تبلیغات :
ماهان سرور
آکوستیک ، فوم شانه تخم مرغی ، پنل صداگیر ، یونولیت
دستگاه جوجه کشی حرفه ای
فروش آنلاین لباس کودک
خرید فالوور ایرانی
خرید فالوور اینستاگرام
خرید ممبر تلگرام

[ + افزودن آگهی متنی جدید ]




صفحه 553 از 934 اولاول ... 53453503543549550551552553554555556557563603653 ... آخرآخر
نمايش نتايج 5,521 به 5,530 از 9340

نام تاپيک: اشعـار عاشقـانـه

  1. #5521
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم
    خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
    خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
    در این تنهایی مطلق، که می بندد به زنجیرم
    و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
    و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
    چگونه بگذرم از عشق، از دلبستگی هایم؟
    چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم؟
    خداحافظ ، تو ای همپای شبهای غزل خوانی
    خداحافظ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
    خداحافظ، بدون تو گمان بردی که می مانم
    خداحافظ، بدون من یقین دارم که می مانی!!!!

  2. این کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  3. #5522

    پيش فرض

    زندگي قافيه ي شعر من است
    شعر من وصف دلارايي توست
    در ازل شايد اين سرنوشت من بود
    مي سرايم به اميدي كه تو خواني، ورنه
    آخرين مصرع من قافيه اش "مردن" بود
    حميد مصدق

  4. #5523

    پيش فرض

    در ميان من و تو فاصله هاست
    گاه مي انديشم
    مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري
    تو توانايي بخشش داري
    دستان تو توانايي آن را دارد
    كه مرا زندگاني بخشد
    چشم هاي تو به من مي بخشد
    شور عشق ومستي
    و تو چون مصرع شعري زيبا
    سطر برجسته اي از زندگاني من هستي
    حميد مصدق

  5. #5524

    پيش فرض

    تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب

    بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب

    تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه

    چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب

    تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من

    که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب

    مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

    چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب

    چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

    که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب

    تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب

    حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب

    دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش

    چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب

    کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟

    که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

  6. #5525
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    وقتی نگاهی تو را مسخ می کند
    و تمامت را می گیرد
    جز فکر کاشتن بوسه ای بر لب
    و به دست آوردن دلی که دلت را تسخیر کرده
    چیزی در خودت نمی بینی ،
    حسرت نوازش چهره ای که بر تو لبخند می زند
    تو را به مرز دیوانگی می کشاند ...

    وقتی سر انگشتانت حرف می زنند
    و لب ها غرق در بوسه های مکرراند ...
    یک آن شک می کنی
    که شاید این عشق باشد ...
    شاید

  7. #5526

    پيش فرض

    دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را

    به ميهماني گلهاي باغ مي آورد

    و گيسوان بلندش را به بادها مي داد

    و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد

    دلم براي کسي تنگ است

    که چشمهاي قشنگش را

    به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت

    و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند

    دلم براي کسي تنگ است

    که همچو کودک معصومي

    دلش براي دلم مي سوخت

    و مهرباني را نثار من مي کرد

    دلم براي کسي تنگ است

    که تا شمال ترين شمال با من رفت

    و در جنوب ترين جنوب با من بود

    کسي که بي من ماند

    کسي که با من نيست

    کسي که . . .

    - دگر کافي ست.

  8. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  9. #5527

    پيش فرض

    ما دوتن مغرور
    هردو از هم دور
    واي!
    درمن تاب دوري نيست
    اي خيالت خاطر من را نوازشبار!
    بيش ازين در من صبوري نيست
    بي تو من بي تابه بي تابم
    من به ديدار تو مي آيم

  10. #5528
    حـــــرفـه ای M3HRD@D's Avatar
    تاريخ عضويت
    Jan 2007
    محل سكونت
    دالان ســـبز WEb►ByNvAyAn.BlOgFa.CoM
    پست ها
    3,446

    پيش فرض

    "دلِ تنگ "
    سر خود را مزن اینگونه به سنگ،
    دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!!

    منشین در پس این بهت گران
    مَدَران جامه‌ی جان را، مَدَران!!
    مكن ای خسته در این بغض درنگ..
    دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!

    پیش این سنگدلان،
    قدر دل و سنگ یكی‌ست
    قیل و قال زغن و بانگ شباهنگ یكی‌ست..
    دیدی آنرا كه تو خواندی به جهان یارترین؛
    سینه را ساختی از عشقش سرشارترین...
    آنكه می‌گفت منم بهر تو غمخوارترین..
    چه دلازارترین شد
    چه دلازارترین...
    ناله از درد مكن،
    آتشی را كه در آن زیسته‌ای
    سرد مكن

    با غمش باز بمان
    سرخ‌رو باش از این عشق و سرافراز بمان

    راه عشق است كه همواره شود از خون، رنگ
    دلِ دیوانه‌ی تنها، دل تنگ!

  11. این کاربر از M3HRD@D بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  12. #5529

    پيش فرض

    ای روشنی دیدگانم

    مهمان چشمانم میشوی؟

    همین دیشب

    برای امدنت چشمانم را

    اب و جارو کردم!!

  13. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


  14. #5530

    پيش فرض

    من « ارگ بم » و خشت به خشتم متلاشی

    تو « نقش جهان »، هر وجبت ترمه و کاشی

    این تاول و تب‌خال و دهان سوختگی‌ها

    از آه زیاد است، نه از خوردن آشی

    از تُنگ پریدیم به امید رهایی

    ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی

    یک بار شده بر جگرم زخم نکاری؟

    یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟

    هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم

    بر گونه‌ی سرخابی‌ات افتاد خراشی

    از شوق هم‌آغوشی و از حسرت دیدار

    بایست بمیریم چه باشی چه نباشی

  15. این کاربر از F l o w e r بخاطر این مطلب مفید تشکر کرده است


Thread Information

Users Browsing this Thread

هم اکنون 5 کاربر در حال مشاهده این تاپیک میباشد. (0 کاربر عضو شده و 5 مهمان)

User Tag List

برچسب های این موضوع

قوانين ايجاد تاپيک در انجمن

  • شما نمی توانید تاپیک ایحاد کنید
  • شما نمی توانید پاسخی ارسال کنید
  • شما نمی توانید فایل پیوست کنید
  • شما نمی توانید پاسخ خود را ویرایش کنید
  •