تبلیغات :
خرید لپ تاپ استوک
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 559 از 934 اولاول ... 59459509549555556557558559560561562563569609659 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,581 به 5,590 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #5581
    آخر فروم باز 4MaRyAm's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jul 2006
    پست ها
    1,273

    پيش فرض

    تو یعنی لحظه ی باران گرفتن
    تو یعنی در دل پژمردگی ها
    بیاد یک فرشته جان گرفتن

    در آن آغاز بی پایان رویش
    که از باغ افق گل چیده بودی
    از آن لحظه که احساس دلم را
    به امواج نگاهت دیده بودی
    چه زیبا شبنمی از آرزو را
    بروی لادن روحم نشاندی
    دلت مرزعبور از آسمان بود
    و من را به دل بی مرز خواندی

    و اینک من کنار دیدگانت
    وفا را مثل گل ها می شناسم
    اگر چشمان قلبم را ببندند
    تو را تنهای تنها می شناسم

  2. 3 کاربر از 4MaRyAm بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  3. #5582
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2007
    محل سكونت
    TeH
    پست ها
    1,631

    پيش فرض

    گفتم : تو ش‍‍‍‍ـیرین منی. گفتی : تو فرهـادی مگر؟

    گفتم : خرابت می شـوم. گفتی : تو آبـادی مگـر؟

    گفتم : ندادی دل به من. گفتی : تو جان دادی مگر؟

    گفتم : ز کـویت مـی روم. گفتی :تو آزادی مگـر؟

    گفتم : فراموشم مکن. گفتی : تو در یادی مگر؟

  4. 4 کاربر از Miss Artemis بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  5. #5583
    آخر فروم باز hossein-p30-f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جمهوری! اسلامی! ایران!
    پست ها
    1,216

    پيش فرض

    حافظ براي اولين بار اين شعر را سرود که:

    اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
    به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا


    صائب تبريزي در جواب حافظ اين را گفته که:

    اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
    به خال هندويش بخشم سر ودست و تن و پا را

    هر آن کس چيز مي بخشد از آن خويش مي بخشد
    نه چون حافظ که مي بخشد سمرقند و بخارا


    شهريار هم حسن خطامي بر اين شعر صائب مي سرايد:


    اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
    به خال هندويش بخشم تما م روح و اجزا را
    هر آن کس چيز مي بخشد، مثال مرد مي بخشد
    نه چون صائب که مي بخشد سر ودست و تن و پا را
    سر و دست و تن و پا را ، به خاک گور مي بخشند
    نه بر آن ترک شيرازي که شور انداخت در دلها



    اخيرا حوابيه هاي زيادي هم در جواب شهريار سروده شده است که من از اين جوابيه که شخصي به نام "خانم ياري" سروده است:

    اگر آن ترک شيرازي بدست آرد دل ما را
    به خورشيد و فلک سايم از اين عزت کف پا را
    روان و روح و جان ما همه از دولت شاه است
    من مفلس کيم چيزي ببخشم خال زيبا را
    اگر استاد ما محو جمال يار مي بودي
    از آن خود نمي خواندي تمام روح و اجزا را




    .

  6. 4 کاربر از hossein-p30-f بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  7. #5584
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    517

    پيش فرض

    من که گفتم اين بهار افسردني است
    من که گفتم اين پرستو مردني است

    من که گفتم اي دل بي بند و بار
    عشق يعني رنج ، يعني انتظار

    آه عجب کاري به دستم داد دل
    هم شکست و هم شکستم داد دل///

    ---------- Post added at 06:40 PM ---------- Previous post was at 06:39 PM ----------

    ساقي بده پيمانه اي ز آن مي كه بي خويشم كند
    بر حسن شور انگيز تو عاشق تر از پيشم كند
    زان مي كه در شبهاي غم بارد فروغ صبحدم
    غافل كند از بيش و كم فارغ ز تشويشم كند
    نور سحرگاهي دهد فيضي كه مي خواهي دهد
    با مسكنت شاهي دهد سلطان درويشم كند
    سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
    وز من رها سازد مرا بيگانه از خويشم كند
    بستاند اي سرو سهي سوداي هستي از رهي
    يغما كند انديشه را دور از بد انديشم كند
    رهی معیری

  8. این کاربر از Last Night بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5585
    آخر فروم باز hossein-p30-f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جمهوری! اسلامی! ایران!
    پست ها
    1,216

    پيش فرض همسفر

    همسفر خسته ام از اين همه راه
    خسته از ناي و ني و اين همه اه
    راه ، تکرار زمان است چرا
    همسفر فاش بگو راز چرا
    اري از ايينه ها نيست نشان
    ان نشان هاي نهان نيست عيان
    اندر اين نبض ِ زمان ، گيج منم
    مات و مبهوت ِ دل ِ ريش منم
    هوشيارم ز دل ِ خويش چرا
    ان که مستم بکند ، نيست چرا
    همسفر گرچه رهايم کردي
    راست گو ، ره به کجا اوردي
    نکند باز به من مي خندي
    زين که پروانه شدم مي خندي
    خنده کن تا که منم سوز شوم
    بنواز تا که منم کوک شوم
    ره به تنهايي من مي گريد
    همسفر ، باش ، دلم مي گريد
    خُنک ان روز که اندر پيش است
    دل ِ زهر خورده ي من در نيش است
    باش تا سايه اي بر من باشي
    وين دل زخم ، تو ، مرهم باشي




    .

  10. این کاربر از hossein-p30-f بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  11. #5586

    پيش فرض

    قاصدکی
    روی سنگ فرش خیابان
    در انتظار یک دست ، یک فـوت
    این همه رهگذر
    کسی پیامی ندارد برای کسی ؟!
    قصه ی این همه تنهایی را
    قاصدک به کجا خواهد برد ؟! ....

  12. 2 کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


  13. #5587
    پروفشنال
    تاريخ عضويت
    Sep 2010
    پست ها
    517

    پيش فرض

    ای عشق مدد کن که به سامان برسیم
    چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم
    یا من برسم به یار یا یار به من
    یا هر دو بمیریم و به پایان برسیم///

  14. این کاربر از Last Night بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  15. #5588

    پيش فرض

    آن کلاغی که پرید
    از فراز سر ما
    و فرو رفت در اندیشه آشفته ابری ولگرد
    و صدایش همچون نیزه کوتاهی ، پهنای افق را پیمود
    خبر ما را با خود خواهد برد به شهر
    همه می دانند
    همه می دانند
    که من و تو از آن روزنه سرد و عبوس
    باغ را دیدیم
    و از آن شاخه بازیگر دور از دست
    سیب را چیدیم
    همه می ترسند
    همه می ترسند ، اما من وتو
    به چراغ و آب و‌آینه پیوستیم
    و نترسیدیم

  16. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  17. #5589
    آخر فروم باز hossein-p30-f's Avatar
    تاريخ عضويت
    Feb 2006
    محل سكونت
    جمهوری! اسلامی! ایران!
    پست ها
    1,216

    پيش فرض

    تو را به جاي همه زناني که نشناختم دوست دارم
    تو را به جاي همه روزگاراني که نمي زيستم دوست دارم
    براي خاطر عطر نان گرم
    و برفي که آب مي‌شود
    و براي نخستين گل‌ها
    تو را به خاطر دوست داشتن دوست دارم .
    تو را به جاي همه کساني که دوست نمي‌دارم دوست مي‌دارم .
    بي تو جز گستره‌ يي بي‌کرانه نمي‌بينم
    ميان گذشته و امروز.
    از جدار آيينه‌ي خويش گذشتن نتوانستم
    مي‌بايست تا زندگي را لغت به لغت فرا گيرم
    راست از آن گونه که لغت به لغت از يادش مي‌برند
    تو را دوست مي‌دارم براي خاطر فرزانه‌گي‌ات که از آن من نيست
    به رغم همه آن چيزها که جز وهمي نيست دوست دارم
    براي خاطر اين قلب جاوداني که بازش نمي‌دارم
    مي‌انديشي که ترديدي اما تو تنها دليلي
    تو خورشيد رخشاني که بر من مي‌تابي هنگامي که به خويش مغرورم
    سپيده که سر بزند
    در اين بيشه‌زار خزان زده شايد گلي برويد
    شبيه آنچه در بهار بوئيديم .
    پس به نام زندگي
    هرگز نگو هرگز



    پل الوار


    .

  18. این کاربر از hossein-p30-f بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  19. #5590
    حـــــرفـه ای
    تاريخ عضويت
    Jul 2008
    پست ها
    2,073

    پيش فرض

    دوستان لطف کنن شعرهای تکراری رو قرار ندن در تاپیک و قبل از دادن پست سرچی کنن ببین این شعر موجود هست یا خیر !
    بیشتر از 5 پست ندن در هر روز

    و شعر شاعران سرشناس و دیگر افرادی که تاپیکشون در انجمن هست رو اونجا بزارن


    خواهشا رعایت کنید


    مرسی

  20. 3 کاربر از Ghorbat22 بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •