد داشته باش که
باز هم نمی توانی به عقب برگردی.شاگرد رفت و پس از مدتی
کوتاهی بادرختی برگشت.استاد پرسیدکه شاگرد را چه شد و
او درجواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم
انتخاب کردم.ترسیدم که اگر جلوتر بروم باز هم دست خالی
برگردم.استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)