ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون
روي سوي خانه ي خمار دارد پير ما
ما مريدان روي سوي قبله چون آريم چون
روي سوي خانه ي خمار دارد پير ما
از دست رفته بود وجود ضعیف من
صبحم به بوی وصل تو جان بازداد باد
حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد
دیرگاهست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
دل را اگرچه بال و پر از غم شکسته شد
سودای دام عاشقی از سر بدر نکرد
در چین طره تو دل بی حفاظ من
هرگز نگفت مسکن مالوف یاد باد
امروز قدر پند عزیزان شناختم
یا رب روان ناصح ما از تو شاد باد
دریاست مجلس او دریاب وقت دریاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد
دوش آگهی ز یار سفرکرده داد باد
من نیز دل به باد دهم هر چه باد باد
کارم بدان رسید که همراز خود کنم
هر شام برق لامع و هر بامداد باد
ديدن روي تو را ديده ي جان بين بايد
وين كجا مرتبه چشم جهان بين من است
تویی که بر سر خوبان کشوری چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش
به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج
جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيب
كه وضع مهر و وفا نيست روي زيبا را
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)