مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست اب انگوری
روی زرد است و اه درد الود
عاشقان را گواه رنجوری
مستی عشق نیست در سر تو
رو که تو مست اب انگوری
روی زرد است و اه درد الود
عاشقان را گواه رنجوری
یک نان به دو روز اگر بود حاصل مرد
وز کوزه شکسته ای دمی آب سرد
دوست عزيز سلام :
جسارتا اين طبع زيباي شما با ان عكس كه انتخاب نموده ايد اصلا همخواني ندارد . و به نوعي ادم را ازار مي دهد
در صورت امكان عوض كنيد . ممنون
دشت بی فرهنگی ما هرزه تموم علفاش
خوب اگه خوب ؛ بد اگه بد، مرده دلهای آدماش
دست من و تو باید این پرده ها رو پاره کنه
کی میتونه جز من و تو درد مارو چاره کنه ؟
همین که ساغر زرین خور نهان گردید
هلال عید به دور قدح اشاره کرد
خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
در خلوص منت ارهست شکی تجربه کن
کس عبار زر خالص نشناسد چومحک
که شنیدی که در این بزم دمی حوش بنشست
که نه در اخر صحبت به ندامت برخاست
شمع اگر زآن لب خندان به زبان لافی زد
پیش عشاق تو به غرامت برخاست
تويي كه در قلبت راهها جشن مي گيرند
وبر اندوه گسترده ات
شهرها به خواب مي روند
به ياد تو اكنون شراب مي نوشم
ومرگت را دم به دم به ياد مي اورم
زماني كه تنهاي تنها به اينجا امده اي
در جستجوي احتمالي براي دوستي.
در كتابهاي نفيس
قلب استغاثه گرت را مي جستي
وپناهگاهي براي شبهايت.
اكنون مرگت را در يخبندانهاي المان
وغروبهاي مدريد
به ياد مي اورم.
مزن بر سر ناتوان دست زور
که روزی درافتی به پایش چو مور
روزي دل من كه تهي بود و غريب
از شهر سكوت به ديار تو رسيد
در شهر صدا كه پر از زمزمه بود
تنها دل من قصه ي مهر تو شنيد
چشم تو مرا به شب خاطره برد
در سينه دلم از تو و ياد تو تپيد
هم اکنون 1 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 1 مهمان)