برای رسوایی این دل بیچاره
تنها همین گونه های خیس
همین دستهای یخ کرده
و همین لبهای لرزان
کافی ست
به خدا
تا وقتی که دستهای مهربان تو
آرامش بخش این تن تنهاست
از هیچ کس و هیچ چیز نخواهم ترسید
تو که می دانی ؛
برای شکستن این دل بیچاره
تنها یک چین پیشانی
یک خم ابرو
یک نگاه طوفانی
و یک تهدید برای تحریم دستهایم از گرمی دستان تو
کافی ست
من که به جز تو کسی را ندارم
غریبه بگو که حرفهایم را باور می کنی ...